برخي به اسم واقعگرايي، نصرت الهي را حواله به غيب ميدانند/ چرا بعضی اهل سیاست و دانش از عوام ترسوتر میشوند؟/ ميتوان با قواعد فعلي زمان ظهور را اعلام كرد؟
من از شما میخواهم یک سؤال بکنم، عاشوراییان! اگر همینجوری روند جلو برود که مانعی هم برایش نیست، امکانات هم بیشتر شده برای اینکه رشد حرکت اسلام ناب تصاعدی باشد، چند سال دیگر ظهور خواهد بود؟ محاسبۀ عقلانی بکن، اینکه پیشگویی و غیبگویی نیست، قواعد ظهور را نگاه کن، چند سال دیگر کار تمام خواهد شد؟ یک محاسبه بکن، یک آمار بکش، نمودار پای تخته بکش، امکانات، رشد ما، قدرت دشمن، شکستش در مقابل ما، نمودار که کاری ندارد
حجت الاسلام علیرضا پناهیان با اشاره به وعدههای نصرت الهی در این دنیا و دشوار بودن دخالت دادن وعدههای الهی در زندگی فردی و اجتماعی گفت: «منتها یک مسئله مطرح میشود، مسئله این است که بعضیها یک اسمی را مطرح میکنند به نام واقعبینی و عقلانیت، و نصرت الهی را حواله به غیب میدانند... اینجا یک مسئلهای پیش میآید، صورت مسئله هم بدک نیست، که خب عقلانیت چیز خوبی است، توجه به آن در محاسبهها و برنامهریزیها هم چیز خوبی است، آدم نباید خودش را به مهلکه بیاندازد.
به گزارش رجانيوز، حجت الاسلام پناهيان در مراسم شب عاشوراي حسيني در حسينه امام خميني(ره) و در محضر رهبر معظم انقلاب، با اشاره به ويژگيهاي اين قسم از انسانها افزود: اینجور آدمها اگر رو بهشان بدهی چندتا آیۀ قرآن هم برایت میخوانند که آدم خودش را به دست خودش به مهلکه نمیاندازد. و باید شرایط را نگاه بکند و بالاخره اگر خیلی فشار آمد باید کوتاه آمد و.. . این بحثها را خیلیها مطرح میکنند، یک ژست واقعبینانه بهش میدهند، ما چیکار کنیم با این آدمها؟ چهجوری باهاشون بحث بکنیم؟»
در ادامه بخشهایی از سخنان این استاد حوزه و دانشگاه که شب عاشورا در محضر مقام معظم رهبری و جمع عزاداران حسینی ایراد شده است، از نظرتان میگذرد. مشروح اين سخنراني را ميتوانيد اينجا بخوانيد.
خدا در همین دنیا هم وعدۀ نصرت داده است/ بعضیها محاسبات را منهای نصرت الهی در نظر میگیرند
· اجازه بدهید ابتداءً برخی از این وعدههای دنیویای که خداوند متعال در آیات قرآن به ما داده است را برایتان بخوانم. در سورۀ غافر میفرمایند «إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ» ما حتماً کمک میکنیم پیامبران خودمان را و مؤمنین را در حیات دنیا، رهایشان نمیکنیم در دنیا، آنها تنها نیستند و ما قطعاً این یاری را به آنها خواهیم رساند، و روز قیامت هم که به جای خودش باقی است. یا در سورۀ روم میفرماید: «کَانَ حَقًّا عَلَیْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ» بر ما لازم و حتمی است که مؤمنین را کمک کنیم.
· یک روایت هم از امام صادق(ع) میخوانم دربارۀ نحوۀ سرعتی که در نصرت الهی هست. در حدیث قدسیای که امام صادق(ع) برای ما نقل میفرماید که خداوند متعال فرموده است: «مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِي» اگر کسی به یکی از اولیاء من اهانت کند به جنگ من برخاسته «وَ أَنَا أَسْرَعُ شَيْءٍ إِلَى نُصْرَةِ أَوْلِيَائِي»( کافی/۲ /۳۵۱) و من با سرعت و شدّت و حدّتِ هر چه بیشتر به یاری اولیاء خودم میپردازم.
· خب، این نصرت الهی است که در زندگی مؤمنین جاری میشود. در مورد زندگی شخصی هم همینطور، در زندگی شخصی ما تقوا داشته باشیم خدا میآید دخالت میکند و شیوهاش را هم خیلی جالب خداوند متعال بیان فرموده، یادمان باشد این آیۀ قرآن را مرور کنیم. میفرماید «وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا» تقوا داشته باشی خدا گرههایت را باز میکند.
· باور بفرمایید سخت است، مدیران، مسئولان یک جامعه، یا بفرمایید یک نفر که برای خودش میخواهد برنامهریزی بکند بخواهد جدی در محاسباتی که انجام میدهد روی خدا هم حساب بکند، آخر اگر بخواهی روی خدا حساب بکنی خدا میفرماید «من حیث لایحتسب» من میرسانم، اینجا یکدفعهای شیوۀ برنامهریزی یکجوری میشود که خیلیها ازش سر در نمیآورند. مؤمنین که روی نصرت خدا حساب میکنند، روی روزی «من حیث لایحتسب» حساب میکنند، برنامهریزیشان یک طور دیگر خواهد شد.
· بعضیها بودند در طول مسیر انقلاب و هستند و همین الان هم هستند، روی نصرت خدا نمیتوانند حساب بکنند. میگویند آقا! ولمان کن ما را به غیب حواله نده، بیا روی زمین با همدیگر صحبت بکنیم، ما الان چندتا موشک داریم؟ ما الان چندتا اسلحه داریم؟ ما الان چقدر ذخیرۀ ارزی داری؟ محاسبات را منهای نصرت الهی در نظر میگیرند.
برخی به بهانۀ واقعبینی و عقلانیت، نصرت الهی را نادیده میگیرند
· منتها یک مسئله مطرح میشود، مسئله این است که بعضیها یک اسمی را مطرح میکنند به نام واقعبینی و عقلانیت، و نصرت الهی را حواله به غیب میدانند. میگویند آقا! آدم باید کلاه خودش را قاضی کند، ببین قدر پولی که داری آش بخور، امکاناتت چقدر است؟ چشم آدم را میاندازند زمین، بعد هم اسم این را واقعبینی میگذارند، اسمش را میگذارند احتیاط عقلانی. هر کسی بخواهد روی نصرت الهی حساب بکند، میگویند بیا این دارد غیرواقعبینانه برنامهریزی میکند.
· اینجا یک مسئلهای پیش میآید، صورت مسئله هم بدک نیست که خب عقلانیت چیز خوبی است، توجه به آن در محاسبهها و برنامهریزیها هم چیز خوبی است، آدم نباید خودش را به مهلکه بیاندازد. اینجور آدمها اگر رو بهشان بدهی چندتا آیۀ قرآن هم برایت میخوانند که آدم خودش را به دست خودش به مهلکه نمیاندازد. و باید شرایط را نگاه بکند و بالاخره اگر خیلی فشار آمد باید کوتاه آمد و.. . این بحثها را خیلیها مطرح میکنند، یک ژست واقعبینانه بهش میدهند، ما چیکار کنیم با این آدمها؟ چهجوری باهاشون بحث بکنیم؟
بعضیها دچار بیماری واقعبینی هستند / شما فقط واقعیتهای نزدیکِ بینیِ مبارک را میبینی؟!
· آیا بگوییم ما نمیخواهیم واقعبین باشیم، میخواهیم هم واقعیت را ببینیم هم عالم غیب را؟ یا بهشان چه حرف دیگری بزنیم؟ اسم این نوع واقعبینی افراطی که چه عرض بکنم، اسم این واقعبینی کج و معوج را من میگذارم بیماری واقعبینی، بعضیها دچار بیماری واقعبینی هستند. اولین پاسخی که میشود به اینها داد این است که مگر سنتهای خدا جزء واقعیت نیست؟ جزء واقعیات تاریخی ما مگر نیست؟ مگر اینها واقعیت نیستند؟ شما فقط واقعیتهای نزدیکِ بینیِ مبارک را میبینی؟ واقعیتهای بلندمدتتر را هم ببین.
چرا بعضی اهل سیاست و دانش از عوام ترسوتر میشوند؟
· میخواهم تعجب شما را برطرف کنم از اینکه چرا بعضیها وقتی اهل دانش میشوند یا اهل سیاست میشوند ترسوتر از مردم عوام میشوند، جا میخورند. بابا! این تا قبل از اینها خیلی متوکل بر خدا و خیلی حزباللهی بود و خیلی راحت بود در این زمینهها نگاهش بهتر بود، چرا وقتی یک کمی سر و گوشش جنبید و مطلع شد، جا زد؟
· چون بخشی از واقعیتها میآید بعضی از آدمها را محاصره میکند. چهارتا اطلاع پیدا میکند - مثلاً من مثالهای ساده بزنم - از توان تسلیحاتی و توان اقتصادی چند تا کشور، بعد دیگر نمیتواند بقیۀ واقعیتها را ببیند. چهارتا گزارۀ علمی یاد میگیرد در محاسباتی که برای ادارۀ جوامع بشری و تغییرات و تحولات و توسعه و این حرفها هست، دیگر ظرفیت ندارد بقیهاش را هم ببیند، بابا! ما وقتی میگوییم این سنّت خداست که نصرتش را میرساند این هم جزء واقعیت است، چرا میگویی ما حواله به غیب دادیم؟ کجایش غیب است؟ این پاسخ اول.
کسی که ایمان به نصرت الهی نداشته باشد عقلش زائل میشود
· پاسخ دوم. اصلاًً کسی که ایمانش به غیب را از دست بدهد، اولین چیزی که خدا ازش میگیرد عقل است، اینها نباید اسم عقلانیت را ببرند، اولین چیزی که از دست میدهد واقعبینی است، خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید «مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُواْ کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِمَا لاَ یَسْمَعُ إِلاَّ دُعَاء وَنِدَاء صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ» اینی که ایمان ندارد ـ ازش بترسیم مردم! ـ کسی که ایمان به نصرت الهی ندارد این عقل ندارد، من چهجوری بنشینم با او حرف عقلانی بزنم؟
· در این آیه خداوند میفرماید: مثل یک چوپانی که گلهای را دارد میبَرَد، بایستد با این گله حرف بزند، با این گوسفندها بگوید که بیایید اینطرفتر آنطرف گرگ است، بعد خداوند متعال میفرماید که این گوسفندها فقط یک صدایی میشنوند، نمیفهمند که این چوپان چی میگوید. میفرماید پیغمبر! تو با اینها حرف بزنی اینها اینقدر مشاعرشان از کار افتاده. آقا! کسی که ایمان به نصرت الهی نداشته باشد عقلش زائل میشود. این دانش ندارد، این نمیتواند بفهمد.
میخواهم با جوانها درد دل بکنم
· کسی در شرایط امروز جامعۀ ما و جامعۀ جهانی که دشمن هم رسماً معترف شده که: «ما همۀ برنامهریزیهایمان را میکنیم، در کاغذ محاسبه میکنیم که کوتاه آمدن انقلاب اسلامی و شکست جمهوری اسلامی قطعی است، بعد نمیدانیم چی میشود اینها پیروز میشوند؟ سه به هیچ بازی به نفع آنها میشود در هر نیمهای.» هِی نیمۀ اضافی میگذارند، وقت اضافی میگذارند، باز هم ما میبریم، هِی نیمۀ اضافی میگذارند، سی سال گذشته...
· من با بزرگانی که در مجلس حضور دارند کاری ندارم، میخواهم با جوانها درد دل بکنم، بعضیها در مملکت ما هستند در عرصۀ سیاست سر میجنبانند، شیوۀ محاسباتشان منهای نصرت الهی شیوۀ بیست و پنج سال پیش است، شیوۀ بیست سال پیش است، بابا! ما وضعمان از ده سال پیش تا حالا تغییر کرده، وضعمان از پنج سال گذشته تا الان تغییر کرده، ما الان از دو سال پیش تا حالا خیلی آمدیم جلو، باز هم میگوید: «واقعبینی» بعد میگوییم: واقعیتهایی که تو میبینی چیست؟ واقعیتها را شبیه سی سال پیش دارد میبیند، محاسبه میکند، توصیه میکند، راهبرد میدهد. آقا! آدم با اینها چیکار بکند؟
هر کسی توانست برایت توضیح بدهد، «له عقلٌ»
· دیگر اصلاً بحث از ایمان گذشته ... در این شرایط هر کسی میخواستی ببینی ایمان دارد یا نه، یک محاسبۀ ساده پیشش بگذار؛ بگو: «سی سال پیش جمهوری اسلامی کجا بود؟ الان کجاست؟ چهارتا شاخص هم بهش بده، زمینۀ نظامی، نفوذ بین المللی، اعتبار داخلی، همۀ اینها را شاخصهایش را بگذار، بعد بگو: در این سی سال جمهوری اسلامی به ازعان همۀ ناظران بین المللی پیشرفت کرده یا نکرده، پیشرفت کرده، میشود دلایلش را هم بروی بگردی خودت پیدا کنی. بعد بگو دشمن ما و در رأسش آمریکا از سی سال پیش تا حالا سقوط کرده یا نکرده؟ بعد او چقدر امکانات داشته، همۀ عالم را غارت میکرده، تو چقدر امکانات داشتی یکی از روستاهای کشور مظلوم افغانستان یا عراق را هم غارت نکردی، نشستی سرِ جای خودت دستت توی جیب خودت بوده. او چهجور مثل یک بچه پولدار ولخرج و ولگرد این همه امکانات داشته سقوط کرده، ما چهجور با این همه محدودیت پیشرفت کردیم، این را برای من توضیح بده چرا؟
· هر کسی توانست برایت توضیح بدهد، «له عقلٌ». هر کسی نتوانست توضیح بدهد طفره رفت، ترسید از محدودیتها، این نه ایمان ندارد، به فرمودۀ خدا «صم بکم عمی» چی بگوید آدم به اینها؟! الان تعبیر صریح قرآن را بخواهم در مورد اینجور افراد به کار ببرم، میگویند: آقا! تند حرف زدی، حالا همان عربیاش را میگوییم دیگر فارسیاش را نمیگوییم.
وقتی جهاد میشود یک طنز بزرگ!
· جواب دیگری هم من عرض بکنم، واقعبینی یعنی چی؟ یعنی شما محدودیتها را ببینی کوتاه بیایی؟ پس جهاد چی میشود؟ شهادت چی میشود؟ ایثار چی میشود؟ از خودگذشتگی چی میشود؟ اگر واقعبینی و عقلانیت به این است که تا ضرر دیدی کوتاه بیایی میدانی نتیجهاش این میشود که جهاد میشود یک طنز بزرگ، پس جهاد کِی واجب است؟ جانفشانی در راه خدا کِی واجب است؟ شما میگویی در مقابل دشمنی کردن این دشمنی که دارد میمیرد کوتاه بیا...
· اگر شما میگویید وقتی محدودیت ایجاد شد، آدم باید کوتاه بیاید، پس کِی جهاد کند؟ کِی شهید بشویم در راه خدا؟ اینجوری بخواهی حساب کنی جهاد میشود یک طنز، میدانی آنوقت جهاد کِی میشود؟ هر موقع دشمن اعلام کرد بیا ما را بزن ما آماده هستیم کتک بخوریم از تو، آنموقع جهاد واجب میشود. لابد جهاد اینجوری میشود دیگر! آیا شهادت مال وقتی است که بگوید: تو مطمئن باش من تو را نمیکشم، فقط تو مرا میکشی پس حالا بیا بجنگیم با هم؟ بعد میگوییم: خب الان واقعبینی میگوید که حالا میتوانی بجنگی.
مرض واقعبینی در قرآن
· اینهایی که دم از واقعبینی میزنند، کاش واقعبین بودند، کاش بهرهای از واقعبینی داشتند، منتها خداوند متعال به اینها اینجوری میفرماید که اینها دچار بیماری هستند، «فَتَرَى الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ» پیامبر من! میبینی کسانی که در قلبشان مرض هستند «یُسَارِعُونَ فِیهِمْ» اینها یک سرعتی دارند، میلی دارند به جهت کفّار، اصلاً ولشان کنی آنطرفی غش میکنند، «یَقُولُونَ نَخْشَى أَن تُصِیبَنَا دَآئِرَةٌ» بعد حرف واقعبینانه میزنند به قول خودشان، میگویند ما میترسیم بالاخره یک ضرری بهمان برسد، باید کوتاه بیاییم، مبادا به ما صدمهای بخورَد.
ظهور چند سال دیگر خواهد بود؟
· دوستان من! این روندِ سرعتِ فراگیر شدنِ حقیقتِ اسلام ناب، حقیقتِ انقلاب اسلامی که دارد با این قدرت اثر میگذارد که نمونهاش را شما در جنگ اخیر غزه دیدید، .... من از شما میخواهم یک سؤال بکنم، عاشوراییان! اگر همینجوری روند جلو برود که مانعی هم برایش نیست، امکانات هم بیشتر شده برای اینکه رشد حرکت اسلام ناب تصاعدی باشد، چند سال دیگر ظهور خواهد بود؟ محاسبۀ عقلانی بکن، اینکه پیشگویی و غیبگویی نیست، قواعد ظهور را نگاه کن، چند سال دیگر کار تمام خواهد شد؟ یک محاسبه بکن، یک آمار بکش، نمودار پای تخته بکش، امکانات، رشد ما، قدرت دشمن، شکستش در مقابل ما، نمودار که کاری ندارد، میتوانی سر انگشتی حساب کنی. سرانگشتی؛ نه اینکه میتوانی وقت دقیق را اعلام کنی یا روز و تاریخ و سال را میتوانی حساب کنی. تازه این روایت را از اباعبدالله الحسین(ع) را هم اگر نشنیدی من به شما بگویم.
· الان شما نگاه کنید خدا شاهده ظهور قابل پیشبینی است، بروید روایات قواعد ظهور را بخوانید، من به حوادث ظهور کاری ندارم، قواعد ظهور! یعنی میفرماید وقتی ظهور رخ میدهد که غربال بشوند همه، وقتی ظهور رخ میدهد که خلاء تئوریک در عالم پدید میآید، وقتی ظهور رخ میدهد که ظلم فراوان شده باشد، وقتی ظهور رخ میدهد که قومی مقدمهساز باشند، کدامش محقق نشده؟ محاسبه کنیم، دیگر از دعا گذشته، البته دعا هم هنوز مؤثر است.
· در کمال الدین شیخ صدوق سخنی از اباعبدالله الحسین(ع) در مورد ظهور آمده که میفرماید «يُصْلِحُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَمْرَهُ فِي لَيْلَةٍ وَاحِدَة»( کمال الدین شیخ صدوق/۱/۳۱۷) خدا مقدمات ظهور را یک شبه فراهم میکند. پس کِی میخواهد باشد؟ بله من دارم حسّ ظهور را تقویت میکنم، حسّ نزدیک بودنِ ظهور را، بر اساس محاسبۀ عقلانی.
آخرین وظایف منتظران باید در مدرسهها تعلیم داده شود /و به منتظران گوشزد شود
· نصرت خدا چرا باید قطع بشود؟ ما که داریم تکلیفمان را انجام میدهیم، حرکت کلان جامعه خوب بودنش محرز است دیگر، اشکالات هست، اشکالات را باید برطرف بکنیم، ما الان کجا ایستادیم در تاریخ؟ ما وضع مدرسههایمان باید عوض بشود، وقتی از دین صحبت میشود، دینِ در آستانۀ ظهور باید تعلیم داده بشود، آخرین وظایف منتظران باید به منتظران گوشزد بشود، نه به طور کلّی از وظایف منتظران سخن بگوییم، منتظر دیگر الان باید از نظر روحی آماده بشود امام مقتدر را پای رکابش کار بکند.
· میترسم بعضی از شیعیان هنوز ذهنیت امام مظلوم در ذهنشان باشد آماده نیستند برای امام مقتدر، چون ائمۀ هدی همه مظلوم بودند و این تا بوده وقتی امامی را شناخته، از مظلومیتش گریه کرده و حق هم هست برای مظلومیت ائمۀ هدی آدم گریه بکند. آنوقت یکدفعهای اینجور نشود که حضرت تشریففرما بشوند، تو آمادگی نداری با امام مقتدر برخورد کنی برگردی بگویی این آقا چرا اینقدر میزند؟!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر