یکشنبه، فروردین ۱۱، ۱۳۹۲

دستگیری ۲۰ امام زمان قلابی طی یک ماه در جمکران

طی چند سال گذشته در شهر مقدس قم و دیگر شهرهای مذهبی و برخی نقاط دور افتاده کشور افراد منحرف با سوء استفاده از احساسات مردم خود را مرتبط با امام زمان معرفی کرده وبه دنبال اهداف منحرف و افراطی خود بوده اند.

به گزارش قم فردا ؛ اخیرا در شهرهای مختلف کشور افراد منحرفی که بعضی از آنها سابقه رمالی در پرونده ی خود دارند به دروغ  ادعای مرتبط بودن با امام زمان (عج) را میکنند و با سوء استفاده از احساسات مردم سعی می کنند آنها را منحرف کرده و اهداف شوم خود را القا کنند .

عمده ی این  افراد که بی سواد هستند در چند سال گذشته اقدام به سوء استفاده از عنوان ارتباط با امام زمان(عج) کرده و مردم را به سمت و سو های مشخص شده دشمنان اسلام می بردند که با هوشیاری سربازان گمنام امام زمان(عج) دستگیر شده اند

اما در چند ماهه گذشته برخی از این افراد دستگیر شده که آزاد شده اند ادعای جدیدی کرده که خودشان امام زمان هستند.

یک منبع آگاه در گفتگو با  پایگاه خبری تحلیلی قم فردا اعلام کرد که در یک ماهه گذشته بیش از بیست نفر با عنوان مدعین دروغین امام زمان در مسجد مقدس جمکران دستگیر شده اند

برخی از افراد منحرف قصد داشتند در آستانه عید نوروز وبا استفاده از شلوغی مسجد مقدس جمکران قم به مهدویت و امام عصر (عج) توهین کنند که خوشبختانه نتوانستند هیچ  اقدامی انجام دهند.

بیشتر افراد دستگیر شده ارتباط خود را با برخی عناصر ضد دین خارج از کشور اعلام نموده اند این افراد در زندان هم ادعاهای  واهی خود را تکرار می کردند.

برخی از این امام زمان های قلابی دستگیر شده که تیم هایی را در سطح مسجد مقدس جمکران قم داشته اند با ایجاد شبهه در رابطه با مهدویت قصد تخریب حضرت ولی عصر (عج) را داشته و می خواستند به ساحت مقدس امام عصر(عج) توهین کنندکه خوشبختانه با هوشیاری به موقع سربازان گمنام امام زمان (عج) در مسجد مقدس جمکران و در محوطه حیات مسجد در حین جو سازی و طرح ادعاهای واهی دستگیر شده اند ..

اکثر این افراد دستگیر شده در یک ماهه گذشته در قم که تعداد آنها بیش از ۲۰ نفر است ادعا کرده اند خود امام زمان هستند.

این افراد به دنبال شیادی و کلاهبرداری هستند و قصد فریب دادن عوام را دارند و عمده ی آنها سابقه دار و قبلا نیز به جرایم مختلف در زندان بوده اند .



جمعه، فروردین ۰۹، ۱۳۹۲

برزخ کجاست؟

عالم دنیا نیز همانند بدن انسان از دو چهره برخوردار است:

1- ظاهر مادی ( دنیا).  2- باطن مثالی ( برزخ). 

ظاهر دنیا چون مادی و قابل حس است، با بدن و قالب ظاهری درک می شود و پس از مرگ، هنگامی که بدن و قالب ظاهری ناتوان شد و از کار افتاد،

بدن برزخی ( مثالی) جایگزین آن می شود و چون با آن جهان سنخیت دارد، قادر به درک پدیده های جهان برزخی است.

بنابراین، جهان برزخی از عالم طبیعت جدا و گسسته نیست که در انتهای این دنیا به جهانی برسیم و این جهان نیز با دیواری بسیار بزرگ از طبیعت جدا گردد؛ بلکه دنیا و برزخ ( مانند دو روی یک سکه) متصل و به هم پیوسته است؛ لذا دانشمندان اسلامی معتقدند که برزخ، در ملکوت همین دنیاست.

در روایات نیز گاهی واژه ی دنیا به جای برزخ به کار می رود. هرگاه، اینچنین تعبیر شود، مراد از آن، دنیای درونی و باطنی است.

از امام صادق علیه السلام پرسیده شد: حضرت آدم علیه السلام در کدام بهشت بوده است [ بهشت برزخی یا بهشت اخروی]؟

فرمود: « بهشت دنیا؛ زیرا در بهشت حضرت آدم، خورشید و ماه بوده است و اگر در بهشت آخرت می بود، هرگز از آن رانده نمی شد» (1).

از واژه ی «صبحگاه» و «شامگاه» در آیات زیر نیز فهمیده می شود که «برزخ» در همین دنیاست و جدای از آن نیست:

« و لهم رزقُهُم فیها بکرةً و عشیاً» (2)

رزق و روزی آنها، صبح و شب بدیشان می رسد.

« النارُ یعرضونَ علیها غدوّاً و عشیّاً» (3)

هر بامداد و شامگاه بر آتش عرضه می شوند.

امام صادق علیه السلام فرمود: « همانگونه که زندگان از اهدای هدیه به خود، خوشحال می شوند، مردگان نیز از آمرزش طلبی و استغفار در حق خویش، شادمان می گردند »

«وادی السّلام»؛ «برهوت»؟

از آنچه بیان شد، دریافتیم که برزخ، پیوسته به دنیاست.

اینک روایاتی را در این باره یادآور می شویم:

امام صادق علیه السلام فرمود: « هیچ مۆمنی در شرق و غرب زمین باقی نمی ماند؛ مگر اینکه به « وادی السلام» برده شود!»

پرسیده شد وادی السلام کجاست

فرمود: « پشت شهر کوفه؛ مۆمنان در آنجا حلقه حلقه گرد هم آیند و با هم سخن گویند» (4).

امیرالمۆمنین علیه السلام فرمود: « بدترین آب روی زمین، آب وادی برهوت است. برهوت سرزمینی است که در حضر موت [ اطراف یمن] واقع شده و تمامی کفار [ پس از مرگ] در آن سرزمین، گرد هم آیند.» (5)

امام صادق علیه السلام فرمود: « روح مۆمن را پس از مرگ به سوی نهر کوثر [ از نواحی وادی السلام] برند. مۆمن در باغهای اطراف آن گردش می کند و از شرابهای آن می آشامد؛ اما دشمنان ما [ اهل بیت] وقتی از دنیا روند، روحشان را به سوی وادی برهوت برند. در آن وادی تا روز قیامت، شکنجه شوند و از زقّوم (6) آن خورند و از حمیمش آشامند. پناه بر خدا از عذاب سخت این وادی!» (7)

جهان برزخی از عالم طبیعت جدا و گسسته نیست که در انتهای این دنیا به جهانی برسیم و این جهان نیز با دیواری بسیار بزرگ از طبیعت جدا گردد؛ بلکه دنیا و برزخ ( مانند دو روی یک سکه) متصل و به هم پیوسته است

حال که دانستیم ارواح در جاهایی غیر از محل دفن خود قرار دارند، پس چرا در روایات به «زیارت اهل قبور» سفارش شده است؟ برای پاسخ به این مطلب، توجه شما را به نکاتی چند جلب می نماییم:

الف- روح با جسد ارتباط ویژه ای دارد. وقتی بر سر قبر مۆمنی حاضر شوند، روحش از « وادی السلام» به سوی قبرش پرواز می کند و از دیدارکننده ی قبرش خشنود می گردد.

از امام کاظم علیه السلام پرسیده شد: آیا مۆمن زائر قبرش را می شناسد؟

فرمود: « آری، تا زمانی که بر سر قبر است، با او انس گیرد و چون از آنجا رود، دلتنگ می شود». (8)

ب- اگر بر سر قبر یادی از مرده کنند، فاتحه ای نثار روحش نمایند، برایش آمرزش طلبند یا در حق او دعایی بخوانند؛ سبب گشایش وضع او در برزخ می شود:

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: « بهترین هدیه زندگان برای مردگان دعا و آمرزش طلبی برای آنهاست». (9)

امام صادق علیه السلام فرمود: « همانگونه که زندگان از اهدای هدیه به خود، خوشحال می شوند، مردگان نیز از آمرزش طلبی و استغفار در حق خویش، شادمان می گردند.» (10)

ج- دیدار زندگان از قبور مردگان، مایه ی پند و عبرت و تذکار پس از مرگ است:

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: « به زیارت مراقد مردگان روید؛ تا شما را به یاد [ مرگ و] آخرت اندازد » (11).

 

پی نوشت ها :

1. « الکافی»، ج3، ص 247. «بحار»، ج6، ص 284:

سئل عن ابی عبدالله علیه السلام من جنة آدم؟

فقال: « جنة من جنان الدنیا؛ تطلع فیها الشمس و القمر؛ و لو کانت من جنان الخلد، ما خرج منها ابداً».

2. مریم (19) آیه ی 62.

3. مۆمن (40) آیه ی 46.

4. « الکافی»، ج3، ص 243. « بحار»، ج6، ص 268.

«... ان لا یبقی مۆمن فی شرق الارض و غربها؛ الا حشرالله روحه الی وادی السلام!» فقیل له: « این وادی السلام»؟

قال: « ظهر الکوفه: اما انی کأنی بهم حلق حلق قعود یتحدثون».

5. « الکافی»، ج3، ص 246. «بحار»، ج6، ص 289:

« شرّ ما علی وجه الارض؛ ماء برهوت؛ و هوالذی بحضر موت، ترده هام الکفار».

6. زقوم: درختی است در جهنم که غذای اهل جهنم از آن درخت است.

« ترجمه ی منجد الطلاب»، محمد بندرریگی، ص 221، انتشارات اسلامی.

7. « بصائر الدرجات»، ص 130 ( به نقل « بحار»، ج6، ص 287):

«... ان المۆمن اذا توفی صارت روحه الی هذا النهر و رعت فی ریاضه و شربت من شرابه. و ان عدونا اذا توفی صارت روحه الی وادی برهوت فاخلدت فی عذابه؛ و اُطعمت من زقّومه، و اسقیت من حمیمه؛ فاستعیذوا بالله من ذلک الوادی!».

8. « لئالی الاخبار»، ج4، ص 256:

« المۆمن یعلم من یزور قبره؟ قال: نعم. لا یزال مستأنساً به مازال عند قبره: فإذا قام و انصرف من قبره دخله من انصرافه عنه وحشة».

9. « المحجة البیضاء»، ج8، ص 291:

« ان هدایا الاحیا للاموات : الدعاء و الاستغفار».

10. « مدرک پیشین»، ص 292. « لئالی الاخبار»، ج4، ص 258-259:

« ان المیت لیفرح بالترحم علیه و الاستغفار له؛ کما یفرح الحی بالهدیة تهدی الیه».

11. « مدرک پیشین»، ص 298:

« زر القبور؛ تذکر بها الاخرة».

 

منبع: راسخون/ منتطر

پنجشنبه، فروردین ۰۸، ۱۳۹۲

راست می گویی سراغ رییس قلع وقمع کن دانشگاه علامه برو

صادق زیبا کلام در نامه سرگشاده ای به محمد احمدی نژاد نوشت:

جناب آقای دکتر محمود احمدی نژاد  دامه اقباله


       احتراما به استحضار آن مقام منیع می رساند که در آخرین روزهای سال گذشته در نامه ایی خطاب به وزیر علوم خواهان برکناری روسای دانشگاه تهران و تربیت مدرس شدید. دلیل این اقدام  را از جمله" فضای امنیتی و سیاسی" که آنان در این دانشگاهها برقرار نموده اند اعلام داشتید. حقیر علم و اطلاع چندانی از وضعیت دانشگاه تربیت مدر س ندارم و پیرامون آن نمی توانم اظهار نظری داشته با شم. اما در خصوص دانشگاه تهران بایستی بگویم که این اظهار نظر حضرتعالی شگفت زده ام نمود. شگفتی ام از دو بابت بود. نخست آنکه برایم جالب بود که جنابعالی پس از گذشت نزدیک به 8 سال از ریاست جمهوری تان و درست در ماههای پایانی آن متوجه فضایی که در دانشگاههای کشور در طی این مدت حاکم بوده افتاده اید.

آقای رئیس جمهور،اگر جنابعالی در طی این دو دوره ریاست جمهوری تان، بالاخص در سالهای دورآن دوم ریاست تان بعد از ۲۲ خرداد ۸۸ سری به دانشگاههای کشور می زدید و فضای سیاسی آنها را با سالهای قبل از ریاست جمهوری تان مقایسه می کردید باورتان نمی شد که این همان دانشگاه قبل از به قدرت رسیدن اصولگرایان در سال 84 می باشد. آنقدر فضای دانشگاهها  بعد از ۲۲ خرداد ۸۸  محدود، سنگین و بسته شد که بوصف نمی آید. آنوقت جنابعالی بعد از طی این سالها ، و آنهم بعد از آنکه هزاران دانشجو در طی این سالها دچار مشکل شدند و بسیاری مع الاسف از ادامه تحصیل باز ماندند، بصرافت افتاده اید که در دانشگاهها چه می گذرد.


     من حمل بر صحت می کنم و فرضم بر این است که دغدغه شما در این فقره نه از باب خرده حساب های سیاسی با روسای این دو دانشگاه است، و نه از باب تبلیغات انتخاباتی بلکه اصالتا به آنچه عنوان کرده اید باور دارید. در آنصورت مواجهه می شوم با شگفتی دومم. اینکه چرا دکتر فرهاد رهبر رئیس دانشگاه تهران بعنوان "مقصر" برگزیده شده؟ کارنامه ایشان بعد از ۲۲ خرداد ۸۸ در مقایسه با کارنامه بسیاری از روسای دانشگاههای دیگر بمراتب "سفید"تر و قابل قبول تر است. کافیست جنابعالی  کارنامه مدیریت دانشگاه تهران را با فی المثل کارنامه جناب حجت الاسلام دکتر شریعتی ریاست دانشگاه علامه مقایسه نمایید.


آیا مستحضر هستید از۲۲  خرداد ۸۸ باین سو جناب شریعتی  چه تعداد اساتید این دانشگاه را بدلایل سیاسی بازنشسته، اخراج  و ممنوع التدریس کرده اند؟ ایضا بسیاری از دانشگاههای شهرستانها. یقیننا  اگر هدف جنابعالی کنار زدن حجاب ترس و سلطه ارعاب فکری حاکم بر دانشگاهها و باز گردانیدن فضای آزاد اندیشی  در محیط های علمی باشد، بر کناری ریاست دانشگاه تهران انصافا می بایستی در انتهای لیست تان باشد. اگر هدف جنابعالی بواقع بوجود آوردن یک فضای علمی باز در دانشگاههای کشور است بنحوی که اساتید و دانشحویان از یک حداقل امنیت شغلی و حرفه ایی بر خوردار بشوند در آنصورت و با عرض  پوزش می بایستی با ستحضار شریفتان برسانم که کارنامه و عملکرد وزارت علوم که وزیر متبوعه آن زیر نظر شخص شخیص خودتان  خدمت می نمایند بمراتب سیاه تر از بسیاری از دانشگاهها است.


نمی دانم جنابعالی چه میزان  اشراف بر سیاست های وزارت علوم از ۲۲ خرداد ۸۸ باین سو داشته اید؟ آیا مستحضر هستید که مدتهاست که دیگر دانشگاهها حق استخدام استاد ندارند و وزارت علوم خود راسا این کار را انجام می دهد؟ به بیان دیگر، دانشگاهی مثل تهران با نزدیک به 70 سال سابقه و وجود اساتیدی با تجربه و باسواد حق ندارد یک استاد جدید برای خودش استخدام نماید و یک هسته ایی در وزارت علوم  بصورت مخفی گزینش اساتید را برای تمامی  دانشگاههای کشور انجام می دهند. تصور نمی کنم خیلی پیچیده باشد که بتوان حدس زد که ملاک و معیار اعضاء آن کمیته مخفی کدامین می باشند. تصور نمی کنم نتوان حدس زد که که برای وزارت علوم  از ۲۲ خرداد ۸۸ باین سو، چه میزان ملاک و معیارهایی همچون استعداد، توان و کارنامه علمی و تحقیقاتی یک داوطلب استخدام در دانشگاه ملاک و معیار بوده و چه میزان گرایشات ایدئولوژیک و تمایلات سیاسی وی.


آیا مستحضر هستید چه میزان متقاضی استخدام در دانشگاهها، یا اساتیدی که قرار دادی هستند  برای تبدیل وضعیت شان  چگونه سالهاست در بلاتکلفی بسر می برند؟ آیا مستحضر هستید همان مختصر استقلالی را که دانشگاههای کشور از آن برخوردار بودند بعد از ۲۲ خرداد ۸۸ پایمال گردید و تمامی امور دانشگاهها زیر نظر وزارت علوم قرار گرفت؟ آیا مستحضر هستید ظرف قریب به چهار سال گذشته صدها دانشجو بواسطه دلایل سیاسی یا محروم از تحصیل شدند یا با سپردن انواع و اقسام تعهد با ادامه تحصیل شان بصورت "مشروط" موافقت شده است؟ آیا مستحضر هستید که کسر قابل توجه ایی از این "تنبیهات و متنبه سازی" ها توسط خود وزارت علوم صورت گرفته؟ آیا مستحضر هستید گزینش وزارت علوم چگونه مانع از ورود بسیاری از متقاضیان ورود به تحصیلات عالیه در مقاطع فوق لیسانس و دکترا شده است؟


آیا بنظر جنابعالی با عنایت به کارنامه وزارت علوم و با عنایت به عملکرد امثال مدیریت دانشگاه علامه ظرف ۴ سال گذشته، می بایستی همچنان بسروقت دکتر فرهاد رهبر بروید که یکصدم قلع و قمع های دانشگاه علامه ویکهزارم قلع و قمع های وزارت علوم را بعد از ۲۲ خرداد ۸۸ نداشته است؟


اما اگر قرار است که ریاست دانشگاه تهران بنا بر دلایل دیگری برکنار شوند، پس در آنصورت پای مسائل دیگرهمچون وجود فضای سیاسی نامطلوب در دانشگاهها و امثالهم را بمیان نکشید چون ازاین بابت با بودن وزارت علوم ، دانشگاه علامه و بسیاری داشگاههای دیگروعملکردی که آنان بعد از ۲۲ خرداد ۸۸ داشته اند، تصور نمی کنم به این زودی ها  نوبت به دانشگاه تهران و دکتر فرهاد رهبر برسد.


                                                                     با احترام و عرض ادب       صادق زیباکلام 



ارمیا- خواننده محجبه

بازتاب ، سرویس فرهنگی: یکی از کارکردهای رسانه تغییر سبک زندگی است اما نمی توان صرفا از دریچه ای مهندسی به موضوعات پیچیده اجتماعی نگریست و هرپدیده ای را با تئوری توطئه تحلیل کرد ودر پی دستهای پنهان در پس آن بود.

پدیده ارمیا، خانم جوانی که با حفظ حجاب اسلامی در مسابقات خوانندگی شبکه من وتو شرکت می کند وبعنوان یکی از برندگان این مسابقات معرفی گردیده است در هفته های اخیر به یکی از موضوعات چالش برانگیز و مورد توجه خانواده های ایرانی وشبکه های اجتماعی تبدیل شده است ، شاید بتوان پدیده ارمیا را با موضوع برهنه شدن گلیشفته فراهانی مقایسه کرد، دو جنجال خبری که یکی اصرار بر بدون پوشش بودن زنی جوان موجب جنجال شد و دیگری اصرار بر پوشش داشتن خانم دوم.

البته در این میان واکنشها به این دو پدیده تفاوتهای فراوانی دارد، در پدیده گلیشفته، طیف هوادار مدرنیسم مطلق، به دفاع از برهنگی گلیشفته پرداختند و آن را در قالب آزادی های فردی توجیه کردند ، اما طیف سنتی بصورت مطلق آن را محکوم نمودند و اکثریت جامعه که بخش تعامل سنت ومدرنیسم محسوب می شوند ، نه لزوما از جایگاه شرع بلکه از نگاه عرف واخلاق در درجاتی ملایم تر از بخش سنتی ، اقدام گلیشفته را ناپسند شمردند.

اما در موضوع ارمیا، توافق دوبخش سنتی و مدرن در محکوم کردن این پدیده در نوع خود جالب توجه است.

طیف مدرن که از آزادی پوشش تا حد برهنگی گلیشفته دفاع می کرد ، از ارمیا بدلیل پایبندی به پوششی که از نظر آنان سمبل خرافات و تحجر و در بند کردن زنان است انتقاد می کند و طیف سنتی از اینکه زنی محجبه یکی از احکام اسلامی را نقض کرده و در حضور مردان آواز می خواند برمی آشوبد و گویی ترجیح می دهد که ارمیا بجای این رفتار پارادوکسیکال که با حفظ حجاب وعدم تماس فیزیکی با مردان نامحرم به آواز خواندن می پردازد، ظاهری مشابه دیگر شرکت کنندگان یعنی بی حجاب داشته باشد.

اینکه شبکه من و تو که پشتیبان مالی نامعلوم واهداف نامشخصی دارد چرا زنی محجبه را در این مسابقات بصورت ویژه ای مطرح کرده وبا امدادهای نیمه غیبی وی را بعنوان برنده معرفی می کند موضوع پیچیده ای نیست وهمانگونه که دیگران نوشته اند مطرح کردن اقلیت و عنصری ناهمخون با سایر افراد ، یکی از شگردهای کلاسیک در مدیریت رسانه در جهت جلب توجه، جلب محبوبیت ، منافع مالی و مزیتهای حرفه ای است ، که با توجه به اهداف احتمالا سیاسی کلیت شبکه من وتو، ممکن است اهداف دیگری نیز در این میان مطرح باشد اما نگاهی که صرفا مبتنی بر تئوری توطئه باشد نمی تواند همه ابعاد پدیده پیچیده اجتماعی ارمیا را تحلیل کند.

در هرموضوع در حوزه سبک زندگی ما با سه طیف عمده در جامعه مواجه هستیم:

طیف سنتی که برحاکمیت ارزشهای دینی بر ارزشهای مدرن در جامعه تاکید دارد و مدرنیسم را با سنت سازگار می کنند، طیف مدرن که بالعکس در تقابل میان سنت ومدرنیسم ، حق را به جانب مدرنیسم می زنند واز عرصه تعاملات اجتماعی سنت زدایی می کنند و طیف سوم، که نیم توانند میان سنت ومدرنیسم یکی را برگزینند لذات و جذابیتهای مدرنیسم وآرامش بخشی سنت برای آنها هردو مورد نیاز است بنابراین سعی می کنند که در سبک زندگی خودساخته خود سنت را با مدرنیسم بیامیزند ودر حوزه های به ارزشهای سنتی پایبند باشند و در حوزه های به ارزشهای مدرن رو بیارند.

 از این رو بسیاری از مردان ایرانی را می توان مشاهده کرد که به رغم، تدین و پایبندی به نماز وروزه، مداوما به شنیدن صدای خوانندگان نظیر هایده و گوگوش می پردازند، وبسیاری از زنانی که اعتقادات و حتی اعمال مذهبی مداوم دارند اما احکامی نظیر حجاب کامل و یا ممنوعیت آرایش برای نامحرم را نقض می کنند، بسیاری از مردان خانواده این زنان نیز با وجود سازگار کردن خود با بدحجابی از ارزش سنتی غیرت تهی نیستند و ولنگاری زنان خانواده خود را برنمی تابند، بنابراین می توان گفت که طیف سوم به نوع نتیجه التقاط یا تعامل ناهمگون وپارادوکسیکال سنت ومدرنیسم هستند.

شاید از نظر منطقی بتوان طیف اول ودوم یعنی سنتی ویا مدرن را به طیف سوم ترجیح داد چرا که از سازگاری درونی ارزشها در سبک زندگی برخودارند اما واقعیت آن است که اکثریت جامعه ایران را باید در طیف سوم جستجو کرد، بنابراین هرجریانی در جامعه در پی برقراری ارتباط وتحت تاثیر قراردادن این طیف است از این رو مشاهده می شود که از یکسو صداوسیما که تریبون رسمی نظام است برخلاف احکام اسلامی از آرایش غلیظ برای جذاب کردن هنرپیشگان ومجریان زن خود استفاده می کند و شبکه من وتو نیز با قرار دادن زنی محجبه میان شرکت کنندگان آکادمی گوگوش سعی در جذب این نوع از مخاطب دارد.

اما چه باید کرد؟

آیا باید این رفتار پاردوکسیکال در پدیده ارمیا را حمل به تئوری توطئه، سازمان مجاهدین خلق، ترویج بهائیت ویا توطئه آخوندی کرد؟ یا آنکه از منظری عمیق تر تناقضاهای جامعه ایرانی که محصول تعامل پرافت وخیز انقلاب اسلامی با جهان است بررسی نمود.

ارمیا نمونه ای  از هزاران ومیلیونها نفری است که در تلاقی دو موج فرهنگی می خواهند وسط بایستند و بخشی از این هردو فرهنگ را همزمان حفظ کنند ، گروهی که بی دین نیستند اما نمی توان آنها را کاملا متدین نیز دانست، اخلاق و معنویت دین را در کنار لذات مدرن ممنوعه در سنت می خواهند واز این رو دچار نوعی تناقض ارزشی در رفتار می شوند.

مدیریت اجتماعی این طیف فرایندی پیچیده است که از سوی من وتو، بی بی سی و سایر رسانه های حرفه ای فارسی زبان خارج از کشور با جدیت دنبال می شود اما از سوی رسانه های داخلی و نهادهای دینی کمتر مورد توجه قرار می گیرد و اگر در حاشیه وبطن برنامه های صداوسیما نیز رگه های از آن دیده می شود پیش از آنکه نتیجه سیاستگذاری آگاهانه وهوشمندانه مسئولان باشد نتیجه غریزه حرفه ای برنامه سازان است.

به نظر می رسد نباید همانگونه که جامعه بصورت سطحی از کنار پدیده برهنگی گلیشفته گذشت وبه محکومیت ویا تایید صرف بسنده کرد در برابر پدیده ارمیا نیز رفتار مشابهی داشته باشد چرا که نادیده گرفتن اکثریت جامعه در درازمدت از سوی نگاهی ، به حذف آن نگاه خاص از روند جامعه می انجامد.

چهارشنبه، فروردین ۰۷، ۱۳۹۲

شیطان رجیم در آینه احادیث معصومین


شیطان رجیم در آینه احادیث معصومین
شیطان رجیم در آینه احادیث معصومین

هرگاه سفره پهن مى شود، چهار هزار فرشته در اطراف آن گرد مى آیند. چون بنده بگوید: «بسم اللّه » فرشتگان مى گویند: «خداوند، به غذایتان برکت دهد!» سپس به شیطان مى گویند: «اى فاسق! بیرون شو. تو بر آنان، راه تسلّط ندارى».

حدیث (۱) پیامبر صلى الله علیه و آله :

اِذا وُضِعَتِ المائِدَةُ حَفَّتها اَربَعَةُ آلفِ مَلَکٍ، فَاِذا قالَ العَبدُ: بِسمِ اللّه قالَتِ المَلائِکَةُ: بارَکَ اللّه عَلَیکُم فى طَعامِکُم ثُمَّ یَقولونَ لِلشَّیطانِ اُخرُج یا فاسِقُ، لا سُلطانَ لَکَ عَلَیهِم؛

هرگاه سفره پهن مى شود، چهار هزار فرشته در اطراف آن گرد مى آیند. چون بنده بگوید: «بسم اللّه » فرشتگان مى گویند: «خداوند، به غذایتان برکت دهد!» سپس به شیطان مى گویند: «اى فاسق! بیرون شو. تو بر آنان، راه تسلّط ندارى».

(کافى، ج ۶، ص ۲۹۲، ح ۱)

حدیث (۲) پیامبر صلى الله علیه و آله :

صَلاةُ اللّیلِ مَرضاةٌ لِلرَّبِّ وَ حُبُّ المَلائِکَةِ وَ سُنَّةُ النبیاءِ وَ نورُ المَعرفَةِ وَ اَصلُ الیمانِ وَ راحَةُ البدانِ وَ کَراهیَةٌ لِلشَّیطانِ وَ سِلاحٌ عَلَى العداءِ وَ اِجابَةٌ لِلدُّعاءِ وَ قَبولُ العمالِ وَ بَرَکَةٌ فِى الرِّزقِ؛
نماز شب، موجب رضایت پروردگار، دوستى فرشتگان، سنت پیامبران، نور معرفت، ریشه ایمان، آسایش بدن ها، مایه ناراحتى شیطان، سلاحى بر ضدّ دشمنان، مایه اجابت دعا، قبولى اعمال و برکت در روزى است.

(ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۹۱)

حدیث (۳) پیامبر صلى الله علیه و آله :

لا یُطَوِّلَنَّ أَحَدُکُم شارِبَهُ وَلا شَعرَ إِبطَیهِ وَلا عانَـتَهُ فَإِنَّ الشَّیطانَ یَتَّخِذُها مَخبَئا یَستَتِرُ بِها؛
کسى از شما موهاى سبیل و موهاى زیر بغل و موى زیر شکم خود را بلند نکند؛ چرا که شیطان (میکروب) این نقاط را پناهگاه خود قرار داده، و زیر موها پنهان مى شود.

(وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۴۲۲، ح ۶)

حدیث (۴) امام باقر علیه السلام :


اِنَّما قُصَّ الظفارُ، لاَِنَّها مَقیلُ الشَّیطانِ وَ مِنهُ یَکونُ النِّسیانُ؛
کوتاه کردن ناخن، از آن رو لازم است که پناهگاه شیطان است و فراموشى مى آورد.

(کافى، ج ۶، ص ۴۹۰، ح ۶)

حدیث (۵) پیامبر صلى الله علیه و آله :


لا تُبَیَّتُوا القُمامَةَ فى بُیوتِکُم وَ اَخرِجوها نَهارا، فَاِنَّها مَقعَدُ الشَّیطانِ؛
زباله را شب در خانه هاى خود نگه ندارید و آن را در روز به بیرون از خانه منتقل کنید، زیرا زباله نشیمنگاه شیطان است.

(من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۵، ح ۴۹۶۸)

حدیث (۶) پیامبر صلى الله علیه و آله :

لا تُبَیَّتُوا القُمامَةَ فى بُیوتِکُم وَ اَخرِجوها نَهارا، فَاِنَّها مَقعَدُ الشَّیطانِ؛
زباله را شب در خانه هاى خود نگه ندارید و آن را در روز به بیرون از خانه منتقل کنید، زیرا زباله نشیمنگاه شیطان است.

(من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۵، ح ۴۹۶۸)

حدیث (۷) پیامبر صلى الله علیه و آله :


لِیُبالِغ اَحَدُکُم فِى المَضمَضَةِ وَ ا لستِنشاقِ، فَاِنَّهُ غُفرانٌ لَکُم وَ مَنفَرَةٌ لِلشَّیطانِ؛
سزاوار است هر یک از شما در دهان و بینى زیاد آب بچرخاند، چرا که این کار، مایه آمرزش شما و گریزِ شیطان است.

(ثواب الاعمال، ص ۱۹)

حدیث (۸) پیامبر صلى الله علیه و آله :

بَیتُ الشَّیاطینِ مِن بُیوتِکُم بَیتُ العَنکَبوتِ؛
خانه هاى عنکبوتى که در اتاق هاى شماست، لانه شیاطین است.

(کافى، ج ۶، ص ۵۳۲، ح ۱۱)

حدیث (۹) پیامبر صلى الله علیه و آله :

ما مِن شابٍ تَزَوَّجَ فى حَداثَةِ سِنِّهِ اِلاّ عَجَّ شَیطانُهُ : یا وَیلَهُ ، یا وَیلَهُ! عَصَمَ مِنّى ثُلُـثَى دینِهِ ، فَلیَتَّقِ اللّه العَبدُ فِى الثُّـلُثِ الباقى ؛

هر جوانى که در سن کم ازدواج کند ، شیطان فریاد بر مى آورد که : واى برمن ، واى بر من! دو سوم دینش را از دستبرد من ، مصون نگه داشت . پس بنده باید براى حفظ یک سومِ باقى مانده دینش ، تقواى الهى پیشه سازد.

(نوادر راوندى ، ص ۱۱۲)

حدیث (۱۰) پیامبر صلى الله علیه و آله :

یا اَیُّهَا النّاسُ اِنَّما هُوَ اللّه وَ الشَّیطانُ وَ الحَقُّ وَ الباطِلُ وَالهُدى وَ الضَّلالَةُ وَ الرُّشدُ وَ الغَىُّ وَ العاجِلَةُ وَ الآجِلَةُ وَ العاقِبَةُ وَ الحَسَناتُ وَ السَّیِّئاتُ فَما کانَ مِن حَسَناتٍ فَلِلّهِ وَ ما کانَ مِن سَیِّئاتٍ فَلِلشَّیطانِ لَعَنَهُ اللّه ؛
اى مردم! جز این نیست که خداست و شیطان، حق است و باطل، هدایت است و ضلالت، رشد است و گمراهى، دنیاست و آخرت، خوبى هاست و بدى ها. هر چه خوبى است از آنِ خداست و هر چه بدى است از آنِ شیطان ملعون است.

(کافى، ج ۲، ص ۱۶، ح ۲)

حدیث (۱۱) امام صادق علیه السلام :

یَقولُ إِبلیسُ لِجُنودِهِ: أَلقوا بَینَهُمُ الحَسَدَ وَالبَغىَ، فَإِنَّهُما یَعدِ لانِ عِندَ اللّه الشِّرکَ؛
شیطان به سپاهیانش مى گوید: میان مردم حسد و تجاوزگرى بیاندازید چون این دو، نزد خدا برابر با شرک است.

(کافى، ج۲، ص۳۲۷، ح۲)

حدیث (۱۲) پیامبر صلى الله علیه و آله :

اِنَّ الغَضَبَ مِنَ الشَّیطانِ وَ اِنَّ الشَّیطانَ خُلِقَ مِنَ النّارِ وَ اِنَّما تُطفَأُ النّارُ بِالماءِ فَاِذا غَضِبَ اَحَدُکُم فَلیَتَوَضَّ؛
خشم از شیطان و شیطان از آتش آفریده شده است و آتش با آب خاموش مى شود، پس هرگاه یکى از شما به خشم آمد، وضو بگیرد.

(نهج الفصاحه، ح ۶۶۰)

حدیث (۱۳) پیامبر صلى الله علیه و آله :

زَیـِّنوا مَوائِدَکُم بِالبَقلِ؛ فإِنَّها مَطرَدَةٌ لِلشَّیاطینِ مَعَ التَّسمیَةِ؛

سفره هایتان را با سبزى، زینت دهید ؛ زیرا سبزى با بسم اللّه الرحمن الرحیم، شیطان را طرد مى کند.

(مکارم الأخلاق، ص ۱۷۶)

حدیث (۱۴) امام صادق علیه السلام :

إذا تَوَضَّأَ أحَدُکُم و لَم یُسَمَّ کانَ لِلشَّیطانِ فى وُضوئِهِ شِرکٌ و إن أکَلَ أو شَرِبَ أو لَبِسَ و کُلُّ شَى ءٍ صَنَعَهُ یَنبَغى أن یُسَمِّى عَلَیهِ فَإن لَم یَفعَل کانَ لِلشَّیطانِ فیهِ شِرکٌ؛

هر گاه یکى از شما وضو بگیرد و بسم اللّه الرحمن الرحیم نگوید. شیطان در آن شریک است و اگر غذا بخورد و آب بنوشد یا لباس بپوشد و هر کارى که باید نام خدا را بر آن جارى سازد، انجام دهد و چنین نکند، شیطان در آن شریک است.

(محاسن، ج ۲، ص ۴۳۳)

حدیث (۱۵) امام صادق علیه السلام :

آکِلُ الرِّبا لایَخرُجُ مِنَ الدُّنیا حَتّى یَتَخَبَّطُهُ الشَّیطانُ؛

ربا خوار از دنیا نرود، تا آن که شیطان دیوانه اش کند.

(بحارالانوار، ج ۱۰۳، ص ۱۲۰، ح ۳۰)

حدیث (۱۶) امام على علیه السلام :

عَلى لِسانِ المُؤمِنِ نُورٌ یَسطَعُ وَعلى لِسانِ المُنافِقِ شَیطانٌ یَنطِقُ؛

بر زبان مؤمن نورى (الهى) است و درخشان و برزبان منافق شیطانى است که سخن مى گوید.

(شرح نهج البلاغه، ابن أبى الحدید، ج۲۰، ص۲۸۰، ح ۲۱۸)

حدیث (۱۷) پیامبر صلى الله علیه و آله :

یا اَیُّهَا النّاسُ اِنَّما هُوَ اللّه وَ الشَّیطانُ وَ الحَقُّ وَ الباطِلُ وَالهُدى وَ الضَّلالَةُ وَ الرُّشدُ وَ الغَىُّ وَ العاجِلَةُ وَ الآجِلَةُ وَ العاقِبَةُ وَ الحَسَناتُ وَ السَّیِّئاتُ فَما کانَ مِن حَسَناتٍ فَلِلّهِ وَ ما کانَ مِن سَیِّئاتٍ فَلِلشَّیطانِ لَعَنَهُ اللّه ؛

اى مردم! جز این نیست که خداست و شیطان، حق است و باطل، هدایت است و ضلالت، رشد است و گمراهى، دنیاست و آخرت، خوبى هاست و بدى ها. هر چه خوبى است از آنِ خداست و هر چه بدى است از آنِ شیطان ملعون است.

(کافى، ج ۲، ص ۱۶، ح ۲)

حدیث (۱۸) پیامبر صلى لله علیه و آله :

اِذا بَلَغَ الرَّجُلُ اَربَعینَ سَنَةً وَ لَم یَغلِب خَیرُهُ شَرَّهُ قَبَّلَ الشَّیطانُ بَینَ عَینَیهِ وَ قالَ: هذا وَجهٌ لا یُفلِحُ؛

هرگاه انسان چهل ساله شود و خوبیش بیشتر از بدیش نشود، شیطان بر پیشانى او بوسه مى زند و مى گوید: این چهره اى است که روى رستگارى را نمى بیند.

(مشکاة الأنوار، ص ۲۹۵)

حدیث (۱۹) امام صادق علیه السلام :


اِنَّ الشَّیطانَ لَیَطمَعُ فى عالِمٍ بِغَیرِ اَدَبٍ اَکثَرُ مِن طَمَعِهِ فى عالِمٍ بِاَدَبٍ ، فَتَاَدَّبوا وَ اِلاّ فَاَنتُم اَعرابٌ ؛

شیطان ، در عالِمِ بى بهره از ادب بیشتر طمع مى کند تا عالِمِ برخوردار از ادب . پس ادب داشته باشید وگرنه شما، بیابانى (فاقد تمدّن) هستید.

(کنز العمّال ، ح ۴۵۴۰۹)

حدیث (۲۰) پیامبر صلى لله علیه و آله :


إذَا استُحِقَّت وَلایَةُ اللّه وَالسَّعادَةُ جاءَ الجَلُ بَینَ العَینَینِ و ذَهَبَ المَلُ وَراءَ الظَّهرِ و إذَا استُحِقَّت وَلایَةُ الشَّیطانِ وَالشَّقاوَةُ جاءَ المَلُ بَینَ العَینَینِ و ذَهَبَ الجَلُ وَراءَ الظَّهرِ؛

هرگاه کسى مستحق دوستى خداوند و خوشبختى باشد، مرگ در برابر چشمان او مى آید و آرزو پشت سرش مى رود و هرگاه مستحق دوستى شیطان و بدبختى باشد، آرزو پیش چشم او، و مرگ پشت سرش قرار مى گیرد.

(الکافى، ج ۳، ص ۲۵۸، ح ۲۷)

حدیث (۲۱) پیامبر صلى لله علیه و آله :


اَلا اُخبِرُکُم بِشَى ءٍ اِن اَنتُم فَعَلتُموهُ تَباعَدَ الشَّیطانُ مِنـکُم کَما تَباعَدَ المَشرِقُ مِنَ المَغرِبِ؟ قالوا: بَلى، قالَ: اَلصَّومُ یُسَوِّدُ وَجهَهُ وَ الصَّدَقَةُ تَـکسِرُ ظَهرَهُ وَ الحُبُّ فِى اللّه وَ المُوازَرَةُ عَلَى العَمَلِ الصّالِحِ یَقطَعانِ دابِرَهُ وَ الستِغفارُ یَقطَعُ وَ تینَهُ ؛

آیا شما را از چیزى خبر ندهم که اگر به آن عمل کنید، شیطان از شما دور شود، چندان که مشرق از مغرب دور است؟ عرض کردند: چرا. فرمودند: روزه روى شیطان را سیاه مى کند، صدقه پشت او را مى شکند، دوست داشتن براى خدا و همیارى در کار نیک، ریشه او را مى کند و استغفار شاهرگش را مى زند.

(میراث حدیث شیعه ، ج ۲، ص ۲۰، ح ۱۸)

حدیث (۲۲) پیامبر صلی لله علیه و آله :

یا عَلىُّ اِذا حَضَرَ وَقتُ صَلاتِکَ فَتَهَیَّ لَها وَ اِلاّ شَغَلَکَ الشَّیطانُ وَ اِذا نَوَیتَ خَیرا فَعَجِّل وَ اِلاّ مَنَعَکَ الشَّیطانُ عَن ذلِکَ ؛

اى على! هرگاه وقت نمازت رسید، آماده آن شو وگرنه شیطان تو را سرگرم مى کند و هرگاه قصد [کار] خیرى کردى شتاب کن وگرنه شیطان تو را از آن باز مى دارد.

(بحارالأنوار، ج ۷، ص ۲۹)
حدیث (۲۳) امام علی علیه السلام:

الصَّلاةُ حِصنٌ مِن سَطَواتِ الشَّیطانِ؛

نماز قلعه و دژ محکمی است که نمازگزار را از حملات شیطان نگاه می دارد.

(غررالحکم، ص ۵۶)

حدیث (۲۴) امام صادق(ع):

اِذا رأَیتمُ العَبدَ مُتفُقَّداً لِذُنوبِ النّاس ناسیا لِذنوبه فَاعلُمو اَنَّهُ مُکرَ بهِ؛

هرگاه دیدید که بنده ای گناهان مردمان را جستجو می کند و گناهان خویش را فراموش کرده است بدانید که او فریب شیطان را خورده است.

(جهاد النفس، ح ۲۳۷)

حدیث (۲۵) پیامبر صلی لله علیه و آله :

اِذا رَاَیتُم الرَّجُل لایُبالی ما قال و لا ما قِیلَ لَهُ فَهُوَ شِرکُ الشَّیطان؛

هرگاه دیدید که مردی باکی ندارد که چه می گوید و چه درباره اش گفته می شود،چنین کسی شریک شیطان است

(جهادالنفس، ح۶۸۷)

منبع : آوینی



پنتاگرام



پنتاگرام

ستاره پنج پر یا پنتاگرام یکی از مهمترین، قدرتمندترین و ماندگارترین سمبل ها در تاریخ بشر است. این علامت در فرهنگ و تمدن باستانی مایاهای آمریکای لاتین، هند، چین، مصرو یونان از مهمترین و پرمعناترین علامتها بوده است. ابتدایی ترین شکل پنتاگرام بر روی دیوارهای غارهای عصر حجر کنده کاری شده بود. و در نقاشی های مردم بابل به عنوان الگوی ترسیم سیاره ونوس به چشم می خورد.


رازهایی مابین سیر استفاده از این علامت، طراحی های قدیمی از مدار حرکت سیاره ونوس و رب النوع معروف بیشتر وجود دارد. که گاهی باعث این تفکر غلط می‌شود که پنتاگرام سمبل ایشتر است. در کتب آسمانی مخصوصاً کتابهای یهودیان به پنتاگرامها بسیار زیاد اشاره شده است.

پنتاگرام در جهان کهن
پنتاگرام های اولیه اشکالی زمخت با شکل هندسی ناهمگون به صورت کنده کاری روی سنگهای عصر حجر داشتند. مردم آن زمان اعتقاد داشتند که این علامت معنایی روحانی و غیرمادی دارد. اعتقاد آنان بر این بود که رازی در شکل قرار گرفتن ستاره ها وجود دارد که بر انسان پوشیده است، آنها پنتاگرام را از روی شکل قرار گیری پنج سیاره برداشت کرده بودند. که وقتی با خطی فرضی به هم اتصال پیدا می کردند، به صورت مبهم شکل پنتاگرام را به خود می گرفت. نسل های بعدی بشر معانی مختلفی را از این شکل برداشت کردند. که اکثراً معانی مقدس و خداپرستانه بود.
پنتاگرام ها به سومری ها برای نوشتن و استفاده از متون کمکهای زیادی کردند. این علامت نشان دهنده پنج سیاره مهم بود که با چشم غیر مسلح قابل رویت بودند. بعدها پنتاگرام به عنوان سمبل رب النوع زیبایی ونوس نیز شهرت یافت.
بر طبق نظریات ریاضی دان و فیلسوف یونانی فیثاغورث، عدد پنج نماد انسان بود. چون اعضای بدن انسان به پنج طرف تمایل داشتند، (اگر دستها و پاها را از هم باز کنید به شکل یک ستاره پنج پر در می آید)، او این تفکر را برای اولین بار در یونان پایه گذاری کرد که پنتاگرام نماد روح انسانی است. و البته چون در آن زمان آفرینش انسان تابــع عناصر پنجگانه بود (آتش، آب، خاک، هوا، روح) پنج گوشه پنتاگرام اینگونه توصیف شد. طبق این تفکر انسان از این پنج عنصر به وجود می آمد.
پیروان مکتب فیثاغورث طلسم پنج پر را به صورت آیینی مقدس حفظ کردند. آنها نام این آئین را HGIEIA نامیدند.
و معتقدند ترکیبی از ابتدای نام یونانی عناصر آب، خاک، روح، آتش و هواست.
خصوصیت منحصر به فردی که این سمبل را تا به امروز ماندگار کرده وابستگی شدید و همه جانبه آن به مسائل مقدس و خدایی آن است. که در مقاطع زمانی مختلف و بین اقشار و نسلهای گوناگون کاربرد داشته است. چه این خدا خدای یگانه بوده یا خدایان متعدد.
با ظهور مسیح پنتاگرام جامه کریستین به تن کرد. می گویند بر تن مسیح با خنجر ستاره ای زخم زدند که پنج گوشه داشت (شاید به همین خاطر می باشد که آنتی کریست های امروزی از پنتاگرام زیاد استفاده می کنند).
در دوره رنسانس اعتقادات عجیب و خرافات گونه نسبت به طلسم ستاره پنج پر به بیشترین حد خود رسید. و باورهای مردم تا جایی پیش رفت که پنتاگرام را علامتی الهی از سوی خدا پنداشتند. از سویی نیز این علامت را مرتبط با علم کیمیاگری و علم جادو قلمداد کردند.

پنتاگــرام در جــادو
در آیین پرستش جادوگران یونانی، پنتاگرام به عنوان جهان کوچک (بدن انسان) شناخته می شد. این باور باعث بوجود آمدن احساسی در بین جادوگران می شد که توسط آن ارتباطی میان خود، جهان و سمبولیسم ایجاد می کردند.
هدف از این احساس درک عمیق شیطان بود، که مهارتش در ارتباط برقرار کردن میان جهان فعال (جهان بیرونی) و جهان ساکن (روح انسان) است. یکی از جادوگران مشهور در این زمینه، «جوردانو برونو» است که در مورد سوءاستفاده از پنتاگرام در جادوهای سیاه هشدار داده است. (پنتاگرام هنوز هم به عنوان شاخص اصلی رسوم پرستش جادوگران به کار می رود، ضمن اینکه عامل پدید آمدن رسوم وتشریفات دیگری نیز در ادیان مختلف شده است).

پنتاگــرام مسیحیــان

کابالیستهای مسیحی در دوره رنسانس علاقه وافری به پنتاگرام پیدا کردند. آنها اعتقاد داشتند که پنتاگرام علامتی رازگونه است که در دست نوشته های مسیح مشاهده شده و پیامی از سوی خداست. آنان می گفتند این سمبلی است که آشکار می کند مسیح نیز پیرو امیال حیوانی (شهوت) خود بوده است. کاری که بسیار رواج یافته بود نوشتن نامه هایی به زبان عبری با مهر پنتاگرام بر ساق پا بود، این نامه ها که در مورد آتش بود، سمبل اعیاد پنجاهه است. نتیجه این بیان آنست که نام اعیاد پنجاهه مسیحیان با خدا و مسیح مرتبط می شود.

چند رابطه بین پنتاگرام و مسیحیت وجود دارد:

۱- پیش از به صلیب کشیده شدن مسیح، پنتاگرام یک نشان رجحان یافته برای آرایش کردن و زینت دادن جواهرها و طلسم های مسیحیان اولیه بود. این علامت که به راحتی و در یک حرکت پیوسته قلم کشیده می شد، با پنج زخم مسیح آمیخته شده بود.
۲- پنتاگرام همچنین برای یک فرقه پنهان عرفانی مسیحی، نمادی از Isis (الهه حاصل خیزی) وVenus (اصلی ترین رب النوع مونث، الهه عشق و زیبایی) بود. فرقه ای که به صورت پنهان در نقاط مختلف در سراسر تاریخ مسیحیت وجود داشت.

پنتاگــرام در ویکـا و عقایـد نئوپگـان

درحال حاضر رایج ترین مذاهبی که پیروان آن از پنتاگرام استفاده می کنند، گروه های ویکان ها، نئوپاگان ها و شیطان پرستان هستند. در اغلب عقاید و رسوم ویکان ها و نئوپاگان ها معنای نمادی پنتاگرام از مراسم جادوی تشریفات قرون وسطی و چهار عنصری که به وسیله روح حکومت می شدند نتیجه می شود. در برخی از این رسوم همچنین پنتاگرام می تواند نمایانگر یگانگی نوع بشر و قلمرو روح باشد. ستاره پنج پر پایین وارونه، نمادی از خدای شاخدار ویکا است.
در عقیده کابالیست های یهودی که بسیاری از اندیشه ها و ایده های فیثاغورثی را قرض گرفته اند، پنتاگرام نشان دهنده پنج حقیقت برتر در زندگی است: عدالت، رحمت، دانش، ادراک، شکوه ماورایی و مافوق جهان مادی.

تفاوت پنتاگــرام در قله رو به بالا یا قله رو به پاییـن

پنتاگرام هایی که نوک آنها رو به پایین است، در اولین ظهور خود لزوماً نشان شیطان پرستی نبودند. طبق تاریخ پنتاگرامهایی که فرقشان در نقطه بالا یا پایینشان است، ابتدا توسط دو فرهنگ مختلف پایه گذاری شدند. دو فرهنگی که بنا به مقتضیات آیینی سعی در جدائی از همدیگر را داشتند.
امروزه هر کجا با پنتاگــرام رو به پایین روبرو شویم ناخودآگاه به یاد شیطان پرستی می افتیم. شاید دلیل این موضوع آنست که پنتاگرام رو به پایین بسیار شبیه علامت ماسونیک ها و فراماسونها می باشد. واقعیت اینست که چون سر آن رو به پایین است یادآور امور وارونه و خلاف جهت است.
ویکان ها گاهی ادعا می کنند هر پنتاگرام رو به پایینی علامت شیطان پرستان است. که این تفکر نابجاست. با این حال این سمبل در طول زمان معرف خدای شاخدار ویکان ها شد. و امروزه نیز در درجه دوم به آن باغبان ویکا می‌گویند.

پنتاگــرام در شیطان پرستـی
پنتاگرام شیطانی نمادی پیچیده است، که از ترکیب ستاره پنج پر با سر بز به وجود آمده است. و این نوع استفاده در عین این که جدیدترین مورد استفاده از پنتاگرام است، به همان اندازه شناخته شده ترین و جدال آمیزترین نوع استفاده از پنتاگرام نیز به شمار می آید. پنتاگرام شیطانی همیشه وارونه است با یک رأس رو به پایین و دو رأس رو به بالا. استفاده از پنتاگرام به عنوان یک نشان و علامت شیطانی به نیمه دوم قرن بیستم برمی گردد. جایی که شیطان پرستی مدرن توسط «آنتوان لاوی» مؤسس و بنیانگذار کلیسای شیطان پایه گذاری شد. این علامت نشانی از جادوی سیاه است که حاکی از پیروزی ماده و آرزوهای فردی بر عقاید و تعصبات دینی و مذهبی است.
البته پنتاگرام مشابه و قابل قیاس با صلیب وارونه نیست. صلیب وارونه نماد جنبش «Anti Christ» (ضد مسیح) و نشانی از طغیان، سرکشی در برابر فرهنگ مسیحی است.
همچنین «پنتاگرام» نباید با «هگزاگرام» اشتباه شود. «هگزاگرام»، ستاره شش پر است که به صورت دو مثلث درون هم نشان داده می شود، که نمونه معروف آن ستاره داود می باشد. این ستاره با اعتقادات یهودیان پیوند دارد.



دوشنبه، فروردین ۰۵، ۱۳۹۲

دلیل آشکار شدن قبر حضرت زهرا (سلام الله علیها) با ظهور حجت الهی

حجت الاسلام حسین ابراهیمی در گفتگو با خبرنگار مهر بر لزوم حفظ حرمت ایام شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) به دلیل تقارن آن با ایام نوروز تأکید کرد و گفت: از 5 فروردین که ایام سوگواری شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) آغاز می شود و توصیه داریم که مردم به مانند همیشه حرمت این ایام را حفظ کنند چراکه حضرت زهرا(سلام الله علیها) اساس امامت و کوثر نبی مکرم اسلام و شخصیت بی نظیری در طول تاریخ زنان جهان هستند.

وی افزود: دید و بازدیدها قاعدتا مشکلی ندارد و صله رحم است و مهمانی دادن و مهمان شدن و مسافرت رفتن همه پسندیده است و منعی ندارد اما تظاهر به عیش و خوشی در ایام سوگواری در شأن پیروان اهل بیت(علیهم السلام) نیست لذا حتما باید رعایت شئونات بی بی دو عالم را کرد که" شیعتنا خلقوا من طینتنا یحزنون لحزننا و یفرحون لفرحنا" یعنی : شیعیان ما از بخشی از طینت ما آفریده شده اند لذا در حزن ما اندوهناک هستند و از خوشی ما خوشحالند.
 
ابراهیمی تصریح کرد: باید این مسائل جزء سیره پیروان اهل بیت(علیهم السلام) باشد که البته ملت ما همواره این عنایت را به خاندان عصمت و طهارت داشته است به ویژه حضرت صدیقه کبری(سلام الله علیها) ام الائمه که مصدر همه خوبی ها است که کوثر به معنی خیر و برکت فراوان است و حضرت زهرا(سلام الله علیها) مرکز این خیر و برکتی است که خداوند متعال این بزرگوار را به عنوان یک الگوی تمام عیار هم برای زنان و هم برای مردان به جهان اسلام و بشریت اهدا کرد.
 
وی به عوامل تاریخی شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) اشاره کرد و افزود: مسئله ولایت بر اساس روایاتی که به ما رسیده اساس و بنیان دین است و به عبارت ساده تر ثمره نبوت در امامت که همان ولایت است، ظاهر می شود و اگر ولایت به معنی واقعی حاکمیت پیدا می کرد و جانشین نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه واله) همان می شد که پیامبر به امر الهی انجام داد یعنی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) که در واقعه غدیر معرفی کرد، اگر اینگونه می شد، ما خیلی از مشکلات جهان اسلام را نداشتیم اما به هر جهت نشد.

و امام باقر(علیه السلام) در حدیثی فرمود: "اساس اسلام 5 چیز است؛ نماز، زکات، روزه، حج و ولایت" است. در این روایت ولایت در ردیف عمل و رفتار آمده است و در ادامه حضرت فرمودند:  سفارش نشده آن چهار تای دیگر به اندازه ولایت. چراکه اگر ولایت باشد آن چهار تای دیگر نیز به درستی محقق خواهد شد.
 
رئیس سابق مرکز رسیدگی به امور مساجد در ادامه افزود: حضرت زهرا(سلام الله علیها) در حقیقت فدایی بنیان دین یعنی ولایت شد؛

هم خودش و هم محسن اش و هم همه فرزندانش در این مسیر به شهادت رسیدند لذا عامل اصلی که حضرت تلاش کردند، بقای دین بود و بقای دین بستگی به بقای ولایت داشت و حضرت زهرا(سلام الله علیها) خود را فدا کرد و چون این امر محقق نشد برای اینکه بعد از خود خط را مشخص فرماید که حرکتی که در سقیفه انجام شد مرضی الهی نیست لذا به امیرالمومنین علی(علیه السلام) وصیت کرد که شبانه مرا غسل بده، شبانه مرا کفن کن و شبانه مرا دفن کن.

تا کسانی که بر من ظلم و ستم کردند نیایند کنار جنازه من و اشک بریزند و به مردم وانمود کنند که ما زهرا(سلام الله علیها) را احترام کردیم.


  وی تأکید کرد: پنهان بودن قبر حضرت زهرا(سلام الله علیها) به دو دلیل است؛ اول آنکه مظلومیت بی بی مشخص شود که از پیامبر یک دختر بیشتر باقی نماند و آن هم صدیقه طاهره(سلام الله علیها) بود و سفارشات مکرر رسول خدا(صلی الله علیه واله) که فرمود: "فاطمة بضعة منی من آذاها فقد آذانی و من آذانی فقد آذالله" فاطمه پاره تن من است هرکس او را اذیت کند مرا اذیت کرده و هر کس مرا اذیت کند خدا را اذیت کرده است.

و دلیل دوم اینکه به مردم بفهماند که من راضی نیستم از حرکتی که در سقیفه به وجود آمد و لذا من اینها را قبول ندارم که حتی در تشییع جنازه من شرکت کنند تا مردم در طول تاریخ بدانند آنچه واقع شده است خلاف نظررسول خداست و آنچه وصیت نبی اکرم(صلی الله علیه واله) و امر الهی بود، محقق نشد. 
 

ابراهیمی در پایان در پاسخ به این سؤال که رابطه پنهان بودن قبر حضرت زهرا(سلام الله علیها) و آشکار شدن آن در هنگام ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) چیست؟

گفت: آن وقتی که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) ظهور می کند " قد تبین الرشد من الغی" است و حقیقت آشکار خواهد شد و آنچه پیامبر(صلی الله علیه واله) فرموده بود و خداوند امر کرده بود به وسیله فرزند صدیقه طاهره حاکم خواهد شد و چون خواست و مشیت الهی در آن زمان محقق می شود دیگر دلیلی برای پنهان بودن قبر نمی ماند و پنهان بودن قبر به خاطر اثبات حقانیت بود و با ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) حقانیت اهل بیت(علیهم السلام) آشکار می شود.

منبع: شیعه نیوز


آثار دعای فرج

بسم رب المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف : دعای فرج من دعای"الهی عظم البلا"ست و دعای سلامتی من دعای"اللهم کن لولیک"است

 

آثار دعای فرج:

1. بیان فرموده امام در توقیع"فرمایش امام مهدیعجل الله تعالی فرجه الشریف:و بسیار دعا کنید برای تعجیل فرج که آن فرج شما است."

2. این دعا سبب زیاد شدن نعمت ها است

3. اظهار محبت قلبی

4. نشانه انتظار

5. زنده کردن امر ائمه اطهارعلیهم السلام

6. مایه ی ناراحتی و وحشت شیطان لعین

7. نجات یافتن از فتنه های آخرالزمان

8. ادا کردن قسمتی از حقوق آن حضرت است"ادا کردن حقّ هر حقداری واجب ترین امور است"

9. تعظیم خداوند و دین خداوند

10. حضرت صاحب الزمانعجل الله تعالی فرجه الشریفدر حق او دعا می کند

11. شفاعت آن حضرتعجل الله تعالی فرجه الشریفدر قیامت شامل حال او می شود

12. شفاعت پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلّم ان شاء الله شامل حالش می شود

13. این دعا فرمانبری امرالهی وطلب فضل و عنایت او است

14. مایه استجابت دعا می شود

15. ادا کردن اجر و مزد رسالت است

16. مایه دفع بلا است

17. سبب وسعت روزی است ان شاء الله

18. باعث آمرزش گناهان می شود

19. تشرف به دیدار آن حضرتعجل الله تعالی فرجه الشریفدر بیداری یا خواب

20. رجعت به دنیا در زمان ظهور آن حضرتعجل الله تعالی فرجه الشریف

21. از برادران پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلّم خواهد بود

22. فرج مولا و سرورمان آقا صاحب الزمانعجل الله تعالی فرجه الشریفزودتر واقع می شود

23. پیروی از پیغمبر و امامان علیهم السلام خواهد بود

24. وفای به عهد و پیمان خداوندی است

25. آثار نیکی به والدین برای دعاکننده حاصل می گردد.

26. فضیلت رعایت و ادای امانت برایش حاصل می شود

27. زیاد شدن اشراق نور امامعجل الله تعالی فرجه الشریفدر دل او

28. طولانی شدن عمر ان شاء الله

29. تعاون و همکاری در کارهای نیک و تقوی

30. رسیدن به نصرت و یاری خداوند و پیروزی بر دشمنان به کمک خداوند

31. هدایت به نور قرآن مجید

32. نزد اصحاب اعراف معروف میگردد" معنای اعراف: علی بن ابراهیم قمی در تفسیر خود به سند صحیحی از حضرت ابی عبدالله صادق آورده که فرمود: اعراف بلندی ای است بین بهشت و جهنم"

33. به ثواب طلب علم نائل می شود ان شاء الله

34. از عقوبت های اخروی ایمن می ماند ان شاء الله

35. هنگام مرگ به او مژده می رسد و با او به نرمی رفتار می شود

36. این دعا اجابت دعوت خدا و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم است

37. با امیرالمؤمنین در درجه ی آن حضرت خواهد بود

38. محبوب ترین افراد نزد خداوند خواهد بود

39. عزیزترین و گرامی ترین افراد نزد پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلّم می شود

40. از اهل بهشت خواهد شد ان شاء الله

41. دعای پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلّم شامل حالش می گردد

42. کردارهای بد او به کردارهای نیک مبدّل شود

43. خداوند متعال در عبادت او را تأیید فرماید

44. با این دعا عقوبت از اهل زمین دور می شود ان شاء الله

45.ثواب کمک به مظلوم را دارد.

 

منبع: کتاب مکیال المکارم در فوائد دعا برای حضرت قائم علیه السلام

سرنوشت مسيحيان در عصر ظهور


سرنوشت مسيحيان در عصر ظهور
 سرنوشت مسيحيان در عصر ظهور

حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ، حکومتي الهي و فراگير با حاکميت دين مبين اسلام، در سرتاسر کرة زمين تشکيل مي‌دهد. در اين جا، اين پرسش مطرح مي‌شود که آيا همة اهل کتاب[1] به آيين اسلام مي‌گروند؟ آيا در عصر ظهور هم، عده‌اي از اهل کتاب، دست از آيين خود برنداشته و همچنان بر دين خود، پافشاري خواهند کرد؟ اگر مسيحيان و يهوديان در عصر ظهور باقي باشند چگونه خواهند بود؟

حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ، حکومتي الهي و فراگير با حاکميت دين مبين اسلام، در سرتاسر کرة زمين تشکيل مي‌دهد. در اين جا، اين پرسش مطرح مي‌شود که آيا همة اهل کتاب[1] به آيين اسلام مي‌گروند؟ آيا در عصر ظهور هم، عده‌اي از اهل کتاب، دست از آيين خود برنداشته و همچنان بر دين خود، پافشاري خواهند کرد؟ اگر مسيحيان و يهوديان در عصر ظهور باقي باشند چگونه خواهند بود؟ آيا ملزم به ترک دين و آيين خود خواهند شد، يا بر عقيدة خود مي‌توانند باقي باشند؟ در صورت بقاء، آيا در دولت مهدوي از آزادي کامل برخوردار خواهند بود يا در محدوديت قرار خواهند گرفت؟ براي پاسخ به اين پرسش‌ها ديدگاه‌هاي گوناگوني مطرح شده است که يکي از آنها نظرية بقاي اهل کتاب در زمان حکومت مهدوي است. در تبيين اين ديدگاه، لازم به توضيحِ نکاتي است.

يکم. آزادي و اختيار انسان‌ها
انسان‌ها در انتخاب دين و آيين مختارند و اجبار آنان به پذيرش عقيده و مذهب، تأثيري در نجات و رستگاري آنها ندارد. در ميدانِ اختيار است که انسان‌ها، امتحان پس داده و مستحق عذاب و عقاب مي‌شوند. خداوند متعال، بشر را آزاد گذاشته تا با عقل و درايت خدادادي خود، راه هدايت و رستگاري را برگزينند. آيات قرآن[2] نيز مؤيد اين مطلب است. آيت‌الله جوادي آملي نيز در اين‌باره مي‌نويسد: «اصولاً دين مجموعه‌اي از اعتقادات ويژه است که هرگز نمي‌توان آنها را بر کسي تحميل کرد. اگر اصول و مبادي ديانت براي کسي حاصل نشود، دين نيز به قلمرو جانش پاي نمي‌نهد.»[3]
بر اين اساس، تحميل عقيده و ايمان از امور ناممکن بوده و تحقق خارجي نخواهد داشت و کاري بي‌ثمر است؛ بنابراين حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ، دين اسلام را براي همگان ـ حتي کفار ـ فقط بيان ميکند، ولي کسي را مجبور به پذيرش آن نمي‌کند.

دوم. عدم اجبار و اکراه در پذيرش دين
قرآن کريم به روشني، اکراه و اجبار در دين را رد و نفي مي‌کند. در شأن نزول آية شريفه (لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ...)[4] آمده است: مردى از انصار كه نامش «ابوالحصين» بود، دو پسر داشت. پسران او تحت تبليغ تجّار شامي قرار گرفته و نصراني شده بودند. «ابوالحصين» از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم  خواست آنها را به اسلام برگرداند، اما پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم  موافقت نکرد و فرمود: «خداوند آن دو پسر را [از رحمتش] دور كند كه آنان اولين دسته‏اى هستند كه پس از هدايت به اسلام، كافر شدند». ابوالحصين از اينكه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم  به دنبال آنها نفرستاد ناراحت شد؛ تا اين که آية فوق نازل شد.[5]
از آنجا که حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف  در پي اجراي آيات قرآن کريم هستند بنابراين هيچ کسي را مجبور به پذيرش دين اسلام (اگرچه حق است) نميکند، بلکه فقط دستورهاي ناب آن را اجرا کرده، در معرض ديد همگان قرار مي‌دهند تا بر پاية سنت الهي، هر کس با درايت و تحقيق و آگاهي کامل به اين مسيرِ صحيح، رهنمون شود.

سوم. اهل کتاب در عصر ظهور
از مجموع آيات و روايات مهدوي پيداست که اهل کتاب (يهوديان و مسيحيان) در عصر ظهور، حضور دارند و از دولت کريمة مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف  بهره‌مند مي‌شوند.

1. آيات:
سه آيه از قرآن کريم بر حضور اهل کتاب تا روز قيامت دلالت دارد.
«و در ميان آنها عداوت و دشمني را تا روز قيامت افکنديم.»[6]
«و از کساني که ادعاي نصرانيت [و ياري مسيح] داشتند [نيز] پيمان گرفتيم، ولي آنها قسمت قابل ملاحظه‌اي از آنچه به آنان تذکر داده شده بود را به دست فراموشي سپردند، بنابراين در ميان آنها تا قيامت، عداوت و دشمني افکنديم.» [7]
«و ياد کن هنگامي را که پروردگارت اعلام داشت که تا روز قيامت بر آنان کساني را خواهد گماشت که بديشان عذاب سخت بچشانند.» [8] تعبير «تا روز قيامت» در آيات فوق، به خوبي دلالت مي‌کند اهل کتاب در عصر ظهور هم حضور خواهند داشت.

2. روايات:
روايت يکم: دريافت جزيه از اهل کتاب
«از امام صادق عليه السلام  پرسيده شد: رفتار حضرت قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف  با اهل ذمه چگونه خواهد بود؟ فرمود: با آنها از درِ مسالمت وارد خواهد شد، همچنان که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم  با آنها سازش کرد. اهل ذمه به آن حضرت جزيه مي‌پردازند و در هنگام پرداخت آن [مانند يک اقليت] کوچک شمرده مي‌شوند.»[9]

روايت دوم. قضاوت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف  در ميان اهل کتاب
امام باقر عليه السلام  فرمود: «مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف  را از آن رو مهدي (هدايت شده)، ناميده‌اند که به چيزي پنهان راه مي‌يابد. او تورات و ديگر کتاب‌هاي آسماني را از غاري در انطاکيه بيرون مي‌آورد و در ميان اهل تورات با تورات و ميان اهل انجيل(مسيحيان) با انجيل و در ميان پيروان زبور با زبور و براي اهل قرآن با قرآن قضاوت مي‌کند.» [10]
بنابراين، آيات و روايات، حضور اهل کتاب و اقليت‌هاي مذهبي را در عصر ظهور امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف  تأييد مي‌کند.
همچنين، بنا بر رواياتي،[11] سيرة حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ، همچون سيرة پيامبر مکرم اسلام صلي الله عليه و آله و سلم ، معرفي شده است.
پس، حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف  نيز طبق روش پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم ، از اهل کتاب جزيه خواهند گرفت تا آنها هم در ساية حکومت عدل او به زندگي خود ادامه دهند.


سوتيتر
از آنجا که حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف  در پي اجراي آيات قرآن کريم هستند بنابراين هيچ کسي را مجبور به پذيرش دين اسلام (اگرچه حق است) نميکند، بلکه فقط دستورهاي ناب آن را اجرا کرده، در معرض ديد همگان قرار مي‌دهند تا بر پاية سنت الهي، هر کس با درايت و تحقيق و آگاهي کامل به اين مسيرِ صحيح، رهنمون شود.

موسی جوانشیر
*. کارشناس ارشد مهدويت.
[1] . مراد از اهل کتاب در اين نوشتار فقط يهوديان و مسيحيان است.
[2] . سوره انسان/3، سوره غاشيه/21-22، سوره کهف/29، سوره ق/45.
[3] . جوادي آملي، فلسفه حقوق بشر، ص 126.
[4] . سوره بقره/256.
[5] . ترجمه مجمع البيان، ج 3، ص 113.
[6] . سوره مائده/ 64.
[7] . سوره مائده/ 14
[8] . سوره اعراف/ 167.
[9] . بحارالانوار، ج52 ، ص 376، باب 27
[10] . الغيبه، باب 13، ص 237، ح 26.
[11] . الارشاد، ج 2، ص 383.



جمعه، فروردین ۰۲، ۱۳۹۲

اعتراف نسب شناسان مراکشی به ولادت و غیبت امام دوازدهم شیعیان

 " مرینی عیاشی"؛ مشهورترین نسب شناس مراکش در کتاب خود می نویسد: محمد بن حسن بن علی (علیه السلام) در سال ۲۶۵ غایب شد و پیروان او همچنان منتظر او هستند تا ظهور کرده و جهان را از عدل و داد پر کند و به همین دلیل او را منتظر می نامند.


  به گزارش مصاف به نقل از شیعه نیوز، پژوهشگری به نام "یاسر حراق حسنی" برای اولین بار اعتراف نسب شناسان اهل سنت مراکش، به ولادت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و غیبت او را فاش کرده است.

حسنی در مقاله اش  می گوید: باعث خوشحالی است که هنوز هم در بین مسلمانان کسانی پیدا می شوند که به انصاف  سخن بگویند و بدون هیچ گونه تعصبی کار علمی خود را انجام دهند.

در دوره ای که تعصبات دینی و فرقه ای مانع افشای بسیاری از حقایق می شود، برخی از مشهورترین نسب شناسان اهل سنت مراکش، بدون تعصب و فرقه گرایی و پس از کوشش مداوم و شبانه روزی اعلام کردند: نام پسری به اسم "محمد" برای امام حسن عسکری (علیه السلام) ثبت شده و او دوازدهمین امام شیعیان است.

" مرینی عیاشی"؛ مشهورترین نسب شناس سنی مراکش در کتاب خود می نویسد: محمد بن حسن بن علی (علیه السلام) در سال ۲۶۵ غایب شد و پیروان او همچنان منتظر او هستند تا ظهور کرده و جهان را از عدل و داد پر کند و به همین دلیل او را منتظر می نامند.

نسب شناس دیگری به نام "طاهر بن عبدالسلام لهیوی" در کتابش می نویسد: امام حسن عسکری (علیه السلام) در سال ۲۳۲هجری در سن ۲۸سالگی در سامرا به شهادت رسید و از او پسری به نام محمد به جا مانده است.

محمد در آن زمان۵ ساله بود و او اخرین امام شیعیان است. "لهیوی" مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را اینگونه معرفی می کند: "فهو محمد بن الحسن بن علي بن محمد بن علي بن موسى بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن ابي طالب (علیه السلام).

چند نتیجه از این آرا برداشت می شود:

۱- این اظهارات از سوی مشهورترین نسب شناسان اهل سنت تمام شک و تردیدها را برای علمای مراکشی و غیر آن، پیرامون حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از بین می برد.

۲- مذهب تشیع بر مبانی محکم شرعی استوار است. این موضوع را از کلام "لهیوی" نسب شناس مراکشی می توان برداشت کرد که امامت از امام علی (علیه السلام) آغاز شده و به امام منتظر ختم می شود. این پاسخی است بر کسانیکه شیعه را گاه منتسب به ابن سبا و گاه منتسب به ایرانیان می دانند و گاهی می گویند پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) به وجود آمده است.

۳- اگر چه مسئله غیبت امام دوازدهم میان مسلمانان محل اختلاف است، اما مسئله ولادت او نباید محل اختلاف باشد.

منبع: شیعه نیوز

ریاضیات و امام علی (ع)ا

 شخصى یهودی به حضور امام على (ع ) آمد و پرسید: «عددى را به دست من بده كه قابل قسمت بر 1،2،3،4،5،6،7،8،9باشد بى آنكه باقى بیاورد.»

امام على (ع ) بى درنگ به او فرمود: «اضرب ایّام اسبوعك فى ایّام سنتك » (روزهاى هفته را بر روزهاى یكسال خودت ضرب كن كه حاصل ضرب آن، قابل قسمت بر همه اعداد مذكور (بدون باقیمانده) خواهد بود.) سؤال كننده هفت را در 360 ضرب كرد حاصل ضرب آن 2520 شد، این عدد را بر 2،3،4،5،6،7،8،9، 1تقسیم كرد، دید بر همه این اعداد قابل قسمت است بدون آنكه باقى بیاورد.


در قرآن كريم به اينكه 300 سال شمسي دقيقاً برابر 309 سال تمام قمري است به صورت مستقيم اشاره شده است . اين مطلب وقتي مشخص شد كه يكي از علماي دين يهود از حضرت امام اميرالمؤمنين (عليه السلام) پرسيد : چرا قرآن مدت توقف و خواب اصحاب كهف را 309 ذكر سال كرده است در حالي كه در حاشيه تورات ما اين مدت 300 سال نوشته شده است ؟ حضرت امير عليه السلام فرمودند : «سالهاي شما شمسي است ولي سالهاي ما قمري است» .

جالب اينجاست كه يكي از اساتيد رياضي اين محاسبات را انجام داده كه خلاصه قابل فهم آن چنين است : سال شمسي يهود 365 روز تمام بوده است .

بنابراين 300 سال آنها مي شود : روز 109500=365×300 در حالي كه سال قمري برابر است با 354 روز و 8 ساعت و 48 دقيقه بنابراين 309 سال قمري برابر است با : روز 109500={48 دقيقه و 8 ساعت و 354 روز ×}309 پس معلوم شد كه 300 سال شمسي يهود برابر است با 309 سال قمري نه يك روز كمتر نه بيشتر.
اين در حالي است كه تا صدها سال بعد از نزول قرآن هنوز شبانه روز به 24 ساعت و هر ساعت به 60 دقيقه و الي آخر تقسيم نشده بود . و حتي ساعت هنوز اختراع نشده بود

دوشنبه، اسفند ۲۸، ۱۳۹۱

آیا اطاعت بی چون و چرا از غیرمعصوم جایز است؟


       در رژیم گذشته یکی از دلائل توجیهی کارگزاران حکومتی در نهاد های مختلف برای اعمال و رفتاهای خود این بود که ما مأموریم و ناچاریم به دستور مافوق عمل کنیم. این استدلال در نهادهای نظامی بیش از نهادهای دیگر رایج بود. جمله معروف «المأمور معذور» از همین استدلال برخاسته است.

      پرسش این نوشته آن است که آیا «المأمور معذور» در منطق اسلامی پایه و  اساسی دارد یا نه؟

   اگر کسی کمتری آشنایی با موازین اسلامی و معارف دینی داشته باشد، می داند که این شعار هیچ پایه و اساسی ندارد. در این مکتب هر کسی مسئول اعمال و رفتار خویش است. کسی نمی تواند به بهانه آن که من دستور مافوق را اجرا کردم، از خود رفع مسئولیت کند. آیات و روایات متعددی وجود دارد که این حقیقت را اثبات می کند.

  

قرآن کریم از زبان اهل جهنم نقل می کند که وقتی آنان را بازخواست می کنند و از اعمال و رفتارشان می پرسند، می گویند:

   «ربنا انا اطعنا سادتنا و کبرائنا فاضلونا السبیلا ؛ پروردگارا ! ما از رؤسا و بزرگانمان پیروی کرده و در نتیجه راه را گم کردیم.» (احزاب : 67)

   اما این استدلال از جانب آنان پذیرفته نمی شود، بلکه به خاطر گمراهی و اعمال و رفتار نادرستشان که از روی اراده و اختیار انجام داده اند، گرفتار عذاب الهی می شوند. بر همین اساس بود که امیر مؤمنان علی (ع) در خطبه معروف به قاصعه مردم را از پیروی رؤسا و بزرگانی که گرفتار کبر و غرور شده و بر اصل و حسب خود فخر کرده و نژاد خود را برتر پنداشتند و ....، برحذر می داشت. (نهج البلاغه، خطبه 192)

   در منطق دین پیروی مطلق جز از خدای متعال جایز نیست. اگر دستور اطاعت مطلق از رسول خدا و ائمه هدی هم داده شده، بدین دلیل است که آنان به خاطر مقام عصمت شان، عمدا یا سهوا، هرگز دستوری بر خلاف موازین شرعی صادر نمی کنند. اما اطاعت از شخصیت های غیر معصوم، حتی وارستگان، منوط به آن است که دستوراتشان منطبق بر حق و حقیقت و موازین شرعی باشد.

  

   امیر مؤمنان به هنگام اعزام مالک اشتر به ولایت مصر، با آن که او جایگاه بس رفیعی نزد امام داشت و در باره اش فرمود : «فَإِنَّهُ لَا یُقْدِمُ وَ لَا یُحْجِمُ وَ لَا یُؤَخِّرُ وَ لَا یُقَدِّمُ إِلَّا عَنْ أَمْرِی ؛ او نه بر کارى بى‏باکى کند و نه باز مى‏ایستد و نه پس آید و نه پیش رود. مگر آن که از من دستور بگیرد.» (نهج البلاغه: نامه 38) ، در عین حال پیروی از او را مشروط کرد بر این که دستوراتش مطابق با حق باشد و فرمود:

   «فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِیعُوا أَمْرَهُ فِیمَا طَابَقَ الْحَقَّ ؛ به او گوش سپارید و از دستورش پیروی کنید در آن چه مطابق با حق است.»

 

   چنان که در حدیثی معروف از شیعه و سنی نقل شده که رسول خدا (ص) فرمود:

    «لا طاعه لمخلوق فی معصیه الخالق‌ » ائمه اطهار (ع) در موقعیت های مختلفی به این جمله استناد کرده اند. مثلا،

   

   از امام علی(ع) نقل شده که به مردم هشدار می دهد که از سه نفر بر دین خود بترسید. یکی از آنان «کسی است که خداوند به او قدرت داده ولی گمان می کند که اطاعت او اطاعت خدا و نافرمانی اش معصیت خداست.» روایت چنین است:

 

    « احْذَرُوا عَلَى دِینِکُمْ ثَلَاثَةً: مِنْهُمْ رَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ سُلْطَاناً فَزَعَمَ أَنَّ طَاعَتَهُ طَاعَةُ اللَّهِ وَ مَعْصِیَتَهُ مَعْصِیَةُ اللَّهِ وَ کَذَبَ، لِأَنَّهُ لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِقِ، إِنَّمَا أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَةِ الرَّسُولِ وَ أُولِی الْأَمْرِ، لِأَنَّهُمْ لَا یَأْمُرُونَ بِمَعْصِیَتِهِ ؛ از سه نفر بر دینتان بترسید و بر حذر باشید: ... یکی از آنان کسی است که خداوند قدرت به او داده، گمان می کند که پیروی او پیروی خدا و نافرمانی او نافرمانی خداست و دروغ می گوید، زیرا نباید در جهت اطاعت از مخلوق مرتکب معصیت الهی شد. خداوند فقط دستور اطاعت از رسول و صاحبان امر را داده، چون آنان به نافرمانی خدا دستور نمی دهند.» ( عاملى، حرّ، محمد بن حسن، هدایة الأمة إلى أحکام الأئمة، ج8 ، ص382)

   حال با چنین مدارک معتبر و غیر قابل توجیه و تأویلی چگونه یک مأمور و کارگزار حکومتی می تواند عمل غیر قانونی و غیر مشروع خود و تضییع حقوق مردم را به بهانه آن که دستور مافوق بوده، توجیه کرده و خود را معذور دانسته و تبرئه کند و تصور کند در دنیا و آخرت مسئولیتی متوجه او نیست؟ آیا این همان منطق «المأمور معذور» که در رژیم گذشته لقلقه زبان ایادی رژیم بود، نیست؟!

 

    بر همین اساس است که فقها در مباحث مختلف فقهی به تناسب از میزان دخالت و مسئولیت «آمر» و «مأمور»، «سبب» و «مباشر» سخن گفته اند. هرگز مأموری را از اجرای دستوری برخلاف شرع به خاطر دستور مافوق تبرئه نکرده اند، به ویژه اگر با اجرای آن دستور حقی از مردم تضییع شده، جان، مال یا آبرویی بر باد رفته باشد. نه تنها چنین کسی را گنهکار دانسته اند، بلکه او را ضامن شمرده اند که باید ضرر و زیان و خسارتی را که بر دیگری وارد کرده ، جبران نماید.

   حتی در مواردی که شخصی را تهدید می کنند که «اگر این شخص را به قتل نرسانی خودت را می کشیم»، فتوا می دهند حق ندارد به چنین اقدامی دست زده و برای حفظ جان خویش جان دیگری را بستاند. همین طور است در اکراه و اجبار دیگران به تصرف در مال و عرض و حریم خصوصی مردم. هیچ مأموری نمی تواند به بهانه دستور مافوق مرتکب عملی خلاف شرع شده و حقوق مردم را زیر پا گذارد. بداند که در این صورت در پیشگاه خدای متعال و مردم مسئول است.

   

آنان که این منطق را ترویج می کنند که کارمندان و کارکنان نهادهای مختلف حکومتی موظف به اجرای دستورات مافوق هستند، بدون آن که حق داشته باشند نسبت به صحت و سقم آن بیندیشند یا نسبت به دستور ناحقی اعتراض کنند، در حقیقت همان منطق «المأمور معذور» را ترویج می کنند. در حالی که در منطق اسلامی حتی اگر مقام مافوق مسئولیت دستور خود را برعهده گیرد، کارگزار وی حق اجرای دستور برخلاف حق و شرع را ندارد.

   نه تنها یک رئیس جمهور و وزیر، یا مدیرکل و فرمانده، چنین اختیاری ندارد که دستور نقض قانون شرع و جمهوری اسلامی صادر کند، بلکه حتی فقیه عادلی که از جانب امام معصوم  بر مردم ولایت دارد، نیز ولایت اش در چهارچوب موازین و قوانین است. قانون اساسی و قوانین عادی مصوب مجلس که از سوی شورای نگهبان تأیید شده، منشور اداره جامعه است. مردم و دولتمردان همگی در این چارچوب دارای اختیارند. هیچ مسئولی نمی تواند دستور نقض این قانون و زیرپانهادن آن را صادر کند. و هر کارگزاری که به بهانه مقام مافوق قانونی را زیرپا گذارد و حقوق مردم را تضییع نماید، نه تنها در پیشگاه خدا، بلکه روزی باید در دادگاه عدل اسلامی در همین دنیا پاسخگو باشد.

 

   چنان که صاحب قدرتی با انگیزه های مختلف شخصی یا گروهی دستوری بر خلاف شرع و قانون صادر کند، اطاعت اش بر هیچ کارگزاری واجب نیست، بلکه این جا از موارد «وجوب نهی از منکر» و «لزوم تمرّد از چنین دستور خلافی» است.

  در تاریخ معروف است که فرماندهی از امرای سپاه پیامبر آتشی بر افروخت و به سربازان اش دستور داد که داخل در آتش شوند. عده ای نپذیرفته و اعتراض کردند. اختلاف بالا گرفت و نزد رسول خدا آمده و ماجرا را شرح دادند. پیامبر فرمود : (قریب به این مضمون)

             «اگر وارد آتش می شدید تا روز قیامت در آتش می ماندید. اطاعت تنها از معروف جایز است .»

  

یعنی اطاعت از دستوری که مصداق منکر است، جایز نیست. پس می توان با جرأت گفت :

                           «المأمور غیر معذور؛ مأمور هر گز معذور نیست، بکله مسئول است.»