چهارشنبه، شهریور ۲۹، ۱۳۹۱

اولین وزیر زن جمهوری اسلامی هم با استخاره رئیس شده است.

مصاحبه وزیر بهداشت نشان می دهد اولین وزیر زن جمهوری اسلامی هم با استخاره رئیس شده است.

 

به گزارش جهان، مرضیه وحید دستجردی در گفت و گو با روزنامه دولت برای اولین بار به بیان ماجرای ناگفته وزیر شدنش پرداخته که در ادامه می خوانید:
 
پدر من فرد شناخته شده ای در جامعه روحانیت بود و تمایل ها بر این بود که از وابستگان به جامعه روحانیت هم نمایندگانی در مجلس باشند. بر این اساس روزی خانم بهروزی که خود سه دوره نماینده مجلس بودند، با شناختی که از من داشتند، گفتند که برای نمایندگی کاندیدا شوم. من آن زمان عضو هیأت علمی دانشگاه بودم و تازه مدیر گروه زنان دانشگاه تهران شده بودم.

ابتدا با کاندیدا شدن مخالفت کردم و بالاخره پس از مشورت با پدرم، ایشان به من گفتند که وظیفه داری به کشور خدمت کنی و تو هم از عهده این کار بر می آیی ضمن این که در برابر زنان هم مسئول هستی. بعد از آن من را در فهرست جامعه روحانیت گذاشتند و من سال 71 رأی آوردم.

دور چهارم و پنجم هم در مجلس بودم و همزمان با آن کارهای علمی خود را هم انجام می دادم، بعد از فراغت از مجلس مدتی رئیس بیمارستان آرش، مدتی رئیس دانشگاه بین الملل تهران و رئیس اداره بین الملل دانشگاه تهران بودم.

 چه شد که به عرصه وزارت روی آوردید. به عبارتی چگونه متوجه شدید که دکتر احمدی نژاد شما را به عنوان یکی از وزرای خود انتخاب کرده اند؟

روزی از شعبه بین الملل دانشگاه در کیش باز می گشتم که از دفتر دکتر احمدی نژاد با من تماس گرفتند، آقای شیخ الاسلامی به من گفتند که فردا به ریاست جمهوری بیایید و وقتی ماجرا را جویا شدم، گفتند که تلفنی امکان صحبت نیست و حضوری بیایید. پیش خود فکر کردم که حتماً برای سمت مشاور رئیس جمهوری در امور زنان تماس گرفتند.

 آیا آن موقع خبردار شده بودید که رئیس جمهور قرار است یک زن را به عنوان یکی از وزرای خود معرفی کنند؟

خیر. ایشان کاملاً چراغ خاموش در این مورد حرکت می کردند و هنوز اعلام نکرده بودند که قرار است وزیر زنی انتخاب شود. خلاصه فردای آن روز با دکتر شیخ الاسلامی صحبت کردم و ایشان گفتند وزارت را بر عهده بگیر. در جواب گفتم که شما قوی تر از من را برای وزارت پیدا نکردید. این همه آقایان در حال رفتن و آمدن و ارائه پیشنهادات خود هستند و همه سر و دست می شکنند، از میان آنها کسی را انتخاب کنید. گفتند رئیس جمهور می خواهند که یک خانم این پست را داشته باشد و من از میان زنانی که می شناختم چند نفری را پیشنهاد دادم که همه را رد کردند. در نهایت ایشان در پاسخ منفی من، گفتند که شما برو فکرهایت را بکن بعد جواب بده.

 خب چه شد که در نهایت وزارت را پذیرفتید؟

مــن واقعــــاً نمی توانستم تصمیم بگیــرم. از سویی آسایش و راحتی که پــس از نمایندگی مجلس داشتم، برایم ارزش بسیاری داشت و نمی خواستم خود را در آتش بیندازم و از سویی می دانستم مسئولیت بسیار سنگینی است و هر چقدر هم که کار کنی فقط کافی است یک کسری دارو یا تعلل در رسیدگی در بیمارستانی وجود داشته باشد و در نهایت همه لعن و نفرینها به سمت ما خواهد آمد.

به هر حال اینقدر در دوره استراحت مجلس تا پیشنهاد وزارت راحت بودم که این آرامش مجبورم می کرد پست را نپذیرم و از سویی هم می گفتم این کشور خودمان است و حالا که میخواهند مسئولیتی روی دوش من بگذارند آیا خدا را خوش می آید که من از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنم بویژه این که این تنها دوره ای بود که مردی پیدا شده و جرأت کرده بود از توان زنها برای پست وزارت استفاده کند. تا قبل از آن که کسی جرأت این کار را نکرده بود و وقتی نغمه ای از زنان می آمد، مخالفتها بالا میگرفت، آقایان سر پست دعوا می کردند و جایگاهی برای زنان نبود.

با خود میگفتم حالا که کسی پیدا شده و جایگاه و سهمی برای زنان قرار داده و فرصتی فراهم شده که زنان خود را در بالاترین سطوح نشان دهند، شاید نپذیرفتن من، ظلمی باشد در حق همه زنان کشورم و اگر من این را نپذیرم شاید تا ابد دیگر چنین فرصتی پیش نیاید. لذا تصمیم گرفتم به علت راحتی، باری به این مهمی را از دوشم بر ندارم.

در نهایت دوبار استخاره کردم، بار اول مضمون آیه این بود که ما برای شما زنان و مردان، بعضی را اولیای بعضی قرار داده و برای شما حیات طیبه قرار میدهیم. بار دوم فردی که به او اطمینان داشتم استخاره گرفت و نتیجه این بود که اگر نپذیری گناه کردی و در صورت پذیرفتن کارهای خوبی را به سرانجام می رسانی، لذا با آقای شیخ الاسلامی تماس گرفتم و اعلام پذیرش کردم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر