پنجشنبه، آبان ۰۴، ۱۳۹۱

راهنمای ایرانی شدن

طنز/ ما اینگونه ما شدیم!

آیدین سیارسریع

 
فرض کنیم شما یک انسان خارجی هستید و هنگام گشت و گذار در سواحل خارج (!) در اثر برخورد نارگیلی سفت و محکم به مغزتان، تصمیم می گیرید بیاید ایران و بعد از مدتی هم ایرانی شوید. یعنی خوی و خصلت ایرانی پیدا کنید؛ بطوری که هرجا رفتید و هرکاری کردید، به شما بگویند معلومه که ایرانی هستی! با این مقدمه ی کوتاه آموزش گام به گام ایرانی شدن را شروع می کنیم:

 
۱) حتما فکر می کنید در مرحله ی اول حتما باید تشریف بیاورید ایران و با پوست و گوشت خود خاک اینجا را لمس کنید، ولی نیازی به این کارها نیست. همین که پشت لپ تاپ بنشینید و این ها را بخوانید کفایت می کند، فقط بی زحمت بروید و پیژامه و عرق گیر سفید تنتان کنید تا از نظر ظاهری مشکل کار حل شود.

 
۲) غیرقابل پیش بینی باشید! شما به عنوان یک ایرانی باید تمام معادلات ذهنی جامعه شناسان و پژوهشگران را بر هم بزنید. چه معنی می دهد آدم معادله ی ذهنی داشته باشد؟ گاهی حتی باید معادلات ذهنی خودتان را هم به هم بریزید. مثلا پیش خود بگویید صبح میرم بانک، غروب بچه ها رو می برم پارک، شب هم با خانوم میریم مهمونی! ولی در عمل صبح بروید قهوه خانه، غروب بروید استادیوم، سر شب هم بیفتید و بخوابید!

 
۳) به یاد داشته باشید که یک ایرانی هیچ وقت اشتباه نمی کند و از آنجایی که هیچ وقت اشتباه نمی کند، هیچ وقت هم مقصر نیست و از آنجایی که هیچ وقت مقصر نیست، هیچ وقت از مقامش استعفا نمی دهد. از آنجایی که هیچ وقت از مقامش استعفا نمی دهد، ماندگار می شود و از آنجایی که ماندگار می شود، پیر می شود و از آنجایی که پیر می شود می میرد و از آنجایی که می میرد دوستان و نزدیکانش عکسش را قاب می کنند و می شود تابلو. از آنجایی که این عزیزان در «تابلو» هستند، این واژه در زبان فارسی یک بار توهین آمیزی هم به همراه دارد! بعنوان جمع بندی باید بگویم اگر موقعی احساس کردید که دلتان می خواهد اشتباه خود را بپذیرید و خدای نکرده از کسی عذرخواهی کنید، بدانید که از استعداد ایرانی شدن کاملا بی بهره اید و پیشنهاد می شود کشور دیگری را انتخاب کنید. مثلا ژاپن!

 
۴) اصولا ایرانی می تواند. هر وقت مشاهده کردید که نمی توانید (!) بدانید دست های پشت پرده، عناصر معلوم الحال امپریالیسم، سران فتنه، خاتمی، هاشمی، پسراش، موجودات ماوراء الطبیعه، دوستان، آشنایان، فامیل، اقوام، بستگان و حسودان و عنودان شما را از رسیدن به هدفتان باز می دارند.

 
۵) برای ایرانی شدن فقط و فقط یک شرط لازم و کافی وجود دارد و آن هم این است که خیلی راستش را نگویید یا حداقل سعی کنید که راستش را نگویید. به چند مثال زیر توجه کنید:

الف) شما خوشحالید و از شوق و ذوق در اقصی نقاطتان جشن و سرور برپاست. دوستی بر شما وارد می شود!
– داداش بزنم به تخته امروز رو فرمی!
– نه آقا به خدا همه اینا عصبیه! شاعر میگه این خنده ی من از گریه غم انگیز تر است...
 بعد از گفتن این جمله دپرس شوید.


ب) شما پولدارید و از پولداری دارید خفه می شوید. پشت چراغ قرمز نیازمندی به شیشه ی اتومبیل شاسی بلندتان می کوبد. می کشید پایین (شیشه را) نیازمند با چهره ای عاجز و درمانده از شما طلب کمک می کند. با گشاده رویی و کمال تواضع او را می پذیرید و با او هم کلام می شوید و آنقدر از وضعیت بد بازار و بحران اقتصادی و جنبش وال استریت و ... می نالید تا آن که نیازمند دلش به رحم می آید و دست می کند توی جیبش و چند تا هزار تومنی پاره پوره در می آورد.


بعد با چشمانی اشک آلود می گوید: بیا داداش! امروز فقط همین قدر رو رو کار کردم. واقعا آدم با دیدن امثال شما می فهمه که از ما محتاج تر هم هست. شما نیازمند را در آغوش می کشید و سپس او را از ماشین پرت می کنید بیرون و با پول آن بنده خدا بنزین آزاد می زنید.
 

۶) سعی کنید هیچ وقت احساس خوشبختی نکنید. شما بعنوان یک ایرانی باید همیشه بدبخت و سیه روز باشید و سیه روزان را دوست داشته باشید! خوشحالی و شادمانی برای مزدوران و خائنان و مفسدان اقتصادی است.


مثال واقعی: روزی آقای محمدعلی ابطحی در پیج فیس بوکش با شادمانی گفت، امروز فلان فیلم را دیدم و فلان کتاب را خواندم. عده ی زیادی آمدند و گفتند چرا شما در شرایط حساس کنونی که فلان اتفاق افتاده و فلان کس در فلان جاست، کتاب می خوانید و فیلم نگاه می کنید؟ چه معنی می دهد شما الان خوشحال باشید؟ لذا من به آقای ابطحی پیشنهاد می کنم هر روز به مدت یک ساعت خودش را مورد تنبیه بدنی قرار دهد، پنج ساعت زندانی شود و نیم ساعت زیر آب نفسش را حبس کند. اگر مرد، که چه بهتر، اگر هم زنده ماند، حداقل می دانیم که او هم مثل ما بدبخت است!
 

شما با رعایت موارد فوق ۹۰ درصد ایرانی شده اید. حالا فقط ۱۰ درصد تا رویای خود فاصله دارید. در مرحله ی آخر، باید سایت بازتاب را باز کنید و به بخش طنز بروید و این صفحه را باز کنید و چند تا فحش آبدار به نویسنده ی مطلب که به ایران و ایرانی توهین کرده و خون پاک آریایی شما را نادیده گرفته، بدهید و بعد که صفحه را بستید به بغل دستی تان بگویید: ولی خداییش راست می گفتا!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر