پنجشنبه، آبان ۱۱، ۱۳۹۱

دوره غیبت بیشتر به دموکراسی نزدیک است

داوود فیرحی، دانشیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و پژوهشگر حقوق و فقه سیاسی شیعه معتقد است: «مشروعیت» توجیهی از حکومت و حاکمیت است. درباره مشروعیت، به‌طور کلی، دو دیدگاه کلان وجود دارد: نظریه «مشروعیت غایی» که معطوف به غایت و هدف دولت است و نظریه «مشروعیت فاعلی یا قراردادی» که بر خاستگاه و شکل دولت نظر دارد. اندیشه نخست سلطه بلامنازعی بر ذهن مسلمانان، از برآمدن تمدن اسلامی دوره میانه، تا شکل‌گیری تجددگرایی اسلامی داشته است. اما دیدگاه دوم (نظریه مشروعیت فاعلی) غالبا چنین تصور می‌شد که نسبتی قابل توجه با منابع یا نصوص اسلام شیعی ندارد. در واقع، مشروعیت، قدرت و حاکمیت را اخلاقی و تلطیف می‌کند. هر چند، در تاریخ اندیشه‌های سیاسی، نظریه‌ها و نظام‌های مختلف، مشروعیت تولید و تجربه شده اما اندیشه در «اعمال» و «نصوص» به جای مانده از امام علی(ع)، اهمیت بسیاری برای فرهنگ و عمل سیاسی ما به‌ویژه، در شرایط کنونی دارد.


دکتر داوود فیرحی در گفت وگو با شفقنا درباره مبحث مشروعیت از دیدگاه حضرت علی(ع) و همچنین مساله امامت و اینکه جامعه مسلمان بعد از پیامبر چه نیازی به حضور امام داشت؟ اظهار کرد: طبق تفکر شیعه و به طور کلی در ادبیات شیعی، مفهوم امام یک مفهوم مهم و کلیدی است و ناظر به رهبری دائمی انسان است. در ادبیات اسلامی از "امامات" ذیل برهان لطف استناد می کنند، منظور از برهان لطف نیز این است که خداوند برای اینکه انسان ها در صورت مراجعه حجتی داشته باشند و بتوانند راهنمایی پیدا کنند همواره در جهان امامی را قرار داده بنابراین در ادبیات شیعه امامت یک اندیشه دائمی است، امامات و تشیع ملازمه دارند، اما در مورد رابطه امامت و حکومت و دیدگاه هایی که در این زمینه از حضرت علی(ع) نقل شده است، معمولا اختلاف نظرهایی وجود دارد. بسیاری از این نظریه ها به این سمت می رفتند که امامت را مساوی حکومت بگیرند و بسیاری نیز از آن طرف می خواستند حکومت را مساوی امامت بگیرند، مثلا در ادبیات سنی همیشه می بینیم که حکومت را مساوی امامت می گیرند، در ادبیات کلاسیک شیعی نیز می بینیم امامت را مساوی حکومت می دانند، یعنی می گویند هر کس که امام شد حکومت را هم دارد، در واقع منصوب به حکومت است. در کنار این دو دیدگاه دیدگاهی هم وجود دارد و آن تفکیک دو مفهوم «امامت» و «حکومت» است. در فقه شیعه همیشه واژه ای داریم به خصوص در ادبیات مرحوم امام خمینی(ره) که ایشان وقتی رابطه بین ولایت مجتهدین و حکومت را تحلیل می کنند، جمله ای دارند که در پاسخ به استفتاء شورای سیاستگذاری ائمه جمعه و جماعات عنوان کرده اند و آن این است که "همه مجتهدین در همه موارد ولایت دارند، اما حکومت امری است که نیاز به انتخاب دارد" در واقع برداشت از این جمله همان چیزیست که در قدیم تحت عنوان «بیعت» از آن یاد کردند.

طبق اندیشه امام علی(ع)، هر امامی بخواهد حکومت را تصدی کند، احتیاج به «بیعت» دارد

او تصریح کرد: در ادبیات امام علی(ع) نیز چنین تفکیکی دیده می شود و روایاتی که از امام نیز نقل شده ناظر به تقویت این دیگاه است؛ یعنی امام منصوب از جانب خداوند است اما اینکه هر امامی بخواهد یا بتواند حکومت را تصدی کند، احتیاج به چیزی به نام «بیعت» هم دارد. ممکن است مردم در مراجعه و زمان آن خطا کنند اما این گونه هم نیست که امام بدون مراجعه مردم، بتواند احکام حکومتی را اجرا کند. در یکی از نامه هایی که امام خمینی(ره) در جواب آیت الله مشکینی نوشته بودند در جایی در جواب استفتاء شورای سیاستگذاری خبرگان رهبری سعی کرده بودند مفهوم انتخابات را به گونه ای با مفهوم بیعت که در گذشته بوده، نزدیک کنند. مفهوم «بیعت» یا «انتخاب» عبارت است از «مراجعه» یعنی تا مردم مراجعه نکنند و به کسی تحت عنوان حاکم اعتماد نکنند، اصلا مفهوم حکومت شکل نمی گیرد که البته این مفهوم نیز غیر از امامت است.

امامت ذاتی است و به هیچ وجه اعطایی نیست

او با بیان اینکه امامت ذاتی است و به هیچ وجه اعطایی نیست، گفت: در ادبیات شیعه نیز این مفهوم به تقدیر الهی بر می گردد، ویژگی های امامت ذاتی است که فقط ائمه نیز داشتند و این ویژگی ها فقط در سیاست خلاصه نمی شود بلکه در همه قسمت های زندگی خصوصی نیز نظیر الگو بودن در مسایل خانواده، اخلاق اجتماعی و دینداری و بسیاری چیزهای دیگر هم امامان الگو هستند اما در مورد حکومت، ادبیات بحث این است که ماهیت حکومت شبیه ماهیت قضاوت است. فرض کنیم هزاران حقوقدان یا صدها مجتهد هستند که صلاحیت قضاوت دارند، اما اگر کسی به آنها مراجعه نکند که دعوایی را حل کنند، اینها نمی توانند رسیدگی کنند لذا حکومت نیز شبیه همین امر است، منتها فرق آن این است که حکومت یک محکمه بزرگ در مقابل محکمه های کوچک تر است که شکل می گیرد. در واقع آنچه مهم است مراجعه به امام است که تا مراجعه شکل نگیرد، حکومت هم تحقق نمی یابد. هر چند امامت سرجای خودش هست.

امام نمی تواند مردم را مجبور به اطاعت از حکومت خود کند

استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه وجود چنین مکانیزمی در هر دوره ای متفاوت است، افزود: حتی در زمان امام علی(ع) نیز ایشان می گوید "بیعت حتما باید با همه مسلمان ها باشد" و بعد می گوید "چون این بیعت امکان ندارد با همه مردم انجام شود پس با مردم دارالخلافه باشد" آن هم در مسجد، یعنی علنی باشد و چیز پنهانی نباشد. اگر این مکانیزم امروز بازتاب یابد، آن موقع می توان یک انتخابات آزاد، سالم و بدون هرگونه نقطه کور و پنهانی داشت. معنی این قضیه این است که ممکن است مردم با مراجعه به غیر معصوم یک حکومت بد تشکیل بدهند و گناهکار هم باشند، اما این به این معنا نیست که همین که امام هست، مردم را مجبور به اطاعت از حکومت خود کند.

فیرحی تصریح کرد: واژگان به کار رفته در ادبیات امام علی(ع) هم به گونه ای است که ما چنین برداشتی داریم. می گوید "مرا رها کنید و بروید" خب اگر وظیفه امام باشد که حتما حکومت را به عهده بگیرد نمی تواند از زیر بار وظیفه و مسوولیت خارج شود اما آیا امام تعارف می کند؟ یا جای دیگری که می گوید "اگر مردم دنبال من نیامده بودند من هیچ گاه حکومت را قبول نمی کردم"، خب امام وقتی می خواهد حکم شرعی را توضیح دهد که اهل تعارف نیست.

مشروعیت الهی مغایرتی با انتخاب ندارد

او ادامه داد: بنابراین مردم ممکن است خطا کنند اما چه ربطی به امام دارد، آنگاه که به امام مراجعه کردند، آنگاه  نیز حکومتش شکل می گیرد. این بحثی بود که در روایات و فقه ما قابل جست و جوست.

این استاد دانشگاه درباره منشا مشروعیت اظهار کرد: مشروعیت الهی مغایرتی با انتخاب ندارد، چون طبق دستگاه های اعتقادی ما همچنان که خداوند تکالیفی را برای انسان ها وضع کرده، حقوقی را هم برایشان قائل شده است. اندیشمندان و فقها معتقدند هم تکالیف از خداوند است هم حقوق. آنها معتقدند، حق، سلطه ای قراردادی است که یک کسی بر دیگری دارد، یعنی بر جان و مال خودش دارد و ریشه این حق هم خداست. یعنی همانطور که خدا گفته شراب نخورید اما گفته آزاد هستید انگور را هر جور که خواستید غیر شراب مصرف کنید، اگر این گونه است در واقع خداوند به ما اختیاری داده که بتوانیم مسیرهای زندگی خود را در حوزه مباهات انتخاب کنیم و یکی از این قسمت ها هم همین موضوع حکومت است، بنابراین در ادبیات اسلامی یکی از این موارد همین است بالاخره منشا، الهی است منتها مکانیزم ها فرق می کند، به همین خاطر هم هست که در ادبیات قانون اساسی ما آمده، حاکمیت از آن خداوند است و از طریق ملت تصویب می شود؛ مهم مکانیزم است.

اگر حاکم با مکانیزم های مشروع به قدرت نرسد حتی تصمیمات درست او هم نادرست تلقی می شود

فیرحی با بیان اینکه در مشروعیت غایی، مکانیزم تعیین حاکم چندان مهم نیست و آنچه بسیار اهمیت دارد این است که حاکم از هر کجا که بیاید چه با نصب باشد چه هر چیز دیگری باید یک سری مجموعه وظایف را انجام دهد، اظهار کرد: اگر حاکم این وظایف را انجام داد، می شود مشروع اما در تئوری های مشروعیت فاعلی اگر کسی به طریق مشروع به قدرت نرسد، وظایف شرعی هم که انجام دهد، حکومتش مشروع محسوب نمی شود. به عنوان مثال اگر مردم کسی را به عنوان قاضی انتخاب نکنند، یا امام معصوم کسی را به عنوان قاضی انتخاب نکند آنگاه او اگر درست هم قضاوت کند، می گویند قضاوتش باطل است. این امر در مشروعیت فاعلی است یعنی اگر حاکم با مکانیزم های مشروع به قدرت نرسد حتی تصمیمات درست او هم نادرست تلقی می شود. این چیزی است که در ادبیات ما همیشه وجود داشته است.

هر کس شرایط احراز صلاحیت داشت لزوما حاکم نیست؛ مردم باید مراجعه کنند

استاد دانشگاه تهران درباره تفاوت مدل مشروعیت فاعلی با مدل های غربی گفت: این تفاوت هم در خاستگاه مشروعیت وجود دارد و هم در صلاحیت های حاکم است؛ یعنی این طور نیست که مردم هر کسی را انتخاب کرده باشند، درست باشد. در دوره ای که معصوم وجود دارد، مردم وظیفه دارند به معصوم مراجعه کنند اما اگر مراجعه نکنند، حکومت معصوم هم شکل نمی گیرد. معنی این قضیه این است که بالاخره در جامعه ای با این دیدگاه ها، مردم وظیفه دارند دنبال صاحب صلاحیت ها بروند. فقط در دوره حضور معصوم نیست آنجا نیز مردم موظف هستند وقتی معصومی هست، به غیر معصوم مراجعه نکنند، اگر هم مراجعه کردند خطا کرده اند ولی این امر دیگر به معصوم ربطی ندارد و با این کار معصومیت او زیر سوال نمی رود. در دوره غیبت نیز شرایطی برای حاکم می گذارند؛ از قبیل اینکه عدالت داشته باشد، عالم باشد و اجتهاد داشته باشد و... اما هر کس که این شرایط را داشت لزوما حاکم نیست، باز هم مردم باید مراجعه کنند؛ لذا در ادبیات شیعه قید و قیودی را برای انتخاب می گذارند و آن هم احراز صلاحیت های حرفه یی یا ذاتی است.

علی(ع) اعتراض دارد اما تا مردم مراجعه نکنند، خودش وارد نمی شود

فیرحی با تاکید بر اینکه مردم باید تلاش کنند آدم های صالح را انتخاب کنند، تصریح کرد: در دوره معصوم، فرد صالح کاملا مشخص است اما در دوره غیر معصوم هزاران نفر هستند که فرد صالح را انتخاب می کنند. دوره غیبت بیشتر به دموکراسی نزدیک تر است تا در دوره حضور معصوم. طبق ادبیات شیعه در زمان معصوم، بسیاری صلاحیت ها را معصوم دارد، مردم هم باید به او مراجعه کنند اما در این میان معصوم نیز نمی تواند راسا اقدامات حکومتی انجام دهد، این امر در زمان حضرت علی(ع) هم دیده می شد که بسیاری کارهای حکومتی را آنگاه که حکومت دست دیگران بود، انجام نمی دادند. همان شکایت معروفی که علی(ع) در خطبه می گوید که "سوار شتر خلافت بودند اما سواری را بلد نبودند، در پرتگاه ها، یا مهار شتر را رها می کردند که سوارش را پرت می کرد یا اینقدر مهار شتر را می کشیدند که دماغ خلافت را پاره می کردند" علی(ع) اعتراض دارد اما اینطور هم نیست که تا مردم مراجعه نکنند، خودش وارد شود.

در ادبیات شیعه مجتهد بودن یکی از صلاحیت های همیشگی برای حاکم است

او در مورد تعریف خصوصیات و صلاحیت های حاکم در ادبیات شیعی اظهار کرد: خصوصیت ها قبل از انتخاب است؛ مثل اینکه خصوصیاتی که قوه قضاییه برای استخدام قاضی تعیین می کند که همه کس نمی توانند ثبت نام کنند، در اینجا قاضی باید یک سری خصوصیات حرفه یی داشته باشد یا صلاحیت کاری برای قاضی هست که همین صلاحیت ها برای حاکم هم وجود دارد. در ادبیات شیعه مجتهد بودن یکی از این صلاحیت های همیشگی است.

فیرحی ادامه داد: در جامعه ای که همه حقوق کم و بیش منبعث از شریعت است، قاضی ناآشنا به شریعت نمی تواند کاری انجام دهد. ادبیات شیعه مثل دموکراسی های مطلق نیست که هر کسی را دلشان خواست بخواهند به عنوان حاکم انتخاب کنند.

معصوم بدون مراجعه مردم، موظف نیست حکومت تشکیل دهد

او درباره اینکه احتمال اشتباه مردم پس از احراز صلاحیت ها و انتخاب حاکم اظهار کرد: ممکن است مردم خطا کنند، همچنان که مردم در زمان معصوم به غیر معصوم مراجعه می کردند. در ادبیات فقهی، امام خمینی(ره) جمله ای دارد که می گوید: "مهم ترین شرط حاکم این است که مجتهد واجد الشرایط فتوا باشد" یعنی ما باید حکومتی داشته باشیم که بالاخره در راس آن یکی از این واجدین شرایط باشد اما نگفته کدام یک، در واقع از بین این صدها نفر که واجد شرایط هستند ممکن است یک نفر انتخاب شود اما این انتخاب بسته به هر جامعه ای متفاوت است، ممکن است بعضی ها حاکم خود را یک مرحله ای انتخاب کنند، بعضی ها دو یا سه مرحله ای، یعنی تعدادی انتخاب شوند و بعد از درون آنها حاکم انتخاب شود، مثل انتخابات آمریکا. اینها مسایل عرفی است که خیلی ربطی به شرع هم ندارد، آنچه مهم است این است که در دوره معصوم، معصوم صلاحیت حکومت دارد اما بدون مراجعه مردم هم، معصوم موظف نیست با خشونت اقدام به تشکیل حکومت کند. در دوران غیبت هم شرایط عامه فتواست یعنی هر کسی که عالم به فتوا باشد و اهل استنباط باشد صلاحیت حکومت دارد و اگر بخواهد از بین این صلاحیت دارها یکی انتخاب شود، باید انتخاباتی صورت گیرد یا مراجعه ای از طرف مردم صورت گیرد لذا معنی آن، این است که هیچ کس راسا نمی تواند شروع کند به اینکه بگوید من راسا نماینده خدا هستم و کسی بگوید که فلانی ذاتا صلاحیت دارد، اما بقیه صلاحیت ندارند.

فیرحی درباره دوره ای انتخاب کردن یک حاکم اظهار کرد: دوره ای انتخاب کردن یک حاکم امکان پذیر است همانگونه که وقتی به یک قاضی مراجعه می کنید، ممکن است برای یک دعوا به آن مراجعه کنید و برای مابقی دعواها به فرد دیگری لذا می توان شرایطی را در نظر گرفت که این انتخاب سنواتی باشد که معتقدم این موارد مسایل عرفی است و بسته به جامعه می تواند تغییر کند.

وقتی معصوم نمی تواند بدون مراجعه مردم حکومت کند، غیرمعصوم به طریق اولی نمی تواند

او افزود: مکانیزم های عرفی، مکانیزم هایی است که جابه جا می شوند، آنچه مهم است صلاحیت های شرعی است که در ادبیات امام علی(ع) نیز وجود دارد. وقتی معصوم نمی تواند با عدم رجوع مردم حکومت را اعمال کند، غیر معصوم به طریق اولی نمی تواند کاری انجام دهد.

هیچ گاه جامعه غیرشیعی به دنبال شرایط شیعی برای حاکم نیست

این استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه هر جامعه ای متناسب با خصوصیات خود نوع حکومتش را مشخص می کند، گفت: در جامعه جهانی هم دموکراسی مطلق وجود دارد و هم دموکراسی های سبز، یعنی دموکراسی هایی که در هر کشور به گونه خودش همخوانی دارد. هیچ گاه جامعه غیرشیعی به دنبال شرایط شیعی برای حاکم نیست، لزوما هم بحثی با آن ندارد. آنچه که در دموکراسی ها اهمیت دارد، این است که با توجه به مجموعه شرایط خودش بتواند به گونه ای حکومتش را شکل بدهد که مراجعه مردم وجود داشته باشد. ادبیات امام علی (ع) هم اینها را نشان می دهد و جالب این است که این روایات در شرایطی مانده اند که نظریات شیعی زیاد به آن توجه نمی کردند؛ معنی این قضیه این است که آنقدر این روایات محکم هستند که می توانند خودشان را در مقابل نظریاتی که می خواهند انتخاب مردم را نادیده بگیرند، نگه دارند. بنابراین هر کشوری دموکراسی خودش را دارد همانطور که کشورهایی مثل تونس و مصر معیارهایی دارند که خودشان تعریف می کنند، مهم این است که ما هم معیارهای خودمان را بدون اینکه قصد مداخله در جای دیگری را داشته باشیم، تعریف کنیم.

او تصریح کرد: حتی ممکن است در کشوری، مردم شیعه هم نباشند و سنی باشند، در ادبیات سنی هم شرط ترجیحی حاکم، اجتهاد است. چون امام علی(ع) هم که فقط امام شیعیان نبوده، امام سنی ها هم بوده است. در ادبیات سنی نیز همیشه این بحث وجود دارد که حاکم باید مجتهد باشد و حداقل شرایطی را برای او قائلند. مهم این است که سنی ها هم از مساله انتخاب عبور کردند و به سمت غلبه و ولایتعهدی رفتند یعنی خلیفه، خلیفه بعدی را تعیین می کند، اما در ادبیات امام علی(ع) چنین چیزی نیست. جالب این است که هیچ کجا از امام علی(ع) روایتی نداریم که پسرشان را خطاب کرده باشد که شما حاکم هستی. در حالی که بعد از امام علی(ع) مردم امام حسن(ع) را انتخاب کردند اما خلفا پسرشان را به عنوان حاکم می دانستند.

استاد دانشگاه تهران درباره اینکه آیا مدل حکومتداری حضرت علی(ع) قبل از زمان ایشان هم وجود داشته یا نه؟ گفت: ظاهرا در ادبیات عرب سابقه ای دارد اما امام اینها را کاملا بسط داده است. در جنگ ها داریم که قبلا عده ای، امیری را برای خودشان انتخاب می کردند.

او در ادامه در خصوص بیعت توضیح داد: ظاهرا مفهوم «بیعت» جزو مفاهیم امضایی است، یعنی قبلا هم بوده است. ما دو گونه مفهوم داریم، برخی مفاهیم اختراع شرع است، مثل نماز که اختراع خود شرع است، در حالی که بحث هایی مانند بیعت یا بقیه معاملات، ظاهرا مخترعات شرع نیستند و امضا شده های شرع هستند، یعنی از سنت قدیم امضا کرده اند. آن مواردی را که خوب بوده، در عین حال که امضا کرده اند تصحیحاتی هم در آن انجام دادند که امام در روایات خود توضیح می دهد.

به مرور که ذهن شیعی باز شد، روایات امام معنای جدیدتری پیدا کرد

فیرحی درباره مدل حکومتداری امام علی(ع) در جامعه ایرانی زمان قدیم بیان کرد: ما خیلی به سمت سلطنت ها حرکت کرده بودیم، از قدیم تصور می کردیم صاحب کلاهی بیاید و ما را نجات دهد و منتظر بودیم که کسانی بیایند ما را نجات دهند، چون نظام های سیاسی مان را همه مثل سلطان و پادشاهی می دیدیم. جامعه ایرانی مدت ها بود که با سلطنت انس پیدا کرده بود و این سلطان را هم یا خدا باید می فرستاد یا تقدیر رقم می زد، معمولا هم به «امام» اینگونه نگاه می کرد، بنابراین بحث های انتخاب را همیشه توجیه می کردیم که مثلا روایت ها را امام در مقابل خصم معاویه آوردند، اصطلاحا می گفتند از باب «اسکات خصم» این روایات آمده، یعنی ساکت کردن رقیب و معنای امروزی روایات را نمی فهمیدند که به مرور که ذهن شیعی به گزینه هایی متفاوت از حکومت باز شد، این روایات نیز معنای جدیدتری پیدا کرد. اهمیت روایات حضرت علی در مورد حکومت نیز به این است که به رغم اینکه ذهن شیعیان در گذشته دموکراتیک نبود اما روایات را همچنان به ما منتقل کرده اند و الان معنی آن باز شده است.

هرگز امام مدل های ماکیاولی و معاویه ای را دنبال نمی کرد

او در مورد اینکه آیا زمانی که حضرت علی در حکومت بود، دست به اصلاحات ساختاری زد؟ گفت: در کتاب «تاریخ تحول دولت» که منتشر کرده ام این بحث را تحلیل کردم. اساسا حضرت علی(ع) زمانی که حاکم بود اقدام استراتژیکی انجام داد. بسیاری بودند که به ایشان می گفتند؛ حاکمانی که در برخی ولایات هستند، تغییر ندهند و بگذارند پس از استقرار دولت یکی یکی برکنار کنند؛ امام علی(ع) گفت، "من دنبال اصولم هستم و نمی توانم حاکم ظالمی را که بیت المال را غصب کرده، در مسند قدرت بگذارم که از من  رنجیده نشود". حضرت اصلاحات مهمی را شروع کرد. درست است که امام در جنگ شکست خورد اما این شکست برای او یک پیروزی دائمی است که الگو شد یعنی انسانی که تلاش می کرد حتی در سخت ترین شرایط نیز بر روی اصولش بایستد. هرگز امام مدل های ماکیاولی و معاویه ای را دنبال نمی کرد. در ادبیات امام خیلی این امر مهم است. حتی وقتی مردم اصرار به حکمیت کردند، گفت، "می دانم نتیجه حکمیت چه خواهد بود اما هر چه خود خواستید، باشد." که این خیلی مهم است در حالی که می توانست استدلال کند که شما خبر ندارید، اما من خبر دارم. ولی کیست که بفهمد حضرت خبر دارد لذا حکومتی که حضرت می خواست با رد حکمیت انجام دهد، چه فرقی با حکومت های دیگر داشت؟ و به همین خاطر این نوع حکومت برای ما همچنان الگوست.

امام زمانی که در قدرت بود هیچ گاه از زور و مکر استفاده نکرد

فیرحی تصریح کرد: امام علی هیچگاه زمانی که در قدرت بود، از زور و مکر استفاده نکرد. جایی روایت داریم که حضرت می گوید، "اگر باورهای من اجازه می داد، من مکارتر از معاویه می توانستم امور را انجام دهم اما این کار را انجام نمی دهم" اینها ارزش هایی است که یک حکومت دارد و به آن می بالد؛ به خاطر همین هم هست که علی (ع) به آن می بالد.

مقاصد خوب باید با ابزار خوب اجرا شود

او در ادامه توضیح داد: حکومت بعد از سقیفه انحراف بزرگی داشت. حضرت هم نتوانست آن را برگرداند، شاید بگویید می توانست با زور آن را برگرداند اما او نمی خواست با زور این کار را انجام دهد. برای امام این طور نبود که به هر قیمیتی و با هر ابزاری بتواند مقاصد خوب را اجرا کند، چرا که مقاصد خوب هم باید با ابزار خوب اجرا شود یعنی این طور نیست که هدف، وسیله را توجیه می کند. دیگر حکومت چرخید و رفت و تا آخر هم ائمه نتوانستند در قدرت بیاند و هیچ گاه هم برای کسب قدرت اقدام نظامی نکرند، منتظر بودند و آگاهی هم می دادند؛ اما هیچ گاه بدون مراجعه مردم به قدرت نرسیدند. آن داستان معروف که امام علی(ع) می گوید: "مهار شتر خلافت را به گردنش می اندازم هر کجا که خواست برود." یعنی اینکه اگر مردم به من مراجعه نمی کنند، من چه کنم.

این مدرس دانشگاه با تاکید بر اینکه اگر حکومت ها با ابزارهای منطقی و ارزشمند کار کنند، ممکن است شکست بخورند، اظهار کرد: اما این حکومت ها در حافظه جامعه می ماند و دوباره برمی گردند، برای امام هم مهم نبود که ۱۰ روز حکومت کند یا بیشتر، می خواست مدلی را ارائه بدهد تا زمانی به کار آید.

فیرحی در پایان با اشاره به اینکه همواره این گونه بوده است که اگر حاکم صلاحیت های خود را از دست بدهد، از قدرت می افتد، تصریح کرد: همه جا همیشه همین گونه بوده است، ممکن است برخی مکانیزم ها علنی باشد مثل شهرت و شیاع یعنی فلانی گناهان کبیره مرتکب شود، یا بعضی ها حسی و تجربی است، مکانیزیم هایی هم مثل محکمه وجود دارد لذا نظارت ها همه جا عرفی است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر