شنبه، دی ۲۳، ۱۳۹۱

معیارهای دینداری وخون حسین(ع)ا

سید عباس حسینی قائم مقامی

یکی از مهمترین آسیب هایی که در جامعه دینی ، پس از پیامبر (ص) و خصوصاً در دوران بنی امیه  و در غیبت مَدرَس اهل بیت (ع) رخ داد، جابجایی در معیارهای دینداری بود. آنان برای استفاده ابزاری از دین  و بهره برداری از احساسات دینی مردم ، نیازمند چنین تحریفی بودند .  در مرحله نخست میان دینداریِ فردی با دینداریِ اجتماعی  خلط و جابجایی رخ داد. یعنی مثلا عدالت فردی حاکمان و دولتمردان ، جایگزین عدالت جمعی و اجتماعی آنان گردید.


توضیح اینکه هر کس که در جایگاه مدیریت و رهبری در جامعه قرار می گیرد. علاوه بر شخصیت فردی اش که  در حوزه زندگی خصوصی تحقق می یابد ، همزمان از دو شخصیت دیگر نیز برخوردار می گردد. یکی شخصیت جمعی و دیگری شخصیت اجتماعی ! منظور از " شخصیت جمعی " مجموعه افراد و کسانی هستند که پیرامونیان آن شخص را تشکیل می دهند.  در واقع همکاران ، کارگزاران و منصوبان رهبر و مدیر یک مجموعه ، عناصر شخصیت جمعی او به شمار می آیند و در مرحله بعدی شخصیت اجتماعی او قرار دارد. و منظور از آن شأن ، کارکرد و نقشی است که هر شخص در جایگاه حقوقی اش ایفا می کند .


این تقسیم بندی سه گانه در مورد هرکس که فراتر از حوزه خصوصی ، دارای شأن و مسؤلیتی  در حوزه امور عمومی می باشد ،  قابل صدق است . مثلا کسی که رئیس یک حکومت و یا  یک سازمان می باشد ، با قبول مسؤلیت و قرار گرفتن در این جایگاه حقوقی ، شخصیت اجتماعی اش متولد می شود. و متناسب با این جایگاه حقوقی و شخصیت اجتماعی ، به همکاران و کارگزارانی نیاز دارد که اورا در انجام مسؤلیت اش یاری  رسانند. و در این مرحله با انتخاب و گماردن  همکاران و کارگزاران ، شخصیت جمعی خود را نیز شکل می دهد . چنین شخصی قطع نظر از اینکه در زندگی خصوصی اش چقدر با اخلاق و عدالت رفتار می کند، رفتارهایی که با اتکاء  به قدرتِ برآمده از این منصب و موقعیت خود انجام می دهد ، مبنای داوری و قضاوت در مورد شخصیت اجتماعی اوست . و مجموعه عملکرد کارگزاران و منصوبان وی نیز همگی رفتارهای  شخصیت جمعی وی به شمار می آیند و او مستقیماً مسؤل رفتار و عملکرد مجموعه کارگزاران و منصوبانی است که بگونه ای در حوزه اقتدار و انتخاب اش قرار دارند .

بنابر این دیگر هرگز نمی توان صرفاً به استناد پاره ای رفتارهای جزیی وخاصِ برآمده از شخصیت فردی ، به داوری و قضاوت در حوزه عمل اجتماعی نشست. خوب و بد ، زشت و زیبای عملکرد افراد در جامعه و در عرصه عمومی متناسب با دو شخصیت جمعی و اجتماعی آنها معنا پیدا می کند. هرچند قطعاً شخصیت فردی که محور دو شخصیت دیگر است از اهمیت اساسی برخوردار است اما هرگونه جابجایی  و جایگزینی در میان این سه وجه شخصیتی  یک خلط و خطای بزرگ واستراتژیک می باشد که در نهایت به انحرافهای بنیان برافکن و فاجعه انگیز در جامعه منتهی می گردد. در بسیاری موارد می بینیم با استناد به عدالت فردی مسؤلان و پاره ای خصلت ها و رفتارهای شخصی شان نظیر حُسن اخلاق ویا ویژگی هایی همچون احتیاط در استفاده شخصی از بیت المال ، زهد و ساده زیستی و...   درستی رفتار اجتماعی و شایستگی شان در مسؤلیتی که برعهده گرفته اند ، نتیجه گرفته می شود !

ممکن است کسی در زندگی شخصی خود بسیار ساده زبست و محتاط در مصرف منابع عمومی باشد ولی با یک تصمیم خود و یا کارگزاران و منصوبانش در جایگاه مدیریتی ای که در جامعه دارند آسیب هایی را به حقوق وسرمایه های عمومی وارد کند که هرگز قابل مقایسه با احتیاطات فردی خُرد و اندک  نباشد.  در اینصورت آیا معقول است که همان رفتار فردی اورا مبنای قضاوت در مورد صلاحیت ها و شایستگی هایش قرار دهیم؟! بی تردید این یک مغالطه زیرکانه و از نگاه اسلام یک  داوری جاهلانه و یا فریب کارانه است . در کنار دینداری ، اخلاق ، عدالت ، زهد ، ایثار و تمام ارزشها و فضایل فردی ، دو نوع دیگر از دینداری ، اخلاق ، عدالت ، زهد ، ایثار ، ارزش و فضیلت وجود دارد که برآیند رفتار و تصمیم های شخصیت جمعی و اجتماعیِ " فرد " می باشد. خوب و بد عملکرد  افراد در جامعه ، تابع رفنارهای جمعی و اجتماعی آنان می باشد ، نه رفتارهای فردی شان !  در واقع تمام ارزشهای اخلاقی و دینی در سه سطح تحقق می یابند و هیچیک جایگزین دیگری نمی گردد. ولی به دلیل اینکه  از میان این سه ، وجه فردی کثرت و غلبه دارد  متأسفانه معمولاً دو وجه دیگر مورد غفلت قرار می گیرد .

آنگاه که از ضرورت نقد و نظارت عمومی  بر مدیر یک مجموعه و یا یک قدرتمند و صاحب منصب اجتماعی سخن گفته می شود ، همین وجه و شأن جمعی واجتماعی او مورد نظر است . یعنی باید عملکرد منصوبان و پیرامونیان وی و نیز رفتارها و تصمیم هایش در جایگاه و مسؤلیتی که دارد  مورد نقد و داوری قرار گیرد، نه رفتارهای فردی و ویژگی های شخصی اش ! ولی وقتی یک جامعه به معیارهای درست دینداری آگاه نباشد و یا دچار دگرگونی و جابجا یی ارزشها و معیارها شود ، در  تشخیص دیندار و بی دین ، درست و نادرست ، صالح و ناصالح ، خادم و خائن ، صادق و کاذب ، عادل و ظالم  و... دچار خطای استرتژیک می گردد. بطور مثال  در چنین جامعه ای ، اخلاق و خصوصیت های فردی  و سَبک زندگی شخصی افراد ، چه از نظر منفی و چه از نظر مثبت  بصورت تورمی ، مهم و بزرگ  نمایانده می شود بگونه ایکه کاریزمای ساخته شده از افراد به کلی ، اخلاق و عملکرد جمعی و اجتماعی شان را تحت الشعاع قرارداده و در نتیجه موجب به محاق رفتن عدالت ، حقوق و اخلاق اجتماعی می گردد. در حاشیه امن این غفلت و " خواب زدگی "  است  که کژراهه های انحراف  شکل می گیرند.

 

اخلاق و حقوق اجتماعی ،  اصلی ترین عنصر هویت بخش هر جامعه ای است و هرعاملی که این عناصر اصلی را به فراموشی ببرد و عناصر فرعی را جایگزین آن نماید ، جامعه را به مسیر فروپاشی می کشاند . بطور مثال  در این جابجایی و دگردیسیِ معیاری ، بیش و پیش از آنکه منصوبان صاحبان قدرت ( آنان که با شخصیت حقوقی او نسبت دارند )  مورد نقد و داوری قرار گیرند ،  منسوبان ( آنان که با شخصیت فردی او نسبت دارند ) زیر ذرّه بین قرار می گیرند. و به جای آنکه پرسیده شود که او در موقعیتی که قرار دارد چه کرده و چه می کند؟ و مأموران و کارگزاران او چه عملکردی دارند؟ گفته می شود  که او چگونه زندگی می کند و چگونه روزگار می گذراند!


آسیب بزرگ دیگری که جامعه دینی را تهدید می کند و مدرسه اهل بیت (ع) به جدّ در جهت آگاهی بخشی و درمان آن اقدام نمود " ظاهرگرایی دینی " است ، که دستاورد بزگ مدرسه بنی امیه  است. ریشه این آسیب بنیان برافکن دینی ، خلط میان " عبادت " و " عمل صالح " در فرایند دینداری  است.  قرآن بارها از تلازم و رابطه" ایمان " و "عمل صالح " سخن می گوید. ایمان چیست ؟ و چه چیزی عمل نیک و پسندیده بشمار می آید؟ بسا همین الان از یک انسان متدین ، در مورد مصادیق و نمونه های " عمل نیک و صالح " سؤال شود ، مجموعه ای از مناسک و عبادات رسمی و اعمال واجب و مستحب  نظیر نماز ، روزه ، حج ، مراسم مختلف مذهبی و... را نام ببرد . و البته احتمالا در کنار اینها رفتارها و صفاتی همچون عدالت ، احسان ، راستی ، همیاری ، فداکاری ، دستگیری از نیازمندان ، محبت و احسان به یکدیگر و.... را هم نام خواهد برد.اما نکته تأمل برانگیز این است که در مجموعه اعمال دینداران ، گروه اعمال عبادی به عنوان شاخصه اصلی و قطعی دینداری شناخته می شود ، نه گروه دوم که مصادیق اصلی و هویت بخش اخلاق انسانی می باشند. به عبارت دیگراگر کسی بر اعمال گروه نخست یعنی عبادیات ، مواظبت و مداومت داشته باشد ولی در رفتارهای اخلاقی ، خصوصا  نسبت به حقوق دیگران بی توجه و مسامحه کار باشد ، در منطق عمومی و رایج دینداری ، در اصل متدین و دیندار بودن چنین شخصی هیچ تردیدی وجود ندارد.

چه بسیار افرادی که  به ظلم های ریز و درشت اجتماعی آلوده اند و در روابط اجتماعی خود ، روزانه انبوهی از حقوق مردم را ضایع می سازند . ولی چون در زندگی شخصی شان آنها را عادل و یا اهل عبادت می دانیم ، در شایستگی ، دینداری و عدالتشان هرگز تردید نمی کنیم و  در نهایت می گوییم که دارای پاره ای ضعف ها و کاستی ها هستند. به دلیل همین خطای معیاری جامعه ، بسا بسیاری از نااهلان و ناشایستگان که بویی از روح وحقیقت دین و ایمان نبرده اند ، در داوری نهایی ، فقط به صرف تظاهر به پاره ای ظواهر دینی ،انسانهایی صالح ، شایسته و دیندار ارزیابی می شوند و بر عِرض و آبروی مردم تسلط می یابند . و اما در مقابل اگر کسی پای بند  اخلاق و حقوق اجتماعی باشد ولی در رفتارهای شخصی و عبادی از کاستی ها و ضعف هایی برخوردار باشد ، بسا بی دین و لا ابالی تلقی گردد که نه تنها شایستگی پذیرش هیچ مسولیتی را در جامعه ندارد بلکه باید از پاره ای حقوق اجتماعی هم محروم شود!

 

آیا در این صورت نباید برای چنین جامعه ای نگران بود که نسخه سعادت و رهایی را گُم کرده و در معرض فروپاشی اخلاقی قرار دارد؟!  با مراجعه به آموزه های اهل بیت (ع) به وضوح در می یابیم  که آن بزرگواران بیش و پیش از آنکه مردم را با احکام و رفتار های دینی آشنا سازند ، معیارها و شاخص های دینداری و بی دینی را به آنان آموزش می دادند. چرا که بدون شناخت ملا کها و معیار های دینداری ، ممکن است  با وجود آنکه جامعه از ظواهر دینی إشباع می شود اما در سراشیبی سقوط و فروپاشی اخلاقی قرار گیرد و آن ظواهر دینی نه تنها هیچ سودی نمی بخشد بلکه موجب خواب زدگی و غفلتی می شود که در حاشیه امن آن ، بر سرعت این فروپاشی افزوده می گردد. رواج بی عدالتی و بی اخلاقی در هرجامعه ای ، خطر زوال و فروپاشی را بدنبال دارد ولی رواج ظلم ، بی عدالتی ، دروغ ، تهمت ، افترا، ، بی عاطفگی ، خشونت و  شقاوت  ، در حالیکه هم زمان  ظواهر دینی از سر و روی جامعه  سرازیر است ، نشانه  خطری بس بزرگ  و نهفته در بطن جامعه است که اگر اصلاح نگردد ، به یقین بصورت انفجاری و با قدرت تخریبی بیشتری ظهور خواهد کرد.

 

اینکه در زیارت اربعین امام حسین (ع) می خوانیم که خون مقدس آن حضرت برای رهایی بندگان خدا از جهالت و گمراهی بر زمین ریخت ، اشاره به همین غفلت ها و خواب زدگی هاست. از نگاه اهل بیت (ع) ، دیندار بودن یک فرد به نماز و روزه و حج و اعتکاف و شرکت در مراسم مذهبی وعزاداری و ... نیست. و دینی بودن یک جامعه نیز به کثرت مساجد و برگزاری جمعه و جماعت و برگزاری انبوه مراسم مذهبی نمی باشد . اینها همه بسیار مهم ، ضروری و ارزشمندند و در اهمیت شان همین بس که از لوازم وعناصر ایمان بشمار می آیند ولی ارزش هر پدیده ای در غایت و اثری است که ایجاد می کند. اعمال عبادی نظیر نماز و روزه بوجود آورنده و تقویت کننده ایمان اند و نتیجه و غایت ایمان ، تولید عمل صالح است .

 

" عمل صالح " مجموعه رفتارهای اخلاقی در حوزه زندگی فردی و اجتماعی است و از آنجا که ایمان ، امری درونی و قلبی است هرگز نمی توان بطور مستقیم وجود یا عدم ایمان را تشخیص داد و تنها راه تشخیص و شناخت ایمان ، از راه غایت و ثمره آن است . اخلاق ، عدالت ، راستی ، امانتداری ، نیکی به یکدیگر ، رعایت حقوق و آبروی مردم و... غایت ها ، میوه ها و ثمره های ایمان اند. اگر کسی در رفتار اجتماعی و مناسبات انسانی ، به تعبیر قرآن کریم ، بر میزان عدل و احسان رفتار کرد می توان فهمید که نماز و روزه او مؤمنانه و حقیقی است و در غیر این صورت اگر اهل نماز شب و اعتکاف و انجام مستحبات هم  که باشد ، هیچیک از اعمال او عبادی و مؤمنانه نیست بلکه یا ریاکارانه و عوامفریبانه است و یا به فرموده امام صادق (ع) " اعتیادی " است . یعنی به انجام این اعمال معتاد شده ،  بطوریکه اگر یک روز این اعمالِ به ظاهر عبادی را ترک کند ، اعصاب و روان او دچار اختلال می شود. آنان نیز که روزگاری از سر بی خبری و جهالت ، دین را " افیون " جامعه می نامیدند ، دقیقاً دچار همین خطای استراتژیک و معیاری بودند و درک درستی از عناصر اصلی دینداری نداشتند. ایمان دینی ، باور به حقیقت را در انسان مؤمن و دیندار برمی انگیزد و تعمیق می بخشد و متناسب با رشد ایمان ، بر قدرت انسان برای تولید خیر و عمل صالح افزوده می شود .

 

تا جائیکه مؤمن حقیقی ، دیگر نمی تواند فقط به رفتار اخلاقی بسنده نماید بلکه در جستجوی تحقق و تخلق به مکارم و بزرگواری های اخلاقی است که بسی برتر و والاتر از سطح عمومی اخلاق می باشد ( إنی بعثت لأتمم مکارم الأخلاق ) . در روایات اهل بیت (ع) بارها تصریح شده که برای شناخت مدعیان دینداری از دینداران حقیقی  هرگز فریب  ظواهر دینی را نخورید و به نمازها و سجده های طولانی و روزه های مستحبی و سایر اعمال عبادی افراد نگاه نکنید ، بلکه ببینید که آیا راستگو هستند؟  آیا امانتدار می باشند؟ و آیا حقوق دیگران را  رعایت می کنند؟ ( لاتنظروا الی طول رکوعهم ...) اگر ملاک دینداری و ایمان ، نماز و روزه و حتا عدالت فردی بود ، اکثر لشگر عمر سعد و ابن زیاد از برترین دینداران بودند!  بسیاری از آنان جاهلانی بودند که در اثر آموزش های غلط بنی امیه ، آدرس دینداری را گم کرده بودند و آنچنان در این جهل و گمراهی خود فرو رفته بودند که وقتی امام حسین را با معیارهای خود می سنجیدند ، اورا خارج از دین ارزیابی می کردند و به همین دلیل به فرموده امام باقر (ع) به قصد قربت و کسب رضایت خداوند ، در ریختن خون حسین (ع) مسابقه  گذاشتند! بنابراین مسأله امام حسین با آنان و آنان با امام حسین ، بر سر ظواهر دینی و اجرای برخی احکام شرعی نبود ، بلکه مسأله امام (ع) ، دفاع از عدالت و اخلاق اجتماعی ، از پایگاه دین بود. همانطور که مسأله حضرت امیر(ع) نیز با مخالفان خود چه پیش و چه پس از خلافت بر سر اصالت تفکر دینی و  جلوگیری از تحریف معیارهای دینداری بود. 

 

در مقابل آنان ، گروهی قرار داشتند : یک گروه که با نام دین کاسبی می کردند و برای کسب مشروعیت و سوء استفاده از احساسات دینی عمومی ، به تحریف  معیارها و ارایه تعاریف واژگونه ازدین روی می آوردند تا جامعه را قانع کنند که دیندارند! در حالیکه بر اساس معیارهای خودساخته ، هر ظلم و بی اخلاقی ای را " توجیه دینی " می کردند. و ناآگاهان و بی خبران از این تحریف ها و جابجایی ها نیز دین را همانگونه که آنان معرفی کرده بودند می شناختند. گرنه بسیاری از آنان که با علی (ع) مخالف بودند و جنگیدند ، هم از نظر فردی عادل بودند و هم ظاهراً اهل عبادت و نماز شب بودند !

*برگرفته از سخنرانی بمناسبت عزاداری سالار شهیدان



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر