در دوران متأخر، با ظهور دولت صفوی این نظریه در بین بخشی از علما و منشیان دربار پدید آمد که دولت صفوی به دولت امام زمان (ع) متصل میشود.
اندیشه مهدوی در دین اسلام و به خصوص مذهب تشیع عمری به درازای ۱۴۳۳ سال قمری دارد. البته اعتقاد به ظهور منجی در ادیان الهی دیگر مذاهب گوناگون موجود و یا از بین رفته وجود داشته است. اما در طول تاریخ اسلام برداشتهای مختلفی از این اندیشه شده است. آسیبشناسی اندیشه مهدوی خود موضوع بحث جداگانهای است که از حوصله معرفی کتاب حاضر بیرون است. جدای ازمدعیان ظهور که وجود داشته و دارند، یکی دیگر از مباحث اندیشه مهدوی که میتوان نوعی آسیبشناسی از آن به دست داد، نظریه اتصال دولتها به حکومت جهان شمول حضرت صاحب الزمان (ع) است. برخی دولتها اصلاً با داعیه مهدوی روی کار آمدند، برخی نیز خود را زمینه ساز ظهور میدانستند، برخی هم اگر در دورانی مثل بنی عباس قیام میکردند مثل سادات حسنی، گاهی خود داعیه مهدوی نداشتند ولی اطرافیانشان چیزهایی برمیساختند که در تاریخ موجود است. اما در دوران متأخر، با ظهور دولت صفوی و حمایت گسترده علمای شیعه از آنان که مروج تشیع بودند، دوباره این نظریه در بین بخشی از علما و منشیان دربار پدید آمد که دولت صفوی به دولت امام زمان (ع) متصل میشود. برخی احادیث هم وجود داشت که با تأویل و تفسیرهایی منطبق بر دولت صفوی میشد. مثل کاری که علامه مجلسی در احادیث رجعت کرد.
کتاب حاضر به صورت موردی به بررسی این نظریه پرداخته و رسالهای نیز به نام «شرح حدیث دولتنا فی آخر الزمان» از دوره صفویه آورده و به تحلیل آن پرداخته است. البته مؤلف محترم رساله مهم دیگری به نام مبشره شاهیه در همین زمینه در دست تحقیق دارند که آن هم در همین زمینه است.
کتاب فوق پس از یک تحلیل در این زمینه، رساله «شرح حدیث دولتنا فی آخر الزمان» را تصحیح، احیا و تحقیق کرده است.
مقدمه دکتر رسول جعفریان بر کتاب فوق چنین است:
مهدویت یکی از باورهای رسمی مسلمانان است که هر چند، هر کدام در چگونگی آن با یکدیگر اختلاف نظر دارند، اما در اصل آن متفق هستند. این باوری است که ریشه در ادیان الهی دارد و امیدی است که نور ایمان و اعتماد را در قلوب مؤمنان استوار میسازد. مهدویت راه فراروی بشر را تعریف کرده و ارزشهای مثبت را به او میشناساند و ایدهآل قابل تحقق را به وی وعده میدهد. کلیت آن با این آیت قرآنی تعریف میشود که «بقیة الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین»، چنان که با آیت دیگر قرآنی «ان الارض یرثها عبادی الصالحون» اساس آن استوار میگردد.
در کنار آن اصل، استفاده از باور مهدویت برای توجیه مشروعیت حکومتها، از روشهای بسیار باسابقه در تاریخ ادبیات دینی است. در دنیای اسلام، این که عباسیان القابی چون سفاح و منصور و مهدی و هادی و رشید و مأمون را انتخاب کردند، بر اساس آن بود که این القاب به عنوان القابی برای مهدی موعود بکار رفته بود و آنان قصد سوء استفاده از آن را داشتند. در برابر، نگاهی به مقاتل الطالبیین و منابع مشابه، نشان میدهد که در جریان قیام های علوی نیز فراوان از این امر استفاده شد. در میان شیعیان امامی نیز این ماجرا رسوخ یافت، چنان که مروری بر فرق الشیعه نوبختی و المقالات و الفرق اشعری میتواند ما را با گستره وسیع استفاده از این مسأله برای جذب مردم آشنا کند، این که چگونه کسانی با طرح ادعای مهدویت در باره برخی از امامان، تلاش کردند مسیر تشیع امامی را تغییر دهند.
در حاشیه مسأله مهدویت بود که از قرن دوم دانشی به نام ملاحم و فتن یا علائم آخر الزمان شکل گرفت و به دلیل استفاده های سیاسی که از آن میشد، هر روز افزودههای ساختگی بر آنچه اساسی داشت، اضافه میشد. کتاب ملاحم و فتن نعیم بن حماد (م ۲۲۹) یکی از قدیم ترین نمونهها و ساختگیترین آنهاست که بارها چاپ شده، و متن چاپی از اینترنت قابل دانلود است. این کتاب همیشه مورد استفاده فرصت طلبان و ساده لوحان بوده و هست.. بعدها مدلهای دیگری از این قبیل کتابها نیز نوشته شد.
تاریخ مهدویتهای دروغین در تاریخ به قدری زیاد است که شمارش آنها از همه مناطق دنیای اسلام از شرق و غرب اسلامی کار بسیار دشواری است. این امر تا به امروز وجود دارد و حتی در این اواخر شاهد بودیم که در جریان حمله امریکا به عراق، چندین نفر در آن نواحی با ادعای مهدویت یا باب شوریدند (مانند جند السماء) و هنوز هم برخی به کارهای خود ادامه میدهند.
در موارد زیادی این جریان با مقاومت علما و مراجع و سیاستمداران اصیل روبرو شد و از میان رفت، فعالیت های امیر کبیر بود که باعث نابودی موقت بابیت گردید. اما مواردی بوده که بانیان آن با جذب توده های ساده دل، توانستند مشکلاتی را ایجاد کند. پیدایش بابیت و بهائیت که تا به امروز مشکله ای برای جهان اسلام شده است، از همین مجرا بوده است.
دقیقا روشن نیست که در پی چه زمینههایی، در چند دهه اخیر، تبلیغات در این زمینه توسعه یافته است. شاید یک عامل انکارها و تردیدهایی که روشنفکران در باب مهدویت داشتند و عدهای را برآن داشت تا در این زمینه دست به روشنگری زده و آثاری بنویسند. پیش از آن هم در قرن سیزدهم، و ادامه فعالیت های بهائیان عدهای را برانگیخت تا در این باره مطالب بیشتری بگویند و بنویسند. در کنار آنها، روشهایی که برخی از مبلغان مذهبی در چند دهه گذشته در پیش گرفتند در توسعه آن نقش زیادی داشت که یکی از آنها پیدایش مهدیه و مهدیهها بود.
همه این فعالیت ها بر این پایه بود که در کنار اساس مهدویت به عنوان یک نظریه اسلامی و بویژه شیعی، فعالیتهایی پدید آید که بسا در انگیزه و انگیخته گرفتار لغزش بود و راه را برای خارج شدن از مسیر صحیح هموار میکرد.
اکنون چند سال است که با شدت و حدت بیشتری این مسائل دنبال میشود. حدود بیست سال پیش کتاب عصر الظهور در ایران انتشار یافت و یک تطبیق کلی میان انقلاب اسلامی با ظهور مهدی (ع) با تأکید بر عنصر «ایرانی» صورت گرفت. این آغاز کار بود. در پنج شش سال گذشته، شیب شتاب گونه این مسائل چندین برابر شده و چند صد عنوان کتاب در این باره چاپ شده است که بسیاری از آنها بدون نظر کارشناسی و صرفا مبتنی بر روایاتی است که نیاز به کاوش های جدی علمی دارد. [در کتابخانه تاریخ قم از موجودی ۱۰۹۱ عنوان کتاب در باره این موضوع، ۴۷۰ عنوان از سال ۸۴ به این طرف است]. نکته شگفت آن است که بر اثر رواج این آثار فضای تازهای پدید آمده است که برخی از سیاستمداران را نیز به هوس استفاده از آنها انداخته است.
نویسنده بر آن نیست که نظری در این باره بدهد، زیرا این کار نیاز به تحقیق و تتبع گسترده دارد. آنچه در اینجا ارائه میشود، مروری بر دیدگاه های مشابهی که کما بیش در تاریخ گذشته ما، به ویژه روزگار صفوی ـ که قرابت ها و مشابهتهایی هم با ما دارد ـ پدید آمده است.
تنها تأکید نویسنده این است که اظهار نظر در این حوزه های دینی، خیلی عوامانه شده و در واقع از دست مراجع دینی خارج شده است. این در حالی است که نوع این مطالب به ویژه علائم ظهور که غالب آنها با اشاره به رخداد خاصی از قیامهای معترضان در گوشه وکنار بلاد در مشرق و مغرب ساخته شده، و کلیدهایی است که با اندکی توجیه هر قفلی را به ظاهر باز می کند، باید با منطق پژوهشی خاص خود مورد ارزیابی قرار گیرد. تنها اگر بنا باشد نام شهر محل ظهور را از روایات و نقلهای برجای مانده درآوریم، باید حضرت حجت ـ سلام الله علیه ـ همزمان از دهها شهر ظهور کند! البته برای برخی همین هم نشانه جعل نخواهد بود، اما به هر عقل سلیم هم باید جایگاهی داشته باشد.
نظریه اتصال دولت صفوی به دولت مهدی (ع) به عنوان یک نظریه، با توجیهات مختلف در تمامی دوره صفوی یعنی طول دویست و سی سال به ویژه دوره اخیر آن مطرح بوده است. نمونههایی که در ادامه خواهد آمد، مطلبی است که تقریبا به ترتیب تاریخی بیان خواهیم کرد. این موارد نیاز به نقد کردن ندارد، زیرا همان طور که یک عالم شیعه در دوره زندیه ابراز کرده، تاریخ خود به خود باطل بودن آن را ثابت کرده است. بنابرین انگیزه مرور بر آنها صرفا برای عبرت و توجه کسانی است که این قبیل اظهار نظرها را بدون انگیزههای خاص و بیشتر با دلی ساده یا از روی ساده لوحی مطرح میکنند. آنان توجه داشته باشند که تأکید بر ظهور نزدیک، آن هم با اسم آوردن از اشخاص و افراد، چیزی شبیه همین مواردی است که در اینجا ملاحظه می کنند، نمونههایی که با گذشت زمانی نه چندان دور که همه آبها از آسیاب افتاد، نتیجهای جز وهن مذهب، نزد جوانان و خنده طعنهزنان نخواهد داشت.
فهرست مطالت کتاب به ترتیب زیر است:
- مقدمه
- اساسیترین هدف توجیه مشروعیت سلطان برابر فقهاست
- بالا گرفتن مباحث مربوط به رجعت و علائم ظهور در اواخر دوره صفوی
- آراء درباره نظریه اتصال
- رساله در شرح حدیث دولتنا فی آخرالزمان
- هدف از نگارش این رساله
- کل اناس دولة و دولتنا فی آخر الزمان
- استناد شاه اسماعیل به حدیث دولتنا فی آخر الزمان
- استناد به حدیث دولتنا در میان برخی از مورخان برای دولت شاه اسماعیل
- تطبیق روایت دولتنا بر شاه عباس صفوی
- تطبیق روایت دولتنا بر انقلاب اسلامی
- مروری بر محتوای رساله حاضر
- متن رساله
- اما بعد
- چرا دولت طهماسب دولت آخر زمانی است؟
- تاریخ جلوس با لفظ آخرالزمان یکی است
- یازدهم [هفتم]
- دوازدهم [هشتم]
- فهرست منابع
مشخصات کتاب:
نظریه اتصال دولت صفویه با دولت صاحب الزمان (ع) به ضمیمه شرح حدیث دولتنا فی آخر الزمان، رسول جعفریان، تهران، انتشارات علم، ۱۳۹۱، ۸۰ صفحه، ۴۵۰۰ تومان.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر