امام زمان (ع) فرمود:برای تعجیل در فرج و ظهور من بسیار دعا کنید، همانا این کار برای خودتان گشایش خواهد بود.
سهشنبه، آذر ۰۵، ۱۳۹۲
دوشنبه، آبان ۲۷، ۱۳۹۲
There is No Life Without Hussein
ویدیو.............. لینک در یوتیوب
There
is No Life Without Hussein
By: Sayed Ali Al-Mousawi
Al-Khalkhali
There
is no life without Hussein,
How can we live without Hussein,
Our holy land is Karbala,
The whole world is within Azaa,
There is no life without Hussein; There is no life without Hussein.
***
Hussein you are, light of my eyes,
And with your name, I start to rise,
And then I start to shed a tear,
For what occurred Hussein my dear.
Hussein before, I go to sleep,
I start to cry, I start to weep,
And then I face your holy shrine,
So you’ll forgive me of my crime.
***
I am ready, to go through pain,
As long as I am with Hussein,
To be with you is all I want,
Hussein Hussein, I’ll always chant.
Hussein I am, now so proud,
To shout your name, to shout aloud,
Hussein your name, is in my heart,
From it your name, shall not depart.
***
From birth to death, I shall insist,
That I love you, I shall persist,
You are my guide, you are the light,
You show me the path, which is right
I’m not afraid, I am not shy,
To shout your name, until I die,
For what I know, is that you are,
The greatest man, the brightest star.
***
Upon the highest, ranks you are,
You are the brightest, brightest star,
Within your ranks, I wish I stood,
But now my life, for you I put.
Upon my heart, your name has set,
Your name I shall, never forget,
No matter how much, they hit,
With your lovers, I want to sit.
***
I hope with you, I can remain,
For your path is, a narrow lane,
For your path is the most straight,
You shall guide us to the right gate.
If my life ever, terminates,
Make sure before, I see Hussein,
For we’ll ask him, to intercede,
For every bad and evil deed.
***
Your holy land, I really miss,
When would I come, to see and kiss,
The golden dome, the golden shrine,
Would there ever, be any time.
When you place me within the grave,
Pour in my mouth Turbat Hussein,
So in the night Hussein arrives,
And takes my soul on the best of rides
Oh world I have one final will,
Upon my grave, to just stand still,
And recite the, salutations,
Upon Hussein, the Salvation
***
There is no life without Hussein,
How can we live without Hussein,
Our holy land is Karbala,
The whole world is within Azaa,
There is no life without Hussein; There is no life without Hussein.
How can we live without Hussein,
Our holy land is Karbala,
The whole world is within Azaa,
There is no life without Hussein; There is no life without Hussein.
***
Hussein you are, light of my eyes,
And with your name, I start to rise,
And then I start to shed a tear,
For what occurred Hussein my dear.
Hussein before, I go to sleep,
I start to cry, I start to weep,
And then I face your holy shrine,
So you’ll forgive me of my crime.
***
I am ready, to go through pain,
As long as I am with Hussein,
To be with you is all I want,
Hussein Hussein, I’ll always chant.
Hussein I am, now so proud,
To shout your name, to shout aloud,
Hussein your name, is in my heart,
From it your name, shall not depart.
***
From birth to death, I shall insist,
That I love you, I shall persist,
You are my guide, you are the light,
You show me the path, which is right
I’m not afraid, I am not shy,
To shout your name, until I die,
For what I know, is that you are,
The greatest man, the brightest star.
***
Upon the highest, ranks you are,
You are the brightest, brightest star,
Within your ranks, I wish I stood,
But now my life, for you I put.
Upon my heart, your name has set,
Your name I shall, never forget,
No matter how much, they hit,
With your lovers, I want to sit.
***
I hope with you, I can remain,
For your path is, a narrow lane,
For your path is the most straight,
You shall guide us to the right gate.
If my life ever, terminates,
Make sure before, I see Hussein,
For we’ll ask him, to intercede,
For every bad and evil deed.
***
Your holy land, I really miss,
When would I come, to see and kiss,
The golden dome, the golden shrine,
Would there ever, be any time.
When you place me within the grave,
Pour in my mouth Turbat Hussein,
So in the night Hussein arrives,
And takes my soul on the best of rides
Oh world I have one final will,
Upon my grave, to just stand still,
And recite the, salutations,
Upon Hussein, the Salvation
***
There is no life without Hussein,
How can we live without Hussein,
Our holy land is Karbala,
The whole world is within Azaa,
There is no life without Hussein; There is no life without Hussein.
پنجشنبه، آبان ۲۳، ۱۳۹۲
متن کامل شعر مشهور اقا سي- خبر آمد خبري در راه است
ببوسم خاک پاک جمکران را تجلّي خانه ي پيغمبران را
خبر آمد خبري در راه است سر خوش آن دل که ازآن آگاه است
شايد اين جمعه بيايد،شايد... پرده از چهره گشايد
دست افشان پاي کوبان ميروم بر در سلطان خوبان مي روم
ميروم بار دگر مستم کند بي سر و بي پا و بي دستم کند
مي روم کز خويشتن بيرون شوم در پي ليلا رخي مجنون شوم
هر که نشناسد امام خويش را بر که بسپارد زمان خويش را
با همه ي لحن خوش آوايي ام در به در کوچه ي تنهايي ام
اي دو سه تا کوچه زما دور تر نغمه ي توازهمه پر شورتر
کاش که اين فاصله را کم کني محنت اين غافله را کم کني
کاش که همسايه ي ما مي شدي مايه ي آسايه ي ما مي شدي
هر که به ديدار تو نائل شود يک شبه حلّال مسائل شود
دوش مرا حال خوشي دست داد سينه ي ما را عطشي دست داد
نام تو بردم لبم آتش گرفت شعله به دامان سياوش گرفت
نام تو آرامه ي جان من است نامه ي تو خط امان من است
اي نگهت خواست گه آفتاب بر من ظلمت زده يک شب بتاب
پرده برانداز به چشم ترم تا بتوانم به رُخت بنگرم
اي نفست يار و مدد کار ما کِي و کجا وعده ي ديدار ما
دل مستمندم اي "جان"به لبت نياز دارد به هواي ديدن تو هوس حجاز دارد
به مکّه آمدم اي عشق تا تو را بينم تويي که نقطه ي عطفي به اوج آئينم
کدام گوشه ي مشعر، کدام کنج منا به شوق وصل تو در انتظار بنشينم
روا مباد که بر بنده ات نظر نکني روا مباد که ارباب جز تو بگزينم
چو رو کني زرهت درد و رنج نشناسيم ز لطف روي تو دست از ترنج نشناسيم
خبر آمد خبري در راه است سر خوش آن دل که ازآن آگاه است
شايد اين جمعه بيايد،شايد... پرده از چهره گشايد
دست افشان پاي کوبان ميروم بر در سلطان خوبان مي روم
ميروم بار دگر مستم کند بي سر و بي پا و بي دستم کند
مي روم کز خويشتن بيرون شوم در پي ليلا رخي مجنون شوم
هر که نشناسد امام خويش را بر که بسپارد زمان خويش را
با همه ي لحن خوش آوايي ام در به در کوچه ي تنهايي ام
اي دو سه تا کوچه زما دور تر نغمه ي توازهمه پر شورتر
کاش که اين فاصله را کم کني محنت اين غافله را کم کني
کاش که همسايه ي ما مي شدي مايه ي آسايه ي ما مي شدي
هر که به ديدار تو نائل شود يک شبه حلّال مسائل شود
دوش مرا حال خوشي دست داد سينه ي ما را عطشي دست داد
نام تو بردم لبم آتش گرفت شعله به دامان سياوش گرفت
نام تو آرامه ي جان من است نامه ي تو خط امان من است
اي نگهت خواست گه آفتاب بر من ظلمت زده يک شب بتاب
پرده برانداز به چشم ترم تا بتوانم به رُخت بنگرم
اي نفست يار و مدد کار ما کِي و کجا وعده ي ديدار ما
دل مستمندم اي "جان"به لبت نياز دارد به هواي ديدن تو هوس حجاز دارد
به مکّه آمدم اي عشق تا تو را بينم تويي که نقطه ي عطفي به اوج آئينم
کدام گوشه ي مشعر، کدام کنج منا به شوق وصل تو در انتظار بنشينم
روا مباد که بر بنده ات نظر نکني روا مباد که ارباب جز تو بگزينم
چو رو کني زرهت درد و رنج نشناسيم ز لطف روي تو دست از ترنج نشناسيم
اللّهم عجّل لوليک الفرج.
صدقه تضمینی
«اگر میخواهی صدقه بدهی، همینطوری صدقه نده؛ زرنگ
باش، حواست جمع باشد، صدقه را از طرف امام رضا (ع) برای سلامتی آقا امام
زمان (عج) بده! برای دو معصوم است؛ دو معصومی که خدا آنها را دوست دارد،
ممکن نیست خداوند این صدقه تو را رد کند،
تو هم اینجا حق واسطهگریات را میگیری. تو واسطهای و همین حق واسطهگری
است که اجازه میدهد تو به مراحل خاص برسی.»
کتاب خاطرات «حاج آقا مجتبی» | اسوه اخلاق
کتاب خاطرات «حاج آقا مجتبی» | اسوه اخلاق
۱۱ معجزه بعد از عاشورا / از خاکستر شدن گياهان تا تلخي گوشت شتر
در روايات و كتب اهل شيعه
و سني آمده است كه بعد از شهادت سالار شهيدان كربلا 11 اتفاق باورنكردني رخ داده
كه در نوع خود معجزات شهادت امام حسين(ع) محسوب مي شود.
خبرگزاري مهر- گروه
اجتماعي: معتبرترين
كتابها، احاديث و روايات معجزاتي را از سالار شهيدان كربلا منعكس كرده اند تا حجت
بر آنانيكه راه انكار را بر واقعه كربلا پيش گرفته اند به يقين تاريخي ترين حادثه
عالم خلقت پي ببرند. معجزاتي كه حتي در كتاب اهل سنت هم به آن اشاره شده است.
1. برخورد ستارگان آسمان
با يکديگر
عن عيسى بن الحارث الكندي مي گويد: هنگامي حسين بن على (عليه السلام) را شهيد كردند، تا هفت روز ، هر گاه که نماز عصر را مي خوانديم مي ديديم آفتابي كه بر ديوارهاى خانه ها مي تابيد به قدري قرمز بود که گويا چادر هاي سرخ است که بر آن کشيده اند ، و مي ديديم که برخي از ستارگان همديگر را مي زدند (با يکديگر برخورد مي کردند).
منبع: تهذيب الكمال، المزي، ج 6، ص 432 – 433 و تاريخ الإسلام، الذهبي، ج 5 ، ص 15 و سير أعلام النبلاء ، الذهبي ، ج 3 ، ص 312 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 14 ، ص 227 .
2 . آسمان خون گريه کرد
نضره ازديه گويد: هنگامى كه حسين بن علي (عليهما السّلام) شهيد شدند، آسمان خون باريد و ما همچنان مي ديديم كه تمام اشياء و اسباب ما مملو از خون است.
عن عيسى بن الحارث الكندي مي گويد: هنگامي حسين بن على (عليه السلام) را شهيد كردند، تا هفت روز ، هر گاه که نماز عصر را مي خوانديم مي ديديم آفتابي كه بر ديوارهاى خانه ها مي تابيد به قدري قرمز بود که گويا چادر هاي سرخ است که بر آن کشيده اند ، و مي ديديم که برخي از ستارگان همديگر را مي زدند (با يکديگر برخورد مي کردند).
منبع: تهذيب الكمال، المزي، ج 6، ص 432 – 433 و تاريخ الإسلام، الذهبي، ج 5 ، ص 15 و سير أعلام النبلاء ، الذهبي ، ج 3 ، ص 312 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 14 ، ص 227 .
2 . آسمان خون گريه کرد
نضره ازديه گويد: هنگامى كه حسين بن علي (عليهما السّلام) شهيد شدند، آسمان خون باريد و ما همچنان مي ديديم كه تمام اشياء و اسباب ما مملو از خون است.
همچنين جعفر بن سليمان،
روايت كرده كه خاله ام، ام سالم، گفت: بعد از شهادت مولا حسين(ع) باراني همانند
خون بر ديوارها و خانه ها مي باريد. به من خبر داند که همين باران خون، در خراسان،
شام و كوفه نيز باريده است.
منبع: تهذيب الكمال ، المزي ، ج 6 ، ص 433 و سير أعلام النبلاء ، الذهبي ، ج 3 ، ص 312 ، 313 و الثقات ، ابن حبان ، ج 5 ، ص 487 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 14 ، ص 227 – 228 .
3 . اشک ريختن آسمان
ابن سيرين گفت: آسمان براي هيچ کسي جز يحيي بن زکريا و حسين بن علي (عليهم السلام) گريه نکرده است.
منبع: سير أعلام النبلاء ، الذهبي ، ج 3 ، ص 312 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 14 ، ص 225 – 226
4 . تاريک شدن دنيا
خلف بن خليفه از پدرش نقل مي کند که گفت : زماني که امام حسين (عليه السلام) به شهادت رسيد ، آن قدر آسمان تاريک شد که هنگام ظهر ستاره هاي آسمان ظاهر شدند ؛ تا جائي که ستاره جوزا در عصر ديده شده و خاک سرخ از آسمان فرو ريخت.
منبع: تهذيب الكمال ، المزي ، ج 6 ، ص 431 – 432 و تهذيب التهذيب ، ابن حجر ، ج 2 ، ص 305 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 14 ، ص 226
علي بن مسهر از جده اش نقل مي كند كه مي گفت: هنگامي كه امام حسين به شهادت رسيد من دختري نوجوان بودم، آسمان چند شبانه روز درنگ نمود كه گويا لخته خون بود.
منبع: تهذيب الكمال ، المزي ، ج 6 ، ص 432 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 14 ، ص 226
5 . سرخ شدن آسمان
علي بن مدرك از پدر بزرگش اسود بن قيس نقل مي كند كه گفت: پهنه آسمان پس از شهادت امام حسين به مدت شش ماه سرخرنگ شده بود كه ما آن را شبيه خون در آسمان مشاهده مي كرديم، علي بن محمد مدائني از وي سؤال كرد: چه نسبتي با اسود داري؟ گفت: او جد مادري من است گفت: به خدا سوگند كه او راستگو و امانتداري بزرگ وميهمان نواز بود.
منبع: تهذيب الكمال ، المزي ، ج 6 ، ص 432 و تاريخ الإسلام ، الذهبي ، ج 5 ، ص 15 و سير أعلام النبلاء ، الذهبي ، ج 3 ، ص 312 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 14 ، ص 227 .
يزيد بن ابي زياد مي گويد: من چهارده ساله بودم كه حسين بن علي به شهادت رسيد گياه ورس در بين لشكر به خاكستر تبديل شد و پهنه آسمان قرمز رنگ شد شتري را لشكريان ذبح كردند آتش از گوشتش زبانه مي كشيد.
منبع: تهذيب الكمال ، المزي ، ج 6 ، ص 434 – 435 و تهذيب التهذيب ، ابن حجر ، ج 2 ، ص 305 و سير أعلام النبلاء ، الذهبي ، ج 3 ، ص 313 و تاريخ الإسلام ، الذهبي ، ج 5 ، ص 15 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 14 ، ص 230.
6 . ديوار دار الإماره خون گريه کرد
حدثني أبو يحيى مهدي بن ميمون مي گويد: هنگامى كه سر مبارك امام حسين عليه السلام را در برابر ابن زياد نهادند، ديدم كه از ديوارهاى دارالاماره خون جارى مي گشت.
منبع: تهذيب الكمال ، المزي ، ج 6 ، ص 433 – 434 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 14 ، ص 229 .
7 . گرفتن خورشيد
هنگامى كه امام حسين عليه السلام به شهادت رسيد، خورشيد گرفت و آن قدر تاريك شد كه هنگام ظهر ستارههاى آسمان ظاهر گرديدند . از اين اتفاق چنين پنداشتم كه قيامت برپا شده است!
منبع: تهذيب الكمال ، المزي ، ج 6 ، ص 433 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 14 ، ص 228 و تلخيص الحبير ، ابن حجر ، ج 5 ، ص 84 و السنن الكبرى ، البيهقي ، ج 3 ، ص 337 .
8 . جاري شدن خون تازه از زير سنگ ها
ابو بكر بيهقى از معروف روايت كرده كه وليد بن عبد الملك از زهرى پرسيد سنگهاى بيت المقدس در روز كشته شدن حسين بن على چه حالتى به خود گرفتند ، زهرى گفت : به من خبر دادند كه در روز شهادت حسين بن علي هر سنگى را كه از زمين بر مي داشتند در زير او خون تازه مي ديدند.
منبع: تهذيب التهذيب، ابن حجر، ج 2 ، ص 305 و تهذيب الكمال، المزي ، ج 6 ، ص 434 و سير أعلام النبلاء، الذهبي ، ج 3 ، ص 314 و تاريخ الإسلام، الذهبي ، ج 5، ص 16 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 14 ، ص 229
منبع: تهذيب الكمال ، المزي ، ج 6 ، ص 433 و سير أعلام النبلاء ، الذهبي ، ج 3 ، ص 312 ، 313 و الثقات ، ابن حبان ، ج 5 ، ص 487 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 14 ، ص 227 – 228 .
3 . اشک ريختن آسمان
ابن سيرين گفت: آسمان براي هيچ کسي جز يحيي بن زکريا و حسين بن علي (عليهم السلام) گريه نکرده است.
منبع: سير أعلام النبلاء ، الذهبي ، ج 3 ، ص 312 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 14 ، ص 225 – 226
4 . تاريک شدن دنيا
خلف بن خليفه از پدرش نقل مي کند که گفت : زماني که امام حسين (عليه السلام) به شهادت رسيد ، آن قدر آسمان تاريک شد که هنگام ظهر ستاره هاي آسمان ظاهر شدند ؛ تا جائي که ستاره جوزا در عصر ديده شده و خاک سرخ از آسمان فرو ريخت.
منبع: تهذيب الكمال ، المزي ، ج 6 ، ص 431 – 432 و تهذيب التهذيب ، ابن حجر ، ج 2 ، ص 305 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 14 ، ص 226
علي بن مسهر از جده اش نقل مي كند كه مي گفت: هنگامي كه امام حسين به شهادت رسيد من دختري نوجوان بودم، آسمان چند شبانه روز درنگ نمود كه گويا لخته خون بود.
منبع: تهذيب الكمال ، المزي ، ج 6 ، ص 432 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 14 ، ص 226
5 . سرخ شدن آسمان
علي بن مدرك از پدر بزرگش اسود بن قيس نقل مي كند كه گفت: پهنه آسمان پس از شهادت امام حسين به مدت شش ماه سرخرنگ شده بود كه ما آن را شبيه خون در آسمان مشاهده مي كرديم، علي بن محمد مدائني از وي سؤال كرد: چه نسبتي با اسود داري؟ گفت: او جد مادري من است گفت: به خدا سوگند كه او راستگو و امانتداري بزرگ وميهمان نواز بود.
منبع: تهذيب الكمال ، المزي ، ج 6 ، ص 432 و تاريخ الإسلام ، الذهبي ، ج 5 ، ص 15 و سير أعلام النبلاء ، الذهبي ، ج 3 ، ص 312 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 14 ، ص 227 .
يزيد بن ابي زياد مي گويد: من چهارده ساله بودم كه حسين بن علي به شهادت رسيد گياه ورس در بين لشكر به خاكستر تبديل شد و پهنه آسمان قرمز رنگ شد شتري را لشكريان ذبح كردند آتش از گوشتش زبانه مي كشيد.
منبع: تهذيب الكمال ، المزي ، ج 6 ، ص 434 – 435 و تهذيب التهذيب ، ابن حجر ، ج 2 ، ص 305 و سير أعلام النبلاء ، الذهبي ، ج 3 ، ص 313 و تاريخ الإسلام ، الذهبي ، ج 5 ، ص 15 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 14 ، ص 230.
6 . ديوار دار الإماره خون گريه کرد
حدثني أبو يحيى مهدي بن ميمون مي گويد: هنگامى كه سر مبارك امام حسين عليه السلام را در برابر ابن زياد نهادند، ديدم كه از ديوارهاى دارالاماره خون جارى مي گشت.
منبع: تهذيب الكمال ، المزي ، ج 6 ، ص 433 – 434 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 14 ، ص 229 .
7 . گرفتن خورشيد
هنگامى كه امام حسين عليه السلام به شهادت رسيد، خورشيد گرفت و آن قدر تاريك شد كه هنگام ظهر ستارههاى آسمان ظاهر گرديدند . از اين اتفاق چنين پنداشتم كه قيامت برپا شده است!
منبع: تهذيب الكمال ، المزي ، ج 6 ، ص 433 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 14 ، ص 228 و تلخيص الحبير ، ابن حجر ، ج 5 ، ص 84 و السنن الكبرى ، البيهقي ، ج 3 ، ص 337 .
8 . جاري شدن خون تازه از زير سنگ ها
ابو بكر بيهقى از معروف روايت كرده كه وليد بن عبد الملك از زهرى پرسيد سنگهاى بيت المقدس در روز كشته شدن حسين بن على چه حالتى به خود گرفتند ، زهرى گفت : به من خبر دادند كه در روز شهادت حسين بن علي هر سنگى را كه از زمين بر مي داشتند در زير او خون تازه مي ديدند.
منبع: تهذيب التهذيب، ابن حجر، ج 2 ، ص 305 و تهذيب الكمال، المزي ، ج 6 ، ص 434 و سير أعلام النبلاء، الذهبي ، ج 3 ، ص 314 و تاريخ الإسلام، الذهبي ، ج 5، ص 16 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 14 ، ص 229
از ام حيان نقل است كه
گفت: روز شهادت حسين اسمان سه شبانه روز تاريك شد وهر كس دست به زعفران مي زد دستش
مي سوخت و زير هر سنگي در بيت المقدس خون ديده مي شد.
منبع: تهذيب الكمال، المزي ، ج 6، ص 434 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 14 ، ص 229
9 . خاکستر شدن گياه ورس (اسپرک)
يزيد بن ابي زياد مي گويد: من چهارده ساله بودم كه حسين بن علي به شهادت رسيد گياه ورس در بين لشكر به خاكستر تبديل شد .
منبع: تهذيب التهذيب ، ابن حجر ، ج 2 ، ص 305 و تهذيب الكمال ، المزي ، ج 6 ، ص 434 – 435 و سير أعلام النبلاء ، الذهبي ، ج 3 ، ص 313 و تاريخ الإسلام ، الذهبي ، ج 5 ، ص 15 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 14 ، ص 230 .
ابن عيينه از مادر بزرگ پدري اش نقل مي كند كه گفت: هنگام شهادت حسين گياه ورس را ديدم كه تبديل به خاكستر شد و در گوشتها آتش مي ديدم.
ورس: همان اسپرك است كه گياهى است شبيه به كنجد با برگ هاى سبز رنگ كه از رنگ آن براى رنگ كردن لباس ها استفاده مي شود و در يمن زياد مي رويد و لباس ورسى ، لباس سرخ رنگ را گويند .
منبع: تهذيب الكمال، المزي ، ج 6، ص 434 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 14 ، ص 229
9 . خاکستر شدن گياه ورس (اسپرک)
يزيد بن ابي زياد مي گويد: من چهارده ساله بودم كه حسين بن علي به شهادت رسيد گياه ورس در بين لشكر به خاكستر تبديل شد .
منبع: تهذيب التهذيب ، ابن حجر ، ج 2 ، ص 305 و تهذيب الكمال ، المزي ، ج 6 ، ص 434 – 435 و سير أعلام النبلاء ، الذهبي ، ج 3 ، ص 313 و تاريخ الإسلام ، الذهبي ، ج 5 ، ص 15 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 14 ، ص 230 .
ابن عيينه از مادر بزرگ پدري اش نقل مي كند كه گفت: هنگام شهادت حسين گياه ورس را ديدم كه تبديل به خاكستر شد و در گوشتها آتش مي ديدم.
ورس: همان اسپرك است كه گياهى است شبيه به كنجد با برگ هاى سبز رنگ كه از رنگ آن براى رنگ كردن لباس ها استفاده مي شود و در يمن زياد مي رويد و لباس ورسى ، لباس سرخ رنگ را گويند .
10. تلخ شدن گوشت شتر
غنيمت گرفته شده از امام
جميل بن مره گويد: شترى از لشكرگاه حسين بن علي را در روز شهادت او غارت گرفتند ، و سپس او را نحر كرده و طبخ نمودند ، راوى گويد : گوشت او آن چنان تلخ شد که آنان نتوانستند از آن گوشت استفاده كنند.
منبع: تهذيب التهذيب ، ابن حجر ، ج 2 ، ص 306 و تهذيب الكمال ، المزي ، ج 6 ، ص 435 – 436 و تاريخ الإسلام ، الذهبي ، ج 5 ، ص 16 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 14 ، ص 231 .
11 . ديده شدن آتش درگوشت شتر غنيمت گرفته شده
جميل بن مره گويد: شترى از لشكرگاه حسين بن علي را در روز شهادت او غارت گرفتند ، و سپس او را نحر كرده و طبخ نمودند ، راوى گويد : گوشت او آن چنان تلخ شد که آنان نتوانستند از آن گوشت استفاده كنند.
منبع: تهذيب التهذيب ، ابن حجر ، ج 2 ، ص 306 و تهذيب الكمال ، المزي ، ج 6 ، ص 435 – 436 و تاريخ الإسلام ، الذهبي ، ج 5 ، ص 16 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 14 ، ص 231 .
11 . ديده شدن آتش درگوشت شتر غنيمت گرفته شده
از حميد طحان روايت شده
است كه در قبيله خزاعه بودم، از جمله چيزهائى كه از امام حسين عليه السلام چپاول
شده بود و به آن قبيله آورده بودند، يك شتر بود. مردم آن قبيله گفتند: اين شتر را
نحر كنيم و يا معامله نمائيم ؟ كسى كه شتر را آورده بود گفت: مي خواهم آن را نحر
كنيد.
منبع: وقال محمد بن عبد الله
الحضرمي: حدثنا أحمد بن يحيى الصوفي، قال: حدثنا أبو غسان، قال: حدثنا، أبو نمير
عم الحسن ابن شعيب، عن أبي حميد الطحان، قال: كنت في خزاعة فجاؤوا بشئ من تركة
الحسين فقيل لهم: ننحر أو نبيع فنقسم ؟ قالوا : انحروا ، قال : فجعل على جفنة فلما
وضعت فارت نارا.
ضریح جدید امام حسین(ع)
مستند تلویزیون ج. ا. ایران
طراح اصلی: استاد محمود فرشچیان
خطاط کتیبه های داخلی :استاد محمد حسینی موحد
قلم زنی: هنرمندان اصفهان
چوب: چوب درخت ساج ۵/۳ تن (Teak Wood)
پیش بینی عمر چوب ساج: ۳۰۰ سال
طلا: ۱۲۰ کیلوگرم طلای ۲۱ عیار
نقره: ۴/۶ تن
مس: ۶۰۰ کیلوگرم
فولاد: ۴۰۰کیلوگرم
فلزات دیگر: مقداری (نامعلوم)
مساحت تقریبی: ۲۲ متر مربع
تعداد پنجره: ۲۰ عدد
تغییر اندازه نسبت به ضریح موجود: تغییری داده نشده است.
زمان ساخت: چند سال
محل کارگاه ساخت: مدرسه حضرت معصومه(ع) شهرقم
هزینه تمام شده: نامعلوم
اشتراک در:
پستها (Atom)