هفته نامه نگاه پنجشنبه شماره ۲۰
دوم شهريور ۱۳۹۱
در عالم ادعا و شعار ما همواره شعار دادهایم که در غرب به حقوق زنان تجاوز میشود؛ غربیها دروغ میگویند که طرفدار حقوق زنان و طرفدار برابری حقوق زن و مرد هستند؛ در غرب از زنان استفاده ابزاری میشود؛ سرمایهداری حاکم در غرب با زن به عنوان یک کالای تجاری رفتار میکند.... و مطالبی از این دست. فکر نمیکنم کسی پیدا شود که این دست مطالب را در سخنرانیها، مصاحبهها و تحلیلهای بسیاری از صاحبنظران دولتی، مسوولان، رهبران مذهبی دولتی نشنیده باشد. تکمله این مطالب هم البته این است که بر خلاف ادعای غربی ها، این فقط در نظام و تفکر ایران اسلامی است که به حقوق واقعی زنان توجه شده، این فقط در ایران اسلامی است که زنان صاحب کرامت و ارزش واقعی هستند، از کرامت و جایگاه انسانی واقعی برخوردارند و قس علیهذا. اما هرازگاهی مسئولین ما ( همان هاکه تنها نگهبانان راستین حقوق زن در دنیا هستند)، تصمیمات و سیاستهایی را اتخاذ میکنند که غربیها که فقط به زن نگاهی ابزاری، جنسی و تجاری دارند به خواب هم به عقلشان نمیرسد. از جمله این تصمیمات نحوه برخورد با دانشجویان دختر در مساله ورود به دانشگاه است.
در هفته سوم مرداد ماه و در حالی که صدها هزار خانواده در انتظار نتایج آزمون دخترانشان هستند دفعتاً اعلام شد که ۳۶ دانشگاه در نزدیک به ۷۷ رشته دختران را نمیپذیرند. طبیعی است که این خبر برای دهها هزار دانشجوی دختری که علیالقاعده ورودیهای بالقوه این رشتهها میبودند چگونه دریافت شد. چه آنها و چه والدینشان باور نمیکردند که به این راحتی و مثل آب خوردن ۳۶ دانشگاه در ۷۷ رشته اعلام کنند که دانشجوی دختر نمیپذیرند. جالب است که هیچکدام از مقامات و دستگاههای مرتبط با آموزش عالی و دانشگاهها مسوولیت پذیرش این تصمیم را بر عهده نگرفتند.
شورایعالی انقلاب فرهنگی که خود را متولی امر فرهنگی در مملکت میداند، یک کلام در این خصوص اظهار نظری نکرد گویی این مساله در زنگبار یا حبشه اتفاق افتاده است. وزارت علوم که از زمان روی کار آمدن اصولگرایان در سال ۱۳۸۴ هر امر دانشگاهها و آموزش عالی را زیر نظر مستقیم خودش گرفته و بدون اجازه آن، دانشگاهها یک لیوان آب هم حق ندارند بنوشند اعلام کرد که اطلاعی از کم و کیف این تصمیم نداشته و اخذ این تصمیم بر عهده خود دانشگاهها بوده. کمیسیون فرهنگ و آموزش عالی مجلس هم ایضاً اعلام کرد که ما اصلاً در جریان نبودهایم. بخش قابل توجهی از این ۷۷ رشته در رشتههای مهندسی هستند اما در برخی از دانشگاهها دختران از ورود به رشتههایی همچون مترجمی زبان انگلیسی، زبان و ادبیات فارسی هم محروم شدهاند (از جمله دانشگاه بینالمللی امام خمینی قزوین). دانشگاه علامه طباطبایی که تا قبل از روی کار آمدن اصولگرایان انصافاً جلودار علوم انسانی در کشور بود،از زمان ریاست جناب حجتالاسلام دکتر شریعتی از متفکرین اصولگرا، نه تنها آن پیشتازی را از دست داد بلکه رکورددار اخراج، تسویه، بازنشستگی اجباریی، جلوگیری از تدریس و انواع اقسام فشارها و اعمال غیر قانونی دیگر علیه اساتید "ناباب"، لیبرال و دگراندیش در دانشگاه علامه بوده، در این امر هم طبیعی است که جلودار شود. دانشگاه علامه حتی در رشتههایی چون مددکاری و علوم اجتماعی هم جلوی تحصیل دختران را گرفته است. فرض بگیریم که آنطور که شورایعالی انقلاب فرهنگی ، وزارت علوم و مجلس میگویند روح آنها هم از این ماجرا خبر نداشته و روسای دانشگاهها (که اجازه آب خوردن هم ندارند) خود اراده و اعلام کردهاند که در این رشته و آن یکی و آن یکی، ما دانشجوی دختر نمیگیریم. حالا که فهمیدهاند ۳۶ دانشگاه کشور چنین تصمیمی گرفتهاند چرا اقدامی نمیکنند؟
دلیل دانشگاههای مربوطه هم مشخص است؛ یک بخش آن این است که دانشگاههای مربوطه میخواهند «سیاست جنسیتی» را به اجرا درآورند. یعنی میخواهند کلاسهای دختران و پسران را جدا کنند و چون استاد و کلاس به اندازه کافی ندارند راه منطقیتر و سادهتر را برگزیدهاند و اساساً از ورود دختران جلوگیری کردهاند. دلیل دیگر ( که بسیار بنیادی تر است) تفکری است که مدتهاست بر ذهن مسوولان و متولیان آموزش عالی کشور از شورایعالی انقلاب فرهنگی گرفته تا وزارت علوم و... رسوخ کرده که آن هم نگرانی و مخالفت با تحصیل دختران است. اصولگرایان فکر میکنند که تحصیل دختران در دانشگاه پیامدهای منفی اجتماعی دارد. از جمله اینکه پس از فارغالتحصیلی آنان راهی بازار کار میشوند و با توجه به کمبود شدید کار، آنان بخشی از مشاغل را اشغال میکنند. مشاغلی که اگر فارغالتحصیلان دختر آن را اشغال نمیکردند به فارغالتحصیلان پسر میرسید. از دید اصولگرایان این روند تاثیرات منفی بر مساله ازدواج میگذارد. دختران شاغل که حالا از خود درآمد و حقوق دارند خیلی اصراری به تن دادن به ازدواج ندارند. دیگر خود را کمتر «نانخور» پدر و مادر و «سربار» احساس میکنند. حتی بعضاً میتوانند کمک خرجی هم برای خانوادهشان باشند. از سوی دیگر با کاهش اشتغال پسران آنها کمتر میتوانند به ازدواج فکر کنند. مشکل بعدی از دید اصولگرایان آن است که همسرانی که شاغل هستند کمتر حاضر میشوند هرگونه رفتار شوهران شان را تحمل کنند چون از خود درآمد دارند و اگر از خانه شوهرشان بیرون بیایند خود میتوانند مخارج زندگیشان را تامین کنند. دست کم یکی از دلایل جدی بالا رفتن میزان طلاق در میان اقشار تحصیلکرده تا حدودی استقلال نسبی اقتصادی است که به واسطه بالا رفتن تحصیلات زنان به وجود آمده.
اصولگرایان بدون آنکه رسماً اعلام کنند خیلی هم بدشان نمیآید که دختران وارد دانشگاه نشوند. از یک سو شانس پسران فارغالتحصیل برای یافتن کار بیشتر میشود و در نتیجه احتمال ازدواجشان هم بیشتر میشود و از سوی دیگر و در بلندمدت نسلی از زنان به وجود میآیند که علیالاغلب دیپلمه هستند و بیکار و در نتیجه عملاً بیشتر مجبور خواهند شد تحمل همسران نانآورشان را بکنند. از این بابت هم یک توفیق اجباری به وجود میآید که نرفتن دختران به دانشگاه کمک به پایین رفتن نرخ طلاق هم میکند. در عین حال تفکیک جنسیتی هم در عمل صورت گرفته و دانشگاهها مجبور نیستند که به زحمت افتاده و برای دختران و پسران کلاس درس و استاد جدا داشته باشند.اساساً یک کار مهمتر هم میتوان کرد؛ با از بین بردن دختران جلوی خیلی از مشکلات و مسائل دیگر را هم میشود گرفت. واقعاً که اعراب قبل از اسلام خیلی هم به بیراهه نرفته بودند.
بگذریم برویم بسروقت حرفهای شیرین خودمان. داشتم میگفتم که در غرب از زنان استفاده ابزاری... و این فقط در ایران اسلامی است که...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر