گفتيم كه پيش از بررسي حوادث شش ماهه دوم آخرين سال غيبت لازم است كه به برخي مباحث پرداخته شود كه در دو قسمت قبلي با ضرورت طرح موضوع نشانههاي ظهور، تقسيمبندي انواع ظهور (اصغر و اكبر) و شگفتيهاي پيش از ظهور آشنا شديم. در اين شماره هم بخشي ديگر اين سلسله مطالب تقديم حضورتان ميگردد.
تمامي نشانههاي ظهور در اصل نوعي خبر دادن از آينده به حساب ميآيند كه اين خبر دادن از آينده هم تنها با عنايت خداوند علاّمالغيوب از طريق وحي، الهام يا ديگر راهها و با يك يا چند واسطه كه شرايط نيل بدين منظور را فراهم كنند ممكن خواهد بود، چنانكه پيامبر(ص) و پس از ايشان ائمه(ع) از اين ويژگي برخوردار بودهاند. اين عقيده از نظر اسلامي مسأله ثابت شدهاي است و در قرآن كريم هم چنين آمده است كه:
عالم الغيب فلا يظهر علي غيبه أحداً إلاّ من ارتضي من رسول .
(خداوند) داناي غيب است و تنها آنها كه مورد رضايت و پسند رسول باشند از آن باخبر ميشوند.
از همين روست كه شخص معصوم(ع) از حوادث آينده خبر داشته و ميتواند الان از وقوع آن درآينده خبر دهد.
و امّا در مورد حوادث يا علاماتي كه روايات از وقوع آنها پيش از ظهور خبر دادهاند و مدتها پيش از ظهور اتفاق ميافتند، در واقع اگر بخواهيم آنها را هم از نشانههاي ظهور بدانيم، بايد توجه داشته باشيم كه معصومين(ع) برخي از حوادث بزرگ و قابل توجهي را كه پيشاپيش از وقوع آنها به كمك وحي و الهام مطلع بودهاند آن را مرتبط با ظهور معرفي ميكردهاند تا نسل معاصر آن حوادث و آنها كه پس از چنين جرياناتي زندگي ميكنند به صدق پيشگوييهاي اين اخبار توسط معصومين(ع) پي ببرند.
و نسبت به وقوع ديگر حوادث اطمينان نسبي و قلبي پيدا كنند و چشم انتظار ديگر جريانات و در نهايت ظهور حضرت مهدي(ع) باشند. به عبارت ديگر هر چه اين نشانههايي كه مرتبط با ظهور عنوان شدهاند بيشتر محقق شوند، بينندگان و شنوندگان اين اخبار از يك سو از صدق اينها به صدق ديگر اخبار كه هنوز رخ ندادهاند پي ميبرند و از سوي ديگر انتظار و التهاب قلبي آنها به اميد ديدار آن يار سفر كرده شدت مييابد.
آن دسته از حوادثي هم كه بلافاصله قبل از ظهور اتفاق ميافتند از اين جهت بر ظهور دلالت ميكنند كه خداوند متعال اين حوادث را به عنوان نشانههاي ظهور و براي جلب نظر مردم به جريان مياندازد؛ خصوصاً جمعيتي از مؤمنين مخلص و منتظر كه چشم انتظار ديدار فجر مقدس هستند، از همين روست بعضي از علامات را كه محدوده زماني مشخصي دارند دال بر ظهور بيان شدهاند.
به عبارت بهتر ميتوان گفت كه بعضي از اخباري كه معصومين(ع) فرمودهاند و اهل حديث آنها را در كتابها و منابع حديثي خويش ثبت كردهاند به عنوان اين كه پيش از آن حادثه محبوب و مطلوب رخ خواهد داد و جريان خاص آن خبر تا كنون رخ داده از اين جهت است كه يقين داشته باشيم چنين مطلبي را پس از نگارش آن منبع حديثي به آن اضافه نشده و اين خود بهترين دليل براي صدق اينگونه احاديث است مضاف براينكه به طور ضمني وجود حضرت مهدي(ع) را اثبات ميكنند.
برخي از حوادثي كه احاديث پيشاپيش از رخ دادن آنها خبر دادهاند و وقوعشان در كتب تاريخي پس از گذشت سالها به ثبت رسيده، (پيشگوييهاي مطابق واقع ايشان) از اين قرار است:
پيشگويي اول و دوم: انحراف و فساد بنيعباس
پيامبر(ص) و ائمه(ع) دربارة ويژگيهاي حكومت بنيعباس از جهت منحرف شدن آنها به سمت فساد و خروجشان از مسير حق خبر دادهاند.
عبدالله بن عباس ميگويد: پيامبراكرم(ص) به پدرم فرمودند: «عباس! واي بر فرزندان من از دست فرزندان تو و واي بر فرزندان تو از فرزندان من.» به ايشان عرض كرد: «يا رسولالله! آيا دستور ميدهيد كه از زنان كنارهگيري كنم؟» حضرت فرمودند: «علم خداوند انجام يافته است قابل تغيير نميباشد و انجام و تحقق امور به دست اوست و فرزندانم به اين امر مبتلا خواهند شد.»
به خوبي ميدانيم كه دولت بنيعباس چه بر سر ائمه(ع) و ديگر فرزندان رسول اكرم(ص) در طول تاريخ آوردند و چه آوارگيها، تعقيبها و دستگير شدنها و ستمهايي را از آنها چشيدند كه مشهورتر از آن است كه اين روزها بخواهيم آن را به نگارش درآوريم ولي آنها كه ميخواهند اطلاعات بيشتري در اين رابطه داشته باشند ميتوانند به كتاب مقاتل الطالبيين نوشتة ابيالفرج اصفهاني مراجعه كنند.
مضاف بر اين در برخي از روايات از فروپاشي حكومت بنيالعباس و از بين رفتن آنها خبر داده شده است. مثلاً امام باقر(ع) طي حديثي ميفرمايند:
... سپس بنيعباس به سلطنت ميرسند و همواره در عيش و نشاط حكومت و وفور خوشيها خواهند بود تا اينكه در ميان آنها اختلاف ميافتد و پس از آن كه دچار اختلاف شدند حكومت را از كف ميدهند.
لازم است به ياد داشته باشيم امام باقر(ع) پس از زوال سلسلة بنياميه به شهادت رسيدند و 18 سال بعد حكومت عباسيان بر مسلمانان مسلط شدند.
پيشگويي سوم: اختلاف اهل مشرق و مغرب
در ادامه حديثي كه از امام باقر(ع) نقل كرديم حضرت فرمودند:
و اهل مشرق و مغرب دچار اختلاف ميشوند.
كه نمونههاي بسياري براي اين اختلاف در طول تاريخ ميتوان يافت: مانند اختلاف اهل مشرق و مغرب براي تعيين مرزهاي كشورهاي اسلامي كه اين مسأله سابقه طولاني در ميان مسلمانان دارد به طوري كه بر مشرق عباسيان حكومت ميكردند و بر مغرب يا همه اندلس اسلامي حكمرانان اموي. يا اينكه در شمال آفريقا(غرب) دولت فاطميون را تأسيس كردند در هر دو حالت غرب از خلافت مشرق كه در دست عباسيان بود، جدا شده بودند.
شايد هم منظور چيزي است كه در عصر كنوني ـ از زمان جنگ جهاني دوم تا الآن ـ شاهدش هستيم كه دو دولت بزرگ وجود داشتهاند به طوري كه يكي مدعي زعامت (جمهوريها) در مشرق است و ديگري خود را فرمانرواي غرب ميشمرد به هرحال اختلاف را به هر كدام از اين معاني يا معاني ديگر بگيريم اين اختلاف ميان شرق و غرب از جمله نشانههاي ظهور است و همواره شاهدش بودهايم.
به جانم قسم كه اين خود از معجزاتي است كه صدق كل روايت را نتيجه ميدهد و صاحب بيعت (حضرت مهدي(ع)) هم در اين حديث مطرح شده است.
در همان حديثي كه از غيبت نعماني پيش از اين طرح كرديم، آمده است:
قائم(ع) در سالهاي فرد (1، 3، 5) قيام خواهند كرد.
و سپس فرمودند:
وقتي بنياميه دچار اختلاف شوند و حكومتشان از دست برود سپس بنيعباس به سلطنت ميرسند بهار حكومت و وفور عيش آنها دايمي نخواهد ماند و در بين آنها اختلاف افتاده و پس از اين تفرقه حكومتشان بر باد ميرود و اهل مشرق و مغرب دچار اختلاف ميشوند، آري حتي اهل قبله هم (چنين خواهند شد)، همواره مردم سختي شديدي به خاطر ترسي كه بر آنها ميگذرد، ميمانند، تا اينكه منادي از آسمان ندا دهد.
پس وقتي ندا داد كه: «النفير، النفير» (كوچ كنيد، كوچ كنيد) به خداوند قسم گويي كه به او مينگرم كه در ميان ركن و مقام با مردم بيعت ميكند... .
اين سه پيشگويي اتفاق افتاده در تاريخ آن هم پس از بيان آن حضرت(ع) و نقل محدثين در منابعشان خود بهترين دليل بر صدق صدور آن از معصوم(ع) است.
پيشگويي چهارم: انحراف جامعه اسلامي
پيامبر اكرم(ص) بارها از انحراف در رهبري اسلامي جامعه پس از خويش خبر دادهاند كه از آن جمله اين روايت است كه ابن عباس نقل كرده كه حضرت ضمن صحبتهايشان از معراج اين مطالب را از جمله علايم ظهور برشمردهاند:
كافران، فرمانرواي (مردم) ميشوند و فاجران (ستمكاران) سرپرست و ظالمان هم آنان را ياري ميكنندو فاسقان هم مشاوران آنها ميشوند. در چنين زماني سه خسف (فرو رفتن) پيش ميآيد: در مشرق، مغرب و جزيرةالعرب، بصره را هم يكي از نوادگان تو كه زنگيها از او پيروي ميكنند خراب ميكند. تا انتهاي حديث.
و در حديث ديگري چنين ميفرمايند:
... و پس از من، رهبراني خواهند آمد كه به هدايت من هدايت نگردند (از طريق من كه هدايت است پيروي نميكنند) و به سنت من هم رفتار نميكنند، از ميان آنها مرداني قيام خواهند كرد كه قلبهايشان قلب شيطان است در كالبد انسان.
اين همان مسألهاي است كه پس از رسول مكرم اسلام(ص) رخ داد و حكومت براساس مصلحتها و يا به طور موروثي دست به دست شد. مصرف كردن انواع شرابها در كاخهاي خلفاي به اصطلاح اسلامي مطلبي بديهي است و در منابع تاريخي زيادي مطرح شده است و شايد بهترين نمونه آن متوكل عباسي ـ لعنةاللهعليه ـ است كه يك مرتبه جمعيتي از سپاهيان ترك را به سوي خانة امام هادي(ع) فرستاد تا پس از حمله به آنجا، حضرت را شبانه به كاخ او منتقل كنند. آنها هم وقتي به منزل آن حضرت رسيدند.
ايشان مشغول قرائت قرآن بودند. سپاهيان، حضرت را اسير كرده و به سوي متوكل بردند و وقتي به مقابل او رسيدند، پيالة شرابي در دستش بود و مشغول نوشيدن بود كه با ديدن حضرت ابهت امام او را گرفت و به ناچار حضرت را احترام كرده و در كنار خويش نشاند.
پياله شرابي راكه در دستش بود به حضرت تعارف كرد و ايشان هم فرمودند: «امير! هرگز گوشت و خونم تا به حال به شراب آلوده نگشته است (از نوشيدن شراب) مرا معاف بدار.» او هم صرفنظر كرد. تا انتهاي جريان (كه البته نكات جالب توجه ديگري هم در اين جريان وجود دارد كه در اينجا فرصت و مجال طرح آنها نيست).
پيشگويي پنجم : شورش صاحبالزنج
كه از جمله آن احاديثي كه در آنها صحبت از اين شخص شده است حديثي است كه پيش از اين از ابنعباس آورديم. جريان صاحبالزنج و قومش در تاريخ از اين قرار ثبت شده است كه وي شخصي بود كه در سال 255 ه.ق (مصادف با ميلاد حضرت مهدي(ع)) قيام كرد.
نامش عليبن محمد بود و عليرغم اينكه از حيث عقايد و تفكرات با اهل بيت(ع) اختلاف داشت، گمان ميكرد كه از علويان است. طي مدت 15 سال در جامعه چنان فسادي به راه انداخته بود كه نهايتاً در سال 270ه.ق دستش را به قتلعام مردم آلوده كرد.
علاوه بر انتساب خويش به علويان عمده مطلبي كه در شورش خود روي آن تكيه ميكرد اين بود به طور اساسي به كارگران و طبقة زحمتكش جامعه، خصوصاً بندگان و غلامان تحت سرپرستي ديگران نظر داشت و از اين جهت بود كه به وي صاحبالزنج يا سرور بندگان لقب داده بودند.
فسادي زيادي در جامعه اسلامي به پا كرد و دولت عباسي را به شدت به زحمت انداخت و ساكنان بصره و بسياري ديگر از شهرها رابا قتل و غارت و سرگرداني (آوارگي) مردم تحت فشار قرار داد. اين واقعة تاريخي هم خود دليل بزرگي براي صدق حديث و گويندة آن (عليهالسلام) ميباشد.
پيشگويي ششم : ظهور علم در شهر قم
از جمله اين احاديث، اين مورد است كه از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمودند:
كوفه از (حضور) مؤمنين خالي خواهد شد و علم از آن رخت برميبندد همانندماري كه به سوراخ (لانه) خويش خزيده باشد سپس در شهري كه به آن قم ميگويندنمايانميشودوآنجامعدنعلموفضل ميگردد بهطوريكههيچمستضعفيازلحاظ دينيروي زمين باقي نميماند. حتي عروسان حجلهنشين كه اين جريان نزديك ظهور قائم(ع) ميباشد تا انتهاي حديث.
اين موضوع در دهة گذشته پيش آمده است و عظمت امامان(ع) را زماني متوجه ميشويم كه بدانيم امام از ظهور علم ديني در قم در حالتي خبر ميدهند كه حتي موقعيت مكاني اين شهر در زمان ايشان هنوز ناشناخته بود و ساكنان آن هم بتپرست و آتشپرست بودند و پس از گذشت قريب 1200 سال مركز مطالعات و شهر علم شيعه گشت.
اين حديث را در اينجا از اين جهت ذكر كرديم كه صراحتاً به هجرت علم از كوفه (نجف اشرف) به شهر قم بيش از قيام حضرت حجت(ع) اشاره ميكند كه به جهت ستمهاي پادشاه و كشتار و رانده شدن علما (از آن ديار) كه در آن زمان مشاهده ميشود، ميباشد.
بسياري از حوادث و پيشگوييهاي معصومين(ع) كه تا به حال در تاريخ رخ دادهاند ازاين قرار است:
امام باقر(ع) در روايتي به جابربن يزيد جعفي ميفرمايند:
جابر! از زمين تكان نخور و هيچ دست و پا مزن تا اينكه اين نشانههايي را كه ميگويم مشاهده كني (البته) اگر آنها را درك كني: اولين آنها اختلاف بنيعباس است كه نميبينم كه تو آن را درك كني ولي پس از مرگم از قول من اين مطلب را نقل كن (و به ديگران بگو) و منادي كه از آسمان ندا دهد و صدايي كه از پيروزي حكايت ميكند از سمت دمشق به شما برسد.
قريهاي (ده يا شهر) در شام كه به جابيه مشهور است در زمين فرو برود بخش سمت راست مسجد دمشق فرو بريزد، از دين برگشتگاني از جانب تركها سر به شورش بردارند و آشوبي هم از ناحية روم به دنبال آن ميآيد، برادرانتركهمآنقدرميآيندتابه جزيره ميرسند و از دينبرگشتگانهمبهسويروم حركت ميكنند تا اينكه به رملهميرسندجابر! آن سال غرب در كل زمين اختلاف زيادي ميپراكند و اول مغرب زمين، شام است.
شيخ مفيد هم در الارشاد خود فهرستي از نشانههاي ظهور را ذكر كرده كه از اين قرار است:
«براي زمان قيام حضرت مهدي(ع) نشانههايي بيان شده و از حوادثي كه پيش از قيام اتفاق خواهد افتاد به ما خبر دادهاند كه از جمله آنها ميتوان اين موارد را ذكر كرد: شورش سفياني، كشته شدن سيد حسني، تفرقه بنيعباس به خاطر پادشاهي و حكومت دنيايي، كسوف خورشيد در نيمه ماه رمضان و خسوف ماه در آخر همان ماه كه هر دو بر خلاف رويه عادي طبيعت است، فرو رفتن در بيابان، فرو رفتن در مشرق و فرو رفتن ديگري در مغرب، به همراه حركت نكردن خورشيد از ظهر تا نيمههاي عصر، طلوع خورشيد از مغرب و كشته شدن نفس زكيه در پشت كوفه 70 انسان صالح و شايسته ديگر، بريدن سر مردي هاشمي بين ركن و مقام.
خراب شدن ديوار مسجد كوفه، ظاهر ونمايان شدن پرچمهاي سياهي از خراسان، قيام يمني، ظاهر شدن شخصي مغربي در مصر و حكومت كردنش بر شام، فرود آمدن تركها در جزيره و روميان در ساحل، طلوع ستاره مشرقي كه همانند ماه نورافشاني ميكند و سپس چنان خم ميشود كه گويي دو سوي آن قرار است به هم برسند، سرخياي كه در آسمان ظاهر ميشود و در تمام افق پخش و منتشر ميشود.
آتش بزرگ و شديدي كه در مشرق نمايان شده و سه يا هفت روز در (جو و) آسمان باقي ميماند. پايان سختيهاي اعراب و حكومت كردنشان بر بلاد و خارج شدن از سيطره و سلطنت و عجمها.
كشته شدن امير مصر توسط ساكنان آن ديار، حركت پرچمهايي كه به سوي خراسان راهي ميشوند، ورود سپاهي از سمت مغرب تاوقتي كه با از بين رفتن سرگشتگي و حيرت آرامش يابد، نماياني پرچمهاي سياه از مشرق به همان صورت، شكافتن و ترك خوردن فرات به طوري كه آب وارد كوچهها و خيابانهاي كوفه ميشود، شورش 60 دروغگو كه همگي ادعاي نبوت ميكنند و شورش 12 نفر از آل ابيطالب كه همه ادعاي امامت براي خويش دارند، سوزاندن مردي بلند مرتبه از پيروان بنيعباس ميان جلولاء و خابقين، زدن پلي در آنجايي كه آب ميان مدينةالسلام و بغداد روان است، برخاستن بادي سياه در ابتداي روز و زلزلهاي كه منجر به فرو رفتن بسياري از آنها ميشود.
هراسي كه دامنگير اهل عراق و بغداد ميشود و مرگ ناگهاني در آن و نقصان و كاهش اموال و جانها و بدنها و محصولات و يورش ملخها كه در ابتداي آن و غير آن ظاهر ميشوند به طوري كه به زراعت و غلات و همان مقدار كمي كه مردم كشت كردهاند حملهور ميشود
و اختلاف ميان دو دسته از عجمها و ريخته شدن خون بسياري از آنها و شورش بندگان از اطاعت سروران آنها و كشتن ايشان و مسخ شدن دستهاي از بدعتگزاران كه به شكل ميمون و خوك ميشوند، و غلبه يافتن بندگان بر سرزمينهاي مالكان و سروران، ندايي از آسمان كه تمام اهل زمين آن را به زبان خويش ميشنوند و صورت و سينهاي كه در آسمان در قرص خورشيد براي مردم ظاهر ميشود،
و مردگاني كه از قبرهايشان به دنيا برميگردند و در آن (با ديگران) آشنا ميشوند و به زيارت همديگر ميروند، سپس همه اينها به 24 باران كه به وسيلة آن زمين پس از مرگش زنده ميشود ختم شده و بركات آن نمايان ميگردد و پس از آن تمام آسيبها و بلايا از معتقدان به حق كه از شيعيان مهدي(ع) هستند برطرف شده و از ظهور آن حضرت در مكه خبردار ميشوند و براي ياري ايشان متوجه و راهي آنجا ميشوند.»
بعضي از حوادثي كه در اين دو روايت ذكر و در تاريخ محقق شده را به طور گذرا بررسي ميكنيم كه البته كساني كه مايلند در اين رابطه آگاهيهاي بيشتري بيابند ميتوانند به اين كتابها مراجعه كنند:
1 ـ كتاب الغيبة: شيخ اجل محمدبن ابراهيم بن جعفر نعماني معروف به ابن ابي زينب، ايشان از علماي قرن سوم هجري و ازشاگردان ثقةالاسلام كليني بودهاند كه اين اثر يكي از نفيسترين كتابهايي است كه در اين رابطه نگاشته شده است. شيخ مفيد در الارشاد خود از وي ستايش كرده كه نشانگر اين است كه تا آن زمان مؤلفي چون او نبوده است.
2 ـ كمالالدين و تمامالنعمة : شيخ ابوجعفر محمد بن عليبن الحسين بابويه قمي معروف به شيخ صدوق (از علماي قرن چهارم هجري متوفي، 381 ق.)
3 ـ كتاب الغيبة: شيخ ابي جعفر محمد بن الحسن طوسي، شيخ الطائفه (متوفي 460 ق.)
و اما پيشگوييهاي محقق شده در اين دو روايت :
1 ـ روي كردن پرچمهاي سياه از ناحية خراسان: با قيام ابو مسلم خراساني تطابق دارد.
2 ـ ظهور مغربي در مصر كه شامات را تصرف ميكند: شورش مغربي فاطمي كه در سال 396 ق. در شمال افريقا اعلام دعوت كرد و پس از جنگ با شام بر آن مستولي شد.
3 ـ فرود آمدن تركها در جزيره: زماني كه خاك جزيره مدت طولاني تحت سيطرة كومت عثماني تركي بود از سال 941 ق. آغاز شد تا زمان سقوط سلطنت آنها در سال 1335 ق. پس از اشغال بريتانيا در جنگ جهاني اول.
4 ـ فرود آمدن روميان در رمله: در لسان ائمه معصومين(ع) از اروپا به روم تعبير ميكردهاند و رمله نام منطقهاي در شام و منطقهاي ديگر در مصر است فلذا با استعمار فرانسه در مصر به رهبري ناپلئون بناپارت
منبع : موعود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر