چهارشنبه، شهریور ۰۱، ۱۳۹۱

پیام «نادر افغان» به آقای «شنبلیله»، بمناسبت وقوع زلزله تبریز!


<big>پیام «نادر افغان» به آقای «شنبلیله»، بمناسبت وقوع زلزله تبریز!</big>

صبح تلفن زدم به محیا خانوم. منشی شرکت بغلی . آنها هم مثل ما بیکارند و گاه به گاه تلفنی با هم حرف می زنیم تا حوصله مان سر نرود!


آبجی بزرگه ی محیا خانوم که توی صدا و سیما کار می کنه ( ظاهرا نظافتچی بخش خبره!)  درباره فاجعه اخیر صدا و سیما در مساله زلزله گفته: وقتی خبر زلزله  بالاخره از طریق سایتهای اینترنتی  به صدا و سیما رسید و آنها هم فهمیدند که در تبریز زلزله آمده، اول مدیر بخش خبر را خبردار کردند. او گفت: بالادستی باید مجوز بده! بعد دنبال بالادستی فرستادند، رفته بود مسجد ارک، آنتن نمی داد! صبر کردند سحر بشه؛ بنده خدا که تا سحر بیدار بود، گوشی را خاموش کرد و خوابید. صبر کردند تا بیدار بشه. ظهر باهاش تماس گرفتند ، او هم گفت: باید از بالا دستی اش اجازه بگیره. تا عصر طول کشید تا خبر از بالا دستی اش رسید که: باید با واحد سیاسی هماهنگ کنید، به ما مربوط نیست! ما خودمان هم برای آب خوردن ( البته بعد از افطار!) از واحد سیاسی اجازه می گیریم!


 غروب،  واحد سیاسی هم تعطیل شده بود و فردا که واحد سیاسی فهمید ، گفتند که پوشش خبری در حدی که هیچ یک از برنامه های قبلی تحت الشعاع قرار نگیرد مجاز است! مسئول بخش خبری هم دید همه خبرنگارها برای تهیه گزارش های ناب و دست اول از بحران اقتصادی اروپا اعزام شده اند به آنجا!  قرار شد که  خبرنگاران اعزامی به بروکسل و رم و آتن و لندن و پاریس و ...  را برای پوشش خبری زلزله برگردانند به تبریز! اما آنها گفتند که شما در ایران زیر باران نعمت و ارزانی و آسایش نشسته اید و لم داده اید و  از« شدت زلزله اقتصادی مردم بیچاره اروپا» خبر ندارید! ما همین جا می مانیم و گزارش های آن را برای قوت قلب مردم ایران می فرستیم و از همین جا برای زلزله زده های تبریز هم دعا می کنیم ، خدای اینجا و آنجا هم یکی است! البته ای کاش در مکه بودیم، و آنجا دعا می کردیم . چون دعا برای زلزله زده ها در مکه خیلی سریع الاجابه است.


 فقط یکی از خبرنگارها گفته بود که انصافا من اگر مکه هم بروم ، ممکن است یادم برود برای زلزله زده ها دعا کنم! چون آدم وقتی تفکرش جهانی شد، از بس مشکلات مردم را در جاهای مختلف دنیا می بیند، مشکل خودش را فراموش می کند! حالا همان خبرنگاره می گفت: شما اگر فک و فامیلی دارید که رفته باشد مکه ، یک تلفن یا پیامکی بهشان بزنید و یادآوری کنید که بندگان خدا، هموطنان تبریزی ما را هم یادشان نرود دعا کنند!


یکی دیگر از خبرنگارها گفته بود: الحمدلله پوشش خبری زلزله خوب است. ما خودمان اینجا از شبکه های مختلف و سایتهای خبری و ... داریم دائم از خبرهای آن جا مطلع می شویم!

البته حرف و صحبت زیاد است و آدم هم که نباید هر چیزی را که شنید باور کند! من هم وقتی محیا خانوم همه این حرفها را از قول آبجی بزرگش زد، بهش گفتم: «خبرهای خود صدا و سیما مگر چقدر قابل اتکا هستند که حالا خبر آبجی خانوم شما باشه؟!» بنده خدا خیلی بهش برخورد و با دلخوری خداحافظی کرد.
 
راستی، خبر خوش هم رسید! یعنی خودش رسید! نادر افغان از مشهد برگشت. پرسیدم : مگر نگرفته بودندت! گفت: کدام گرفتنی بود که مرا تهدید کند؟! (این فارسی دَری اش مرا کشته! که نفهمیدم منظورش چه بود؟ مسخره کرد ما را؟! یا که ...چی؟!)
 
حالا خدا را شکر که آمد .احوالمان را که پرسید، خبر زلزله تبریز را گفتم و چند تا عکس هم از سایتهای خبری نشانش دادم .از شنیدن خبر زلزله خیلی خیلی متاسف شد. بیچاره تا شنید، راه افتاد برود تبریز. گفت :«اگر دانسته بودم از همان میدان ( منظورش ترمینال است) بی درنگ می رفتم تبریز؛ از قول من از آقای شنبلیله خداحافظی بکن! بگو: من رفتم کمک کنم به بازسازی مناطق آسیب دیده برادران ایرانی! این طور که از عکس ها پیداست ، شما خانه ساختن آموخته نیستید !»


همین را کم داشتیم که در این میانه ، او پا بشود برود کمک!

گفتم : «صبر کن! عجله نکن! تازه از سفر آمده ای، امشب آقای شنبلیله افطاری می دهد به هنرمندان . شما هم باش ! کمک کن...»
 

گفت: « به آقای شنبلیله بگو، بیاید تبریز ، افطاری اش را بدهد به آن آدم های بی سرپناه ! تاخیر روا نیست! من که پول توی جیبی ندارم ، رفتم! آقای شنبلیله هم اگر پول دارد به جای افطاری به هنرمندان، حقوق من و تو را بدهد! یا لااقل به کمک این زلزله زده ها برود»

گفتم: « تو یکی لازم نیست به آقای شنبلیله کار یاد بدهی! بنده خدا رفته قرض کرده ، کلی پوستر عکس سفارش داده تا بر روی دیوارهای مناطق زلزله زذه بزنند!»


بیچاره نمی دانست که ما در ایران پوسترهای  عکسی داریم که اگر روی دیوار باشد، آن دیوار با زلزله فرو نمی ریزد! باورش نمی شد! خبر استاندار کرمان را برایش از آرشیو درآوردم نشانش دادم. چند تا استغفرالله گفت و رفت!



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر