سؤال
آقای سیّد عبداللّطیف رییس انستیتوی مطالعات فرهنگی، در مقاله خود که درباره باسواد بودن پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) نوشته است، با ذکر دلایلی معتقد شده که پیامبر اسلام، پیش از بعثت میخواند و مینوشت و این که در میان مسلمانان معروف است که پیامبر اسلام فاقد سواد بوده ظلم بزرگی است که از ناحیه پیروان آن حضرت بر او وارد آمده است، آیا این مطلب صحّت دارد؟
پاسخ
ما پیش از آن که ادلّه نویسنده نامبرده را بررسی کنیم نقطه بحث را از نظر مسلمانان معیّن کرده و منظور مسلمانان را از «امّی» بودن پیامبر توضیح میدهیم تا هرگونه اشتباهی در این زمینه رخ داده است برطرف گردد.
- ما معتقدیم که: پیامبر اسلام سرآمد جهان بشریّت از نظر علم و عمل بوده، کتاب آسمانی و قوانین و احکام او، مواعظ و نصایح و دستورالعملهای مختلف او، گواهی روشن بر علوم سرشار و معارف دینی فوق العاده اوست.
- ما معتقدیم که: پیامبر اسلام به رموز جهان خلقت و اسرار آفرینش و قوانینی که در سراسر جهان هستی حکومت میکند واقف بوده و این مطلب نه تنها مورد انکار احدی از مسلمانان نیست، بلکه خودی و بیگانه در برابر آثار و سخنان و قرآن عظیم او سر تعظیم فرود میآورند.
- ما معتقدیم که: آن پیشوای بزرگ، همه این کمالات را از طریق وحی گرفته و در مکتب نبوّت تمام این دروس و معارف را آموخته است، هرگز پیش معلّمی درس نخوانده و کسب دانش نکرده است; زیرا نبوّت یک نبوغ فردی و اجتماعی نیست که دارنده آن بسان سایر نوابغ از طریق تعلیم و تعلّم این برتری را به دست آورد، بلکه یک موهبت الهی است که به افراد لایق وشایسته عطا میشود.
پیش از نزول قرآن کتابی را نمیخواندی و با دست خود چیزی نمینوشتی، برای این که کافران پس از بعثت در آیین و نبوّت تو شک نکنند
- مسلمانان با اعتراف به مراتب یاد شده میگویند که: آن حضرت یک فرد امّی بوده و مقصود از امّی این است که درس نخوانده بود، نه این که فاقد سواد و دانش بوده است و تمام اشتباه در این نقطه است، زیرا «درس نخوانده» به معنای بی علم و دانش بودن نیست همچنان که پیامبران بزرگ درس نخوانده اند ولی بزرگترین معلّمان در عالم بشریّت بوده اند. حضرت آدم یک فرد درس نخوانده بود، ولی به تصریح قرآن مجید معلّم فرشتگان بود، چنان که در سوره بقره بطور تفصیل این مطلب در طیّ آیههای 28 تا 32 بیان شده است.
هرگاه مقصود از باسواد بودن پیامبر اطّلاع وسیع و علوم سرشار او حتی از طریق وحی باشد، این مطلب مورد تصدیق تمام مسلمانان است و اگر مقصود از باسواد بودن این است که بسان دیگران در مکتبهای معمولی درس خوانده و استاد دیده، صفحات پرافتخار زندگی آن حضرت و صریح آیات قرآن شدیداً آن را تکذیب میکند.
- مسلمانان معتقدند که: آن حضرت پیش از بعثت نه کتابی را میخواند و نه صفحه ای مینوشت و این مطلب را خود قرآن با کمال صراحت در سوره عنکبوت، آیه 48 بیان نموده،
چنان که میفرماید: «پیش از نزول قرآن کتابی را نمیخواندی و با دست خود چیزی نمینوشتی، برای این که کافران پس از بعثت در آیین و نبوّت تو شک نکنند» و تفصیل این مطلب در پاسخ ادلّه نویسنده خواهد آمد.
آیا آن حضرت پس از بعثت میخواند و مینوشت، یا نه؟ در این مورد یک نظر قطعی صد در صد نیست، مشهور این است که آن حضرت بعد از بعثت نیز عملا نمیخواند و نمینوشت و تمام نامههای پیامبر را دیگران مینوشتند و خود او انشا میکرد و روایات اسلامی این نظر را تأیید میکند.
آری، برخی از علما اعتقاد دارند که نخواندن و ننوشتن او گواه بر عدم قدرت او بر نوشتن و خواندن نیست; زیرا خواندن و نوشتن یک کمال بزرگی است که نمیتوان گفت پیامبر اسلام فاقد این کمال بوده است - اگر چه او از این کمال استفاده ای نمیکرد.
مرحوم مجلسی در بحار، فصل «حدیبیّه» میفرماید: توانایی آن حضرت نسبت به خواندن و نوشتن مورد تردید نیست; شخصیّتی که صاحب این همه معجزات و کرامات و این همه معارف و علوم است، چطور میشود به یک سلسله حروف و نقوش آشنایی نداشته باشد.(1)
آنچه که الآن مطرح است این است که آیا دلایل این نویسنده هندی اثبات میکند که پیامبر یک فرد تحصیل کرده بود؟ و آیا اثبات میکند پیامبر اسلام پیش از بعثت و پس از آن قادر به خواندن و نوشتن بود و از این قدرت استفاده میکرد؟
اکنون نظریّه و دلایل نویسنده نامبرده را بررسی میکنیم
- او میگوید: مفسّران برای این که ثابت کنند که قرآن کلام پاک و خالص خداست و پیامبر چیزی بر آن نیفزوده است، چنین پنداشته اند که راه حلّ آن این است که پیامبر اسلام را فاقد سواد معرّفی نمایند، در صورتی که شخص مبعوث شده از طرف خداوند، مطلقاً - خواه فاقد سواد باشد یا نه - در کلام خدا دخل و تصرّف نمیکند.
پاسخ:
گفتار فوق شگفت آور است و هرگز چنین نظری در کتابهای معتبر علمای اسلام پیدا نمیشود و بطور مسلّم مانع حقیقی از دخل و تصرّف پیامبران در کلام الهی، شایستگی روحی و به اصطلاح «عصمت» آنهاست، نه فقدان سواد.
ولی با اعتراف به مطلب مزبور، مسلمانان پیامبر اسلام را به حکم آیه «اَلَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الاُمِّیَّ; همانها که از فرستاده (خدا) پیامبر امّی پیروی میکنند»(2) امّی به همان معنا که گفته شد میدانند.
نویسنده هندی در تفسیر معنای «امّی» و علّت توصیف پیامبر با این صفت دچار دو اشتباه شده، یکی این که تصوّر کرده است علّت امّی دانستن پیامبر برای حفظ قرآن از هرگونه دخل و تصرّف از ناحیه پیامبر بوده، در صورتی که علّت غیر این بوده، دوّم این که خیال کرده معنای «امّی» بی سواد بودن است، در حالی که معنای آن درس نخوانده و به اصطلاح پیشوایان لغت عربی، کسی که «لا یقرأ و لا یکتب; نمیخواند و نمینویسد»(3) میباشد و فاصله این دو معنا از هم زیاد است.
- او میگوید: قرآن پیامبر را چنین معرّفی میکند: «وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَالْحِکْمَة; و به آنها کتاب و حکمت بیاموزد»(4) و حدّاقلّ شایستگی کسی که میخواهد محتویات دانش یک کتاب را بیاموزد آن است که بتواند قلم به کار ببندد و یا دست کم آنچه را با قلم نوشته شود، بخواند.
بطور مسلّم چنان که گفتیم قدرت بر خواندن و نوشتن خود کمالی است که پیامبر واجد آن بوده، اعمال و به کار بردن و استعمال آن کمالی است دیگر، ولی روی یک سلسله مصالح بزرگ، پیامبر اسلام از به کار بردن قلم اجتناب میورزید
پاسخ:
ممکن است کسی بگوید که پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) قادر به خواندن و نوشتن بود اگر چه مطلقاً حتّی پس از بعثت نیز از این قدرت بهره برداری نکرده است ولی با این اعتراف، این آیه مدّعای نویسنده را ثابت نمیکند; زیرا طرز تعلیم انبیا با روش آموزگاران مدارس فرق دارد; زیرا پیامبر اسلام با خواندن آیات الهی از حفظ، و به وسیله بیانات شیرین و راهنماییهای علمی، وظیفه سنگین خود (تعلیم و تربیت) را انجام میداد و این طرز آموزش و پرورش، در گرو خواندن کتاب و نوشتن روی صفحه کاغذ یا تخته سیاه نیست.
اشتباه نامبرده این جاست که تصوّر کرده طرز تعلیم و تربیت پیامبران بسان آموزگاران و دبیران مدارس است، در صورتی که زندگی پر افتخار پیامبران - خصوصاً زندگی رسول خدا - برخلاف این مطلب گواهی میدهد.
- او میگوید: قرآن مجید طرفدار مقام علم و قلم است و چنین فرموده: «اَلَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ* عَلَّمَ الاِنْسانَ مِا لَمْ یَعْلَمْ; همان کسی که به وسیله قلم تعلیم نمود و به انسان آنچه را نمیدانست یاد داد.»(5) تا آن جا که نام یکی از سورههایی که در مکّه نازل گردیده سوره «قلم» است; بنابر این، آیا میتوان باور کرد که با این همه طرفداری از قلم، پیامبر که مأمور تعلیم قرآن بوده از به کار بردن قلم اجتناب میورزید!
پاسخ:
بطور مسلّم چنان که گفتیم قدرت بر خواندن و نوشتن خود کمالی است که پیامبر واجد آن بوده، اعمال و به کار بردن و استعمال آن کمالی است دیگر، ولی روی یک سلسله مصالح بزرگ، پیامبر اسلام از به کار بردن قلم اجتناب میورزید.
زیرا، اگر او بسان مردم دیگر درس میخواند و نامه مینوشت، مخالفان نبوّت او آن را دستاویز قرار داده و چنین وانمود میکردند که آیین توحید او و شرایع و احکام وی زاییده افکار و نتیجه مطالعات و بررسیهای کتابهای پیشینیان است و ارتباطی با جهان وحی و خداوند ندارد.
قرآن این حقیقت را با روشن ترین عبارت بیان کرده است و میفرماید: «ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتاب وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمِینکَ اِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُونَ; تو هرگز پیش از این کتابی نمیخوانی و با دست خود چیزی نمینوشتی، مبادا کسانی که در صدد (تکذیب و) ابطال سخنان تو هستند شک و تردید کنند».(6)
با این که صفحات زندگی او گواهی میدهد که درس نخوانده بود - مع الوصف - گروهی از یهودیان پیامبر را متّهم کردند که این مطالب را از روی کتابهای پیشین برداشته است، چنان که قرآن این تهمت را از آنان نقل میفرماید:
«و قالُوا اَساطِیرُ الاَوَّلینَ اکْتَتَبَها فَهِیَ تُملَی عَلَیْهِ بُکْرَةً وَ اَصِیلا* قُلْ اَنْزَلَهُ الَّذِی یَعْلَمُ السِّرَّ فِی السَّمَواتِ وَ الاَرْضِ اِنَّهُ کانَ غَفُوراً رَحِیماً; و گفتند: این همان افسانههای پیشینیان است که وی آن را رونویس کرده و هر صبح و شام بر او املا میشود. بگو: کسی آن را نازل کرده که اسرار آسمانها و زمین را میداند; او (همیشه) آمرزنده و مهربان بوده است».(7)
او با این همه دوری که از خواندن و نوشتن داشت، باز از نیش تهمت حسودان آسوده نبود; اگر فرضاً دو روز کتابی به دست میگرفت، صفحاتی را مینوشت، حربه ای به دست مخالفان و دشمنان او میافتاد، دیگر آنچه میخواستند میگفتند و نسبت میدادند!
پیامبر در سنّ دوازده سالگی دقایقی چند همراه کاروان قریش با راهبی که در راه شام بود ملاقات نمود، اکنون خاور شناسان آن را دستاویز قرار داده و جنجالی به راه انداخته اند و با کمال گستاخی مدّعی هستند که «محمّد» این حقایق را در آن چند لحظه از راهب شامی آموخته است!
- او میگوید: قرآن، پیامبر را چنین معرّفی مینماید: «رَسُولٌ مِنَ الللهِ یَتْلُوا صُحُفَاً مُطَهّرَةً; پیامبری از سوی خدا (بیاید) که صحیفههای پاکی را (بر آنها) بخواند»(8) و ظاهر آیه این است که پیامبر قرآن را از رو میخوانده نه از حفظ.
پاسخ:
جای گفتگو نیست که پیک وحی (جبرئیل) قرآن را از روی نوشته نمیخواند و آن را بر روح و روان و به اصطلاح بر قلب پاک پیامبر (بدون این که نوشته ای در کار باشد) نازل میکرد، چنان که میفرماید: «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الاَمینُ * عَلی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذَرینَ; روح الامین آن را نازل کرده است، بر قلب (پاک) تو تا از انذار کنندگان باشی».(9)
اکنون باید دید این نوشته ای که نویسنده نامبرده مدّعی است که پیامبر از روی آن میخواند چه نوشته ای بود؟ آیا جبرئیل امین نوشته ای به دست پیامبر داد؟
طلب دانش را بر هر مرد و زن لازم شمرده، حتّی معلّمان و دانش طلبان را بر کسانی که مشغول عبادتهای مستحبّی بودند ترجیح داده و در کنار مسجد آموزشگاهی (صفّه) تشکیل داده بوده که افراد مسلمان در آن جا دانش بیاموزند
این مطلب که با صریح آیه فوق مخالف است، زیرا مرکز نزول قرآن روح و قلب مبارک آن حضرت بوده است; و یا این که خود پیامبر مینوشت، و یا این که پیامبر املا میکرد و دیگران مینوشتند و پیامبر از روی آن تلاوت میکرد؟
بطور مسلّم پیامبری که به فرمان و خواست خدا حافظ آیاتی بود که بر او نازل میگردید، احتیاجی نداشت که خود بنویسد و یا املا کند که دیگری برای او بنویسد و نویسندگان وحی، قرآن را برای خود و سایر مسلمانان مینوشتند نه برای پیامبر.
لذا در هیچ یک از تواریخ اسلام چنین مطلبی نیست که پیامبر قرآن را مینوشت و میخواند، یا دستور میداد بنویسند تا از روی آن بخواند; روی این اصل، مقصود از تلاوت صحف از آیه، همان تلاوت از حفظ است; و تلاوت صحیفه و به اصطلاح «خواندن کتاب» در عرف و لغت در هر دو معنادستان - از حفظ و از روی نوشته - به کار برده میشود.
بنابر این، لفظ «تلاوت» دلیل بر خواندن از روی نوشته نیست. آیا در زبان فارسی به کسی که اشعار فردوسی و سعدی را از حفظ بخواند، نمیگوییم فلانی یک صفحه یا چند صفحه از شاهنامه و بوستان را خواند، اگر کسی پیام فرماندهی را برای زیر دستان از حفظ بخواند، نمیگویند فلانی پیام فرماندهی را خواند؟
آیه یاد شده بسان آیههای دیگری است که درباره پیامبر نازل گردیده و او را چنین معرّفی کرده است: «یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ; که آیات او را بر آنها بخواند».(10)
این حقیقت مخصوصاً با توجّه به تاریخ زندگی پیامبر که همواره قرآن و وحی را از حفظ میخواند بخوبی روشن میشود.
- نویسنده نامبره تحت عنوان «پیامبر معلّم است» یک سلسله روایات و متون تاریخی آورده که اسلام و پیامبر طرفدار علم و دانش و نوشتن بود; مثلا، طلب دانش را بر هر مرد و زن لازم شمرده، حتّی معلّمان و دانش طلبان را بر کسانی که مشغول عبادتهای مستحبّی بودند ترجیح داده و در کنار مسجد آموزشگاهی (صفّه) تشکیل داده بوده که افراد مسلمان در آن جا دانش بیاموزند و خود او نیز برنامه کلاس را به عهده میگرفت و در جنگ «بدر» از اسرای جنگی خواست که هریک به ده نفر از مسلمانان نوشتن بیاموزند و آزاد شوند.
وی پس از نقل این مطالب نتیجه میگیرد که: آیا میتوان تصوّر کرد چنین رهبری که این همه در فکر تعلیم و آموزش پیروانش بوده، خود را از فواید خواندن و نوشتن محروم ساخته باشد؟!
پاسخ:
آنچه نویسنده محترم از شواهد تاریخی و آثار اسلامی نقل کرده همه صحیح است; ولی هرگز مدّعای او را (پیامبر اسلام پیش از بعثت و پس از آن میخواند و مینوشت) ثابت نمیکند; زیرا طرفداری اسلام از علم و دانش از طرق گوناگون، بر کسی پوشیده نیست.
و بحث در این است که آیا پیامبر اسلام پیش از بعثت و پس از آن از این توانایی استفاده میکرد و بر خلاف صریح آیه 48 سوره عنکبوت، دست به خواندن و نوشتن میزد؟ و آیا طرز تعلیم پیامبر بسان معلّمان امروز بوده که از روی کتاب تدریس کند؟ یا این که طرز آموزش و پرورش با خواندن آیات قرآن از حفظ و تعلیم حلال و حرام و دادن تعلیمات عالی اسلام واندرزها و نصایح بوده است؟ برای توضیح بیشتر به کتاب «در مکتب وحی» که بحث مبسوط و گسترده ای پیرامون «امّی» بودن پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)نموده است، مراجعه فرمایید.
پی نوشت:
1. بحارالانوار، جلد 16، صفحه 136.
2. سوره اعراف، آیه 157.
3. به تفسیر المنار، جلد 9، صفحه 234 مراجعه شود.
4. سوره آل عمران، آیه 164.
5. سوره علق، آیه 4 و 5.
6. سوره عنکبوت، آیه 48.
7. سوره فرقان، آیه 5 و 6.
8. سوره بینه، آیه 2.
9. سوره شعراء، آیه 193 و 194.
10. سوره آل عمران، آیه 164.
پیامبر به 72 زبان تسلط داشت!
براساس روایات و واقعیتهای تاریخی و سنگ پایههای عقلی و اعتقادی، پیامبر اکرم(ص) آگاه به همه زبانها بوده اند و توان نوشتن به همه زبانها را داشته اند.
صفّار" 1 " در کتاب بصائر الدّرجات که از نخستین کتابهای روایی ماست و در عصر امامان(ع) تدوین شده، بابی دارد با عنوان «باب فی ان رسول الله(ص) کان یقرء ویکتب بکل لسان.» " 2 ".
این باب درباره سخن گفتن و نوشتن پیامبر اکرم(ص) به همه زبانهاست.
در این باره روایات صریح و استواری داریم از جمله:
یک. حدثنا احمد بن محمد عن ابی عبدالله البرقی عن جعفر بن محمد الصوفی قال: سألت ابا جعفر محمد بن علی الرضا(ع) وقلت له: یابن رسول الله، لم سمی النبی الامی. قال: ما یقول الناس؟
قال: قلت له: جعلت فداک یزعمون انما سمی النبی الامی لانه لم یکتب فقال: کذبوا علیهم لعنة الله انی یکون ذلک والله تبارک وتعالی یقول فی محکم کتابه: «هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلو علیهم آیاته و یزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمة» فکیف کان یعلمهم ما لا یحسن والله لقد کان رسول الله(ص) یقرأ ویکتب باثنین وسبعین " 3 " لسانا وانما سمی الامی لانه کان من اهل مکة ومکة من امهات القری وذلک قول الله تعالی فی کتابه: «لتنذر ام القری ومن حولها» " 4 ".
جعفر بن محمد صوفی گفت: «از امام جواد(ع) پرسیدم: ای فرزند رسول خدا(ص)! چرا پیامبر، «اُمیّ» نامیده شده است؟ حضرت فرمود: مردم چه میگویند؟ گفتم: فدایت شوم مردم میپندارند که پیامبر، «اُمیّ» نامیده شده است چون چیزی ننوشت.
امام صادق(ع) در تفسیر این آیه فرمودند: «بکل لسان؛" 7 " من شما و هر کس را که این پیام به او برسد، با همه زبانها بیم میدهم.»
حضرت فرمود: دروغ پنداشته اند، لعنت خدا بر آنها باد! چگونه میشود این سخن درست باشد، با این که خدای والا و برین در کتاب استوار خویش میگوید: «او در میان امیّون، پیامبری از خودشان برانگیخت. آن پیامبر، آیاتش را بر آنان میخواند و مهذّبشان میکند و کتاب و حکمت بدیشان میآموزد.»" 5 " اکنون چگونه میتواند بیاموزد چیزی را که نیک نمیداند؟ به خدا سوگند، پیامبر خدا(ص) با هفتاد و دو زبان میخواند و مینوشت و «اُمیّ» نامیده شده است! چون او از اهل مکه بود و مکه، از «اُمهات قرا» است. خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است: «لتنذر ام القری ومن حولها؛" 14 " تا بیم دهی مردم اُمّ القری (مکه) و آنان را که در کرانههای آن زیست میکنند.»
دو. در قرآن کریم آمده است: «واوحی الی هذا القرآن لأنذرکم به ومن بلغ؛ " 6 " و این قرآن بر من وحی شده است تا شما و هر کس را که این پیام به او برسد، بیم دهم.»
امام صادق(ع) در تفسیر این آیه فرمودند: «بکل لسان؛" 7 " من شما و هر کس را که این پیام به او برسد، با همه زبانها بیم میدهم.»
ودر روایت دیگری امام صادق(ع) در وصف رسول خدا(ص) فرمودند: «ویخاطب کل قوم بألسنتهم؛" 8 " با هر قومی به زبان خودشان سخن میگفت.»
سه. در حدیث دیگری آمده است:
عن ابی ذرالغفاری قال: والله الذی لا اله الاّ هو، ما مات ابوطالب حتی أسلم بلسان الحبشة وقال لرسول الله(ص): أتفقه الحبشة؟ قال: یا عم ان الله علمنی جمیع الکلام.
قال: یا محمد! اسدان لمصافاقا لها لاها، یعنی أشهد مخلصاً لا اله الاّ الله. فبکی رسول الله(ص) وقال: ان الله اقرّ عینی بأبی طالب؛"9".
ابوذر گفت: سوگند به خدایی که معبودی جز او نیست. حضرت ابو طالب پیش از مرگش به زبان حبشه، ایمان آورد.
از پیامبر اکرم(ص) پرسید: زبان حبشه را میدانی. فرمود: خداوند، همه زبانها را به من آموخته است. حضرت ابو طالب گفت: شهادت میدهم از روی اخلاص و یقین که نیست مستحق عبادتی مگر خدای رب العالمین. آن گاه پیامبر اکرم(ص) گریست و فرمود: خداوند، چشمم را به ابو طالب روشن ساخت.»
باید بگویم: جمله ای که با «یا محمد» آغاز شده است، به زبان حبشی است." 10 ".
زبانْ آگاهی پیامبر اکرم(ص) چنان مشهور بوده است که درباره سیره و ویژگیهای آن حضرت گفته اند: «کان ینطق بلغات کثیرة؛ "11" به زبانهای گوناگون سخن میگفت.» "11".
بی تردید پیامبر اکرم(ص) میخواندند و مینوشتند و چیزی را خودشان ننوشته بودند، قرائت میکردند. (یا چیزی را که نوشته نشده بود میخواندند.)
با سندهای استوار و تردید ناپذیر از شیعه و سنی نقل شده است که پیامبر اکرم(ص) در واپسین لحظات زندگی خویش فرمودند: «إئتونی بدواة وکتف أکتب لکم کتابا لن تضلوا بعده ابدا؛" 12 " دوات و استخوان کتفی بیاورید تا نوشته ای بنگارم که هیچ گاه پس از آن، گمراه نوشید.»
تعبیر روشن «أکتب لکم» دلالت بر نگاشتن خود پیامبر اکرم(ص) دارد.
بنا براین، آیه چهل و هشت سوره عنکبوت که خطاب به پیامبر خدا(ص) میگوید: تو پیش از این نمیخواندی و نمینوشتی، در ارتباط با زندگی پیامبر اکرم(ص) پیش از بعثت است. " 13 " و چه زیبا گفت جامی: ازو شد عقل کل دانا زهی امیّ ناخوانا که خواند ابحد، ابراهیم و آدم در دبستانش
پی نوشت:
1- وی (الثقة الجلیل والمحدث النیل، شیخ القمیین ابو جعفر محمد بن الحسن بن فروخ الصفّار) در سال 290ق. زندگی را بدرود گفته است. او از اصحاب امام حسن عسکری(ع) بوده
2- بصائر الدرجات، ص 245
3- «بثلثة وسبعین» نیز نقل شده است، بنگرید به: بحارالانوار، ج16، ص 133
4- علل الشرائع، ص 53؛ معانی الأخبار، ص 20؛ بصائر الدرجات، ص 245 و 246
5- جمعه (62)، 2
6- انعام(6)، 92
7- همان، آیه 19
8- بصائر الدرجات، ص 246؛ بحارالانوار، ج16، ص 131
9- بحارالانوار، ج18، ص 189
10- همان، ج35، ص 78
11- کشور حبشه که اکنون به نام «اتیوپی» شهرت یافته است در خاور آفریقا قرار دارد
12- بحارالانوار، ج16، ص 177
13- بصائر الدرجات، ص 247.
*****************************************
پیامبر آخرالزمان
امواج خروشان تاریخ، گاهی اخبار سرنوشتسازی از رویدادهای آینده به همراه خود میآورند. اما اگر این پیشگوییها با منبع وحی پیوند بخورد، اعتبار و نقشی تعیین کننده خواهد داشت. در این میان، مهم آن است که ما انسانها این امواج را به خوبی دریافت کنیم و هنگامی که با ترازوی منطق آنها را سنجیدیم، از صمیم قلب آنها را بپذیریم و خویشتن را برای رویدادنشان آماده نماییم. موضوع رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز جزو آن دسته از رویدادهای سرنوشتسازی است که پیشگویی آن، از مدتها قبل توسط منبع وحی در صفحات تاریخ نگاشته شده بود.
قرآن مجید با صراحت کامل میگوید: "اهل کتاب نام و خصوصیات او را در کتابهای خود میخوانند و میدانند که پیامبران آنان از ظهور و برانگیختن چنین رهبری گزارش دادهاند."(1)
از این رو دانشمندان یهود، راهبان مسیحی و کاهنان عرب پیش از بعثت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، از نبوت آن حضرت خبر میدادند و مدرک آنان نیز همان کتابهای دینی و عهدین بود.
به همین خاطر و بر پایهی همین پیشگوییها، وقتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در سال هفتم هجرت، نامههای دعوت به زمامداران جهان فرستادند؛ قیصر (فرمانروای روم)، واکنش جالبی به آن نشان داد که داستان آن را باهم مرور میکنیم.
وقتی نامهرسان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، نامه را به قیصر (فرمانروای روم) تسلیم کرد، زمامدار خردمند روم احتمال داد که نویسندهی نامه، همان محمد موعود انجیل و تورات باشد. لذا دستور داد تا از خصوصیات زندگی وی اطلاعات دقیقی به دست آورند و هر کس از نزدیکان و یا از کسانی که از اوضاع وی اطلاع دارند را شخصا به حضور او بیاورند.
نامهی شما را خواندم و از دعوت شما آگاه شدم. من میدانستم که پیامبری خواهد آمد ولی گمان میکردم که این پیامبر، از شام خواهد برخاست ...
از قضا در همین زمان، ابوسفیان و دستهای از قریش برای تجارت به شام آمده بودند. ابوسفیان اگر چه به خاطر حفظ موقعیت خویش، از سرسختترین دشمنان اسلام به شمار میآمد، اما پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را از نزدیک میشاخت و از خصوصیات ایشان آگاه بود. لذا مأمور قیصر با او و همراهانش تماس گرفت و همه را به بیت المقدس و دربار پادشاه برد.
قیصر دستور داد که ابوسفیان پیش روی او بایستد و به سوالات او به دقت پاسخ دهد و همراهان او هم پشت سرش بایستند و مراقب سخنانش باشند تا اگر ابوسفیان به دروغ و یا خطا حرفی زد، سریعا به آن اشاره کنند. با این اوضاع، قیصر از ابوسفیان سؤالات زیر را مطرح کرد و ابوسفیان نیز پاسخ گفت:
قیصر: نسب محمد چگونه است؟
ابوسفیان: از خانواده ای شریف و بزرگ است.
قیصر: در نیاکان وی کسی هست که بر مردم سلطنت کرده باشد؟
ابوسفیان: نه
قیصر: آیا پیش از ادعای نبوت، از دروغ گفتن پرهیز داشت یا نه؟
ابوسفیان: محمد مرد راستگویی بود.
قیصر: چه طبقه ای از مردم از او طرفداری میکنند و به آیینش گرویده اند؟
ابوسفیان: اشراف با او مخالفند و افراد عادی و متوسء هوادار او هستند.
قیصر: آیا پیروان او رو به افزونیاند؟
ابوسفیان: آری.
قیصر: آیا او در نبرد با مخالفان پیروز است یا مغلوب؟
ابوسفیان: گاهی پیروز است و گاهی با شکست روبرو است.
در این هنگام قیصر به مترجم خود گفت: به آنها بگو اگر این حرفهای شما صحیح باشد، حتما او پیامبر آخر الزمان است. من در برابر او خضوع میکنم و برای او احترام قائلم.
در این میان یکی از نزدیکان قیصر خواست شیطنتی کند و گفت: محمد در نامه خویش، نام خود را بر نام تو مقدم داشته است. قیصر عصبانی شد و گفت: کسی که فرشتهی وحی بر او نازل میشود، شایسته است تا نام او بر نام من مقدم باشد.
سپس قیصر در پاسخ نامهی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نوشت: نامهی شما را خواندم و از دعوت شما آگاه شدم. من میدانستم که پیامبری خواهد آمد ولی گمان میکردم که این پیامبر، از شام خواهد برخاست ...(2)
« برگرفته از کتاب "راز بزرگ رسالت"، نوشتهی آیت الله جعفر سبحانی »
پاورقیها:
1- آیات 146 سوره بقره، 157 سوره اعراف و 6 سوره صف، اشاره به این موضوع دارند.
2- تاریخ طبری، جلد 2، صفحه 290.
پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، امی یا نابغه؟
نبوغ پیامبر اسلام، امری است که مستشرقان و معاندان جدید رسول خدا (ص) نیز به آن اذعان واعتراف دارند و چنانکه گفتیم یکی از پایههای تفسیر غیرالهی ایشان از بعثت وی نیز همین اعتقاد به نبوغ و برخورداری آن حضرت از بهره هوشی بسیار بالاست.
مسلمانان هم طبعاً اصل بهره مندی پیامبر اسلام از نبوغ را باور دارند. در این نکته جای هیچگونه مناقشه ای نیست، بلکه مناقشه در نتیجه ای است که مستشرقان از نبوغ محمد (ص) گرفته و اذعان و اعتراف به آن را برای تفسیر غیر الهی خود از بعثت کافی دانسته اند. برای رد این ادعا میتوان گفت " نه علمای روانشناسی و تربیتی برفعلیت یافتن ظرفیت هوشی نوابغ ، بدون محیط رشد مناسب باور دارند و نه تاریخ ، نوابغی سراغ دارد که بدون مکتب و مدرسه و معلم و محیط مناسب ... به شکوفایی رسیده باشند "(1) به راستی آیا میتوان تصورکرد که فردی برخوردار از استعداد خدایی و هوش بسیار بدون دستیابی به آموزش و بدون پرورش آغازگر نهضت بزرگی شود که تاکنون ادامه دارد ؟
پیامبر امّی
مفسران، محققان و مستشرقان در باب واژه امّی و معنای آن اتفاق نظر ندارند. برخی از ایشان واژه امّیین در آیه "هو الذی بعث فی الامّیین رسولاَ منهم یتلوا علیهم آیاته..." را به معنای مشرکین و اعراب که اهل کتاب نبودند، گرفته اند. برخی نیز امّی را مأخوذ از ام القری و منسوب به آن دانسته و نوشته اند که اطلاق امّی به حضرت رسول از آن جهت است که اهل و ساکن ام القری یعنی مکه بود. غالب علمای لغت هم، امّی را به معنای کسی که قادر بر خواندن و نوشتن نباشد گرفته اند.
انکار بی سوادی پیامبر اسلام، از سوی مدعیان یهودی و مسیحی به این معنی است که او در دوره قبل از بعثت معلمانی داشته که نزد ایشان قرائت و کتابت را آموخته است. ناگفته معلوم است که اگر پیامبر چنین معلمانی میداشت، طبعاً قریش از وجود آنان آگاه بودند و آنها را معرفی میکردند. اما قریشیان هیچگاه مدعی نشدند که پیامبر نزد کس یا کسانی قرائت یا کتابت آموخته است
در قرآن کریم دو بار در سوره اعراف از حضرت محمد به عنوان امّی یاد شده است. غالب مفسران در معنای امّی به نقل معانی متعدد یاد شده پرداخته و سرانجام معنای صریحی از آن به دست نداده اند. به این ترتیب به نظر میرسد که از طریق واژه مذکور، عدم توانایی رسول خدا را بر قرائت و کتابت نمیتوان ثابت کرد. ولی با این حال قریب به اتفاق علمای مسلمان در امّی بودن پیامبر، در سالهای قبل از بعثت تردیدی ندارند. تعدادی از همین علماء ، البته نه مبتنی بر دلایل تاریخی روشن، بلکه براساس استدلال عقلی که سواد، کمال است و پیامبری که دارای تمام کمالات است، نمیباید بعد از بعثت از این کمال بی بهره باشد، معتقدند که حضرت رسول پس از بعثت سواد آموخته و بر قرائت و کتابت توانایی یافته است.
"آیه" و ما کنت تتلوا من قبله من کتاب و لا تخطّه بیمینک اذاً لارتاب المبطلون" (تو پیش از نزول قرآن نه هیچ کتابی میخواندی و نه با دست خویش آن را مینوشتی، اگر چنان بود باطل گرایان به شک میافتادند) صراحتاً برعدم توانایی حضرت رسول در سالهای قبل از بعثت بر قرائت و کتابت تاکید میکند....که جمله انتهایی آیه، ضمن اینکه ارائه قرآن را با عنایت به بی سوادی پیامبر، به خودی خود اعجازی برای آن حضرت و صدق الهی بودن بعثتش می شمارد، تلویحاً بیانی تحریک آمیز نیز هست. بدیهی است سکوت تایید آمیز قریش در مقابل این آیه و عدم ادعایشان در با سوادی حضرت رسول، علی رغم بیان انکاری آیه، بارزترین دلیل بر بی سوادی آن حضرت است."(2)
انکار بی سوادی پیامبر اسلام، از سوی مدعیان یهودی و مسیحی به این معنی است که او در دوره قبل از بعثت معلمانی داشته که نزد ایشان قرائت و کتابت را آموخته است. ناگفته معلوم است که اگر پیامبر چنین معلمانی میداشت، طبعاً قریش از وجود آنان آگاه بودند و آنها را معرفی میکردند. اما قریشیان هیچگاه مدعی نشدند که پیامبر نزد کس یا کسانی قرائت یا کتابت آموخته است.
پی نوشت:
1. زرگری نژاد . غلامحسین .تاریخ صدر اسلام ،عصر نبوت .ص 200
2. همان ص
201
پیامبر(ص) چگونه آرایش می کرد؟
خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد.
این نکته که مضمون احادیث مکرر است . (1 ) در شکل ظاهری و هیئت آشکار انسانهای مسلمان هم تجلّی مییابد و خداوند زیبایی و آراستگی را برای بندگان و در مؤمنان هم میپسندند و ژولیدگی و در هم ریختگی را برآنان روا نمیدارد .
به فرموده امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) « التَّجَمُّلُ مِن اَخلاقِ المُؤمِنین » . ( 2 ) آراستگی از اخلاق مؤمنان است .
رسول اکرم ( صلی الله علیه وآله ) نیز فرموده است : « اِنَّ اللهَ یُبْغِضُ الوَسَخَ وَالشَّعَثَ » . ( 3 )
پروردگار ، چرکی و ژولیدگی را دشمن میدارد .
با توجه به مطلوب بودن تجمّل و آراستگی از دید اسلام به بررسی گوشههایی از این شیوه رفتاری ، در سیره پیامبر خدا میپردازیم :
1 ـ آینه و شانه
آراستگی سر و صورت و وضعیت موی چهره و سر ، نشان اهمیّت دادن به این سنّت اسلامی است .
رسول خدا در آینه نگاه میکرد ، موی سر خود را شانه میزد ، گاهی هم به جای آینه ، در ظرف آب نگاه میکرد و موی سر خود را مرتب میساخت و علاوه بر اینکه خود را برای خانواده آراسته و مهیا میکرد ، برای برادران دینی هم خود را میآراست :
« وَ کانَ ( صلّی الله علیه وآله ) یَنْظُرُ فِی المِرآةِ وَیُرَجِّلُ وَیَمْتَشِطُ وَرُبّما نَظَرَ فِی الماءِ وَسَوّی جَمَّتَهُ فیهِ و لقد کانَ یَتجَمَّلُ لاَصْحابِهِ فَضلا عَلی تَجَمُّلِهِ لاَهْلِهِ » . ( 4)
خداوند از بنده اش این را دوست دارد که هر گاه نزد برادران دینی اش بیرون میرود ، خود را برای آنان آماده و آراسته سازد . این شیوه سبب جذب و جلب دیگران میشود و نفوذ دعوت تبلیغی یک پیشوا را افزایش میدهد همسرش عایشه ، دید که آن حضرت در ظرف آبی نگاه میکند که در اتاق اوست و خود را میآراید ، گفت : پدر و مادرم فدایت ! تو پیامبری و بهترین آفریدگان ، چرا چنین میکنی ؟ فرمود :
« اِنَّ اللهَ تعالی یُحِبُّ مِنْ عَبْدِهِ اذا خَرَجَ اِلی اِخْوانِهِ اَنْ یَتَهَیَّأَ لَهُمْ وَیَتَجَمَّلَ » ( 5)
خداوند از بنده اش این را دوست دارد که هر گاه نزد برادران دینی اش بیرون میرود ، خود را برای آنان آماده و آراسته سازد .
این شیوه سبب جذب و جلب دیگران میشود و نفوذ دعوت تبلیغی یک پیشوا را افزایش میدهد .
آن حضرت با شانه ، سر خود را شانه میکرد .
همسرانش مراقب و منتظر بودند که وقتی از موهای سر و صورت او میریخت ، آنها را جمع میکردند .
تار موهایی که گاهی نزد مردم به عنوان تبرک مانده بود از همان موها بود .
وی گاهی روزی دوبار محاسن خود را شانه میزد و پس از شانه زدن شانه را در جای مخصوص خود میگذاشت . ( 6)
2 ـ خوشبویی
از نشانههای دیگر آراستگی ، استفاده از عطریات و مواد خوشبو کننده است ، که هم عامل نشاط و روحیه خود شخص معطر است و هم به دیگران نشاط و مسرّت میبخشد .
رسول خدا ( صلی الله علیه وآله ) آن قدر عطر و و مواد خوشبو کننده بر سر و صورت خود میزد ، که گاهی جلوه و براقی آن در موهای سرش دیده میشد ، با مشک و عنبر خود را خوشبو میساخت ، گاهی هم با « عود » و « غالیه » خود را معطر میکرد . ( 7)
خرج کردن در این راه بسیار پسندیده است و اسراف هم به حساب نمیآید.
به روایت امام صادق ( علیه السلام ) :
« کانَ رَسُولُ اللهِ یُنْفِقُ عَلَی الطّیبِ اَکثَرَ مِمّا یُنْفِقُ عَلَی الطَّعامِ » . ( 8)
پیامبر خدا ، بیش از آنچه که برای خوراکی و طعام خرج کند ، در راه عطریات خرج میکرد.این است اخلاق پیامبرانه ! چه عیب دارد که بخشی از مخارج روزانه مسلمانان را ، هزینههای بهداشتی و تمیزی و آراستگی و خوشبویی آنان تشکیل دهد ؟ !
امام صادق ( علیه السلام ) میفرماید :
« ما اَنْفَقْتَ فِی الطّیبِ فَلَیسَ بِسَرَف » . ( 9)
آنچه در راه عطریات خرج کنی ، اسراف نیست .
پیامبر خدا ( صلّی الله علیه وآله ) هر گاه از کوچه و گذرگاهی میگذشت ، پس از عبورش ، آنان که از آن مسیر میگذشتند ، از رایحه خوش بر جای مانده میدانستند که پیامبر از این کوچه گذشته است ! هر گاه عطری به او عرضه میشد ، از آن استفاده میکرد و میفرمود : بوی آن خوش است ، سنگینی هم ندارد !
و استفاده از بوی خوش را همیشه دوست داشت و از آن لذّت میبرد . ( 10)
به فرموده امام صادق ( علیه السلام ) رسول خدا هر جمعه عطر میزد و خود را خوشبو میساخت و اگر عطریاتی هم در اختیار نداشت روسری بعضی از همسرانش را آب پاشیده بر سر و روی خود میکشید تا خوشبو گردد .
« کانَ رَسولُ اللهِ یَتَطَیّبُ فی کُلِّ جُمْعَة فَاِذا لَم یَجِد اَخَذَ بَعْضَ خُمُرِ نِسائِهِ فَرَشَّهُ بِالماءِ وَیمَسَحُ بِهِ » . ( 11)
3 ـ بهداشت بدن
استحمام کردن ، شستشو ، نظافت بدن و زدودن موهای آن از عوامل تأمین سلامتی و نظافت و از نشانههای آراستگی است .
گرفتن ناخن ، چیدن موی شارب ، زدودن موهای زیر بغل نیز از همین نمونههاست .
پیامبر اکرم جمعه به جمعه موهای زائد بدن را میزدود ، ناخنهایش را میگرفت شاربش را کوتاه میکرد . ( 13)
میفرمود : آن قدر ( از سوی خداوند ) به مسواک فرمان داده شدم که ترسیدم بر من واجب شود . ( 19)
نسبت به امت خویش نیزفرموده است که : اگر نبود که بر امتم دشوار سازم آنان را امر میکردم که با هر نماز مسواک بزنند
به روایت امام صادق ( علیه السلام ) :
« و کان ( صلّی الله علیه وآله ) یُقَلِّمُ اَظفارَهُ وَیَقُصُّ شارِبَهُ یَومَ الجمعَةِ قبلَ اَنْ یَخْرُجَ اِلی الصَّلاةِ » . ( 14)
آن حضرت روز جمعه پیش از آنکه برای برپایی نماز جمعه از خانه بیرون رود ، ناخنهایش رامی چید و شارب خود را کوتاه میکرد .
چیدن ناخن و کوتاه کردن مو به بهداشت آن کمک میکند .
پیامبر اکرم ( صلّی الله علیه وآله ) به این نظافت حتی در مسافرتها هم توجّه داشت و هر گاه به سفر میرفت پیوسته پنج چیز را با خود داشت : آینه ، سرمه دان ، شانه ، مسواک ، و قیچی . ( 15) هر گاه سر و صورت خود را میشست .
موهای خویش را با « سدر » شستشو میداد . ( 16)
آن حضرت علاقه داشت که بر موی سر و صورت خود روغنهای خوشبو کننده بزند ، حتی به ابروها و شارب هم میزد .
در سفرهها هیچگاه شیشه روغن و سرمه دان و قیچی و مسواک و شانه را از خود دور نمیساخت . ( 17)
4 ـ مسواک
رسول خدا ( صلی الله علیه وآله ) اهمیت فراوانی به مسواک میداد .
دندانهایش پیوسته برّاق و سفید بود و امت خویش را هم به مسواک زدن دستور میداد .
هر گاه میخوابید ، مسواک را بالای سر خود میگذاشت .
قبل از خواب مسواک میزد .
وقتی از خواب بیدار میشد مسواک میزد . ( 18)
این نکته بهداشتی توصیه خدا به آن حضرت بود .
میفرمود : آن قدر ( از سوی خداوند ) به مسواک فرمان داده شدم که ترسیدم بر من واجب شود . ( 19)
نسبت به امت خویش نیزفرموده است که : اگر نبود که بر امتم دشوار سازم آنان را امر میکردم که با هر نماز مسواک بزنند .
میفرمود : ( 20)
مسواک هم پاکیزه کننده دهان ، هم موجب رضای الهی است و از سنتهای مؤکدی است که خداوند قرار داده است . ( 21)
مجموعه آن چه در چهره و موی سر و صورت و لباس و دهان و دندان و بوی بدن و زیبایی ظاهری مطرح شد ، سنت « تجمل » و آراستگی است که در زندگی نامه حضرت رسول ( صلّی الله علیه وآله ) دیده میشود .
امت محمد ( صلی الله علیه وآله ) نیز چه در مقابل امتها و ملتها و پیروان ادیان دیگر و چه به عنوان الگوی تأثیرگذار بر
دیگران ، به اسوه ای همچون پیامبر خدا ( صلّی الله علیه وآله ) مینگرند که رفتار اجتماعی اش با مردم و نحوه معاشرت او در جامعه ، به نحوی بود که محبوب دلها شده بود و مردم از مصاحبت و هم سخنی و انس با آن حضرت لذت میبردند .
نظم و بهداشت و پاکیزگی ره آورد غرب و اروپائیان نیست ، بلکه متن دستورهای دینی و سنتهای اسلامی است و بالاترین آن در وجود نازنین رسول مکرم تجلی یافته بود ، آن هم با شرایط آن روزگار و کمبود آب و وسایل و امکانات .
پی نوشت:
1 . « اِنَّ الله جمیلٌ یُحِبُ الجمالَ » ، علی ( علیه السلام ) وسائل الشیعه ، ج3 ، ص340 .
2 . غرر الحکم ، آمدی .
3 . نهج الفصاحه ، حدیث شماره 741 .
4. بحار الانوار ، ج16 ، ص249 .
5. بحار الانوار ، ج16 ، ص249 .
6. مکارم الاخلاق ، طبرسی ، ص33 .
7. مکارم الاخلاق ، طبرسی ، ص34 .
8. بحار الانوار ، ج16 ، ص248 .
9. مکارم الاخلاق ، ص41 .
10 . بحار الانوار ، ج16 ، ص249 .
11 . مکارم الاخلاق ، ص41 .
13. سنن النبی ، علامه طباطبایی ، ص94 .
14 . سنن النبی ، علامه طباطبایی ، ص106 .
15. همان ، ص109 .
16. بحار الانوار ، ج16 ، ص247 .
17. مکارم الاخلاق ، ص35 .
18. بحار الانوار ، ج16 ، ص253 .
19. همان .
20. سفینة البحار ، محدّث قمی ، ج1 ، ص674 .
21 . همان ، ص675 .
لبخند
بعضی چهره ای گرفته و خشن دارند ، به گونه ای که آدمی با دیدن آنان به یاد گرفتاریهای خویش میافتد . بعضی نیز چهره ای تبسم آمیز و روحیه ای شاد دارند که دیگران با دیدن آنان ، رنج و مصیبت خود را از یاد میبرند و دوست دارند ساعتها با آنان باشند . افراد خنده رو به سرعت در قلب دیگران، نفوذ و محبت آنان را به خود جلب میکنند. به گونه ای که انسان، ناخودآگاه احساس میکند سالیان درازی است با آنان آشنایی و صمیمت دارد.
باری، اولیای الهی نیز همواره با چهره ای گشاده و شاد با مردم روبه رو میشوند که در این میان ، پیامبر رحمت ، زبانزد خاص و عام است . آن وجود نازنین میفرماید :
تَبَسُّمُکَ فِی وَجْهِ اَخیکَ لَکَ صَدَقَةٌ . ( 1 )
لبخند تو بر روی برادرت ، برای تو صدقه ای است .
مدارا با بدهکاران
چون برخی افراد ، امکانات مالی بسیاری ندارند ، ممکن است در پاره ای موارد ، وام بگیرند ، ولی از بازپرداخت آن در زمان تعیین شده ، ناتوان باشند . در این حال ، برخورد وام دهندگان متفاوت است . گروهی با سعه صدر و واقع نگری ، درصدد تمدید بازپرداخت برمی آیند یا حتی در پارهای موارد ، آن را میبخشند که البته از پاداش فراوانی برخوردار خواهند شد . گروهی دیگر با سرسختی و لجاجت بسیار تلاش میکنند که به هر شکل ممکن ، حتی با آبروریزی و فشار و سخت گیری بر بدهکار ، طلب خود را باز پس بگیرند که کار بسیار نکوهیده ای است . به یقین ، اگر کسی با بزرگواری و درک موقعیت طرف مقابل ، با بدهکار مدارا کند ، در پیش گاه خداوند روسپید خواهد بود . بر این اساس ، رسول الله ( صلّی الله علیه و آله و سلَّم ) میفرماید :
مَنْ نَفَّسَ عَنْ غَریمِه أَوْ مَحی عَنْهُ کانَ فی ظِلِّ الْعَرْشِ یَوْمَ الْقِیامَةِ . ( 2)
هر که به بدهکار خویش مهلت دهد یا قرض او را ببخشد ، روز قیامت در سایه عرش الهی خواهد بود .
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلَّم) فرمود : دست نگه دار ! خردمند کسی است که خدا را به یگانگی بشناسد و به فرمان او عمل کند
میزان سنجش عقل
عقل چیست و عاقل کیست ؟ هر کسی ، عقل را بر اساس فهم و خرد خود معنی میکند . ازاین رو ، ممکن است برداشت بعضی افراد ، با تفسیری که پیشوایان دینی از عقل و خرد دارند ، متفاوت باشد . چه بسا کسانی از نظر افراد معمولی ، عاقل شمرده میشوند ، ولی بر اساس معیارهای معصومین ( علیهم السلام ) در شمار افراد عاقل قرار نگیرند .
آورده اند : مردی نصرانی از اهل نجران به مدینه آمد . او مردی خوش بیان ، باوقار و با فضیلت بود . مردم به رسول الله ( صلّی الله علیه و آله و سلَّم ) گفتند : این مرد نصرانی چقدر با عقل و خرد است . پیامبر اکرم ( صلّی الله علیه و آله و سلَّم ) پس از شنیدن این سخنان ، معیار داوری برای انسان خردمند را چنین بیان فرمود :
مَهْ اِنَّ العاقِلَ مَنْ وَحَّدَ اللّهَ وَعَمِلَ بِطاعَتِهِ . ( 3)
دست نگه دار ! خردمند کسی است که خدا را به یگانگی بشناسد و به فرمان او عمل کند .
نزدیکترینان به پیامبر اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلَّم)
رسول رحمت و هدایت آمد تا چراغ راه آدمیان به سوی خیر و نیک بختی باشد . ایشان برای رسیدن انسان به کمال و سعادت ، دستورهایی داده است که انسانها با عمل به آنها ، خود را به خلق و خوی محمدی خواهند آراست .
انسانها اگر چنین کنند ، در سایه لطف پیامبر قرار میگیرند و از آسیبهای روز واپسین در امان میمانند . در این صورت ، در آخرت نیز از یاران و نزدیکان آن حضرت خواهند بود . در مقابل ، کسانی که دستورهای نبوی را نادیده بیانگارند و در دنیا ، خود را از نبی مکرم اسلام جدا سازند ، در آخرت نیز از ایشان دور خواهند بود . بنابراین ، چه خوب است که با آراسته شدن به اوصاف نبوی ، خود را مشمول رحمت الهی و قرین عطوفت محمدی قرار دهیم که آن پیامبر مهرپرور میفرماید :
اَقْرَبُکُمْ مِنّی غَداً فِی الْمَوْقِفِ اَصْدَقُکُم لِلْحَدِیثِ وَآداکُم لِلاَمانَةِ وَاَوْفاکُم بِالْعَهْدِ وَاَحْسَنُکُم خُلْقاً وَاَقْرَبُکم مِنَ النّاسِ . ( 1 )
نزدیک ترین شما به من در فردای قیامت ، آن کسی است که بیش از همه سخن راست بگوید ، ادای امانت کند ، به پیمان وفا کند و اخلاق وی نیکوتر و به مردم نزدیک تر باشد .
نماز
ترک نماز ، بزرگ ترین گناه است . نماز برای تربیت و تکامل روحی انسانها واجب شده است ، ولی برخی افراد برای گریز از انجام تکلیف و پیروی از هوای نفس یا تنبلی و کسالت ، آن را انجام نمیدهند . این بندگان به جای شکرگزاری به درگاه حق و همراهی و هم نوایی با برگ درختان سبز و زمین و زمان و پرندگان و خزندگان در مدح خدای روزی رسان ، به بهانههای گوناگون از زیر بار این مسئولیت انسان ساز میگریزند . گاهی میگویند : « خداوند به نماز ما احتیاج ندارد » . در پاسخ باید گفت نخستین چیزی که در قیامت از مسلمان میپرسند ، درباره ستون دین است و برای ترک کنندگان نماز ، عذاب دردناکی مقرّر شده است . آیا شایسته است انسان به دلیل تنبلی و کسالت ، در دسته ناسپاسان قرار گیرد و از به جا آوردن نماز که وظیفه بندگی است ، سرباز زند ؟ پیامبر اعظم ( صلّی الله علیه و آله و سلَّم ) در این باره میفرماید :
اَوَّلُ ما یُحاسَبُ بِهِ الصَّلوةُ . ( 5)
نخستین چیزی که از آن حساب رسی میکنند ، نماز است .
پیامبر خدا، محمد مصطفی ( صلّی الله علیه و آله و سلَّم )میفرماید : از جمله بهترین وساطتها این است که میان دو نفر در ازدواج، وساطت کنید
وساطت در ازدواج
در فرهنگ اسلام این کار از ارزشمندترین وساطتها به شمار آمده است . البته این کار به دلیل اهمیت و حقانیتش نیازمند تجربه و دقت و امانت داری است . فرد میانجی باید ویژگیهای دو طرف را به خوبی و بدون کم و کاست برای یکدیگر بیان کند و زمینه شناخت آن دو را فراهم آورد . در این صورت است که میتواند زمینه سعادت و آرامش دو جوان را فراهم کند و فرد میانجی را نیز به پاداش الهی برساند . ازاین رو ، پیامبر خدا ، محمد مصطفی ( صلّی الله علیه و آله و سلَّم ) در این باره میفرماید :
مِنْ اَفْضَلِ الشَّفاعَةِ أَنْ تَشْفَعَ بَیْنَ اثْنَیْنِ فی النِّکاحِ . ( 6)
از جمله بهترین وساطتها این است که میان دو نفر در ازدواج ، وساطت کنید .
پی نوشت:
1 . نهج الفصاحه ، ش 1119 .
2. نهج الفصاحه ، ش 2849 .
3. تحف العقول ، ص 54 .
4. همان ، ص 46 .
5. همان ، ش 979.
6. همان ، ش 3073.
پیامبر چگونه غذا میخورد؟
سنت نبوی و سیره پیامبر اکرم ( صلّی الله علیه وآله ) در مورد خوردنیها و آشامیدنیها و نحوه خوردن و آشامیدن و نوع غذا و ادب سفره و طعام از نکات آموزنده است .
در این بخش به نمونههایی از سیره آن حضرت در این زمینه اشاره میکنیم .
1 ـ وارستگی از اسارت شکم
شکم پرستی و حرص بر طعام و پرخوری ، از صفات ناپسند است .
اولیای الهی پیوسته از اسارت شکم آزاد بوده اند و غذا و طعام را برای ادامه حیات میخواستند ، نه حیات را برای خوردن و آشامیدن .
از این جهت جلوه دیگری از زهد را در مورد خوراکیها در زندگی پیامبرخدا ( صلّی الله علیه وآله ) میبینیم .
به فرموده امام صادق ( علیه السلام ) : نزد پیامبر خدا ( صلّی الله علیه وآله ) هیچ چیز محبوب تر از این نبود که پیوسته گرسنه و خائف از خدا باشد . ( 1 )
امام صادق ( علیه السلام ) وقتی سخن از گرسنگی کشیدنهای پیامبر و سیر نخوردنها و اکتفا به نان جو کردن وی میگفت ، افزود : نمیگویم که آن حضرت نداشت و نمییافت که بخورد ! چرا که او گاهی به یک نفر صد شتر جایزه داد و اگر میخواست میخورد ، جبرئیل سه بار کلیدهای گنجینههای زمین را برای او آرود و او را در پذیرفتن آن مخیّر ساخت ، بی آنکه از درجات اخروی حضرتش اندکی کاسته شود ، اما باز هم آن حضرت نیازمندی و تواضع در پیشگاه خدا را ترجیح میداد . ( 2 )
کسی از امام صادق ( علیه السلام ) پرسید : آیا این روایت صحیح است که پیامبر اکرم ( صلّی الله علیه وآله ) از نان گندم سیر نخورد ؟ فرمود : نه اصلا نان گندم نمیخورد بلکه از نان جو آن قدر نخورد که سیر شود !(3)
مقیّد نبودن آن حضرت به نوع خاصی از غذا جز این قید و شرط که حلال باشد ، نشانه دیگری از این وارستگی بود :
« کانَ رَسُولُ الله یأکُلُ الأصنافَ مِنَ الطَّعامِ » . ( 4 )
پیامبر خدا هر نوع غذا را میخورد .
گاهی از گرسنگی سنگ به شکم خود میبست .
هر غذایی که حاضر بود میخورد و هر چه را مییافت رد نمیکرد . ( 5)
هر گاه طعام و سفره در مقابل حضرت مینهادند چنین دعا میکرد : خدایا این را نعمتی سپاس گزاری شده قرار بده ، نعمتی که آن را به نعمت بهشت، متصل سازی
2 ـ تکریم نعمت
همه خوردنیها و آشامیدنیها و میوهها و غذاها « نعمت خدا » است و احترامش لازم است .
بدگویی از یک نوع غذا ناسپاسی است .
رسول خدا هرگز از غذایی بد نمیگفت ، نعمت الهی را نیز هر چند که کم و ناچیز بود بزرگ میداشت . ( 6)
در حدیث دیگری آمده است :
« ماذَمَّ طَعاماً قَطُّ کانَ اِذا اَعْجَبهُ اَکَلَهُ وَ اِذا کَرِهَهُ تَرَکَهُ ولا یُحَرِّمُهُ عَلی غَیْرِهِ » . ( 7)
هرگز از طعامی مذمت و بدگویی نکرد .
اگر از غذایی خوشش میآمد میخورد ، و اگر دوست نداشت نمیخورد و برای دیگران هم ممنوع نمیساخت .
ظرف غذا را با انگشتانش پاک میکرد و میفرمود : غذای آخر ظرف برکتش بیشتر است . ( 8)
هر گاه طعام و سفره در مقابل حضرت مینهادند چنین دعا میکرد :
« اللّهُمَّ اجْعَلْها نِعمَةً مَشکورةً تَصِلُ بِها نِعْمةَ الجنَّة » . ( 9)
خدایا این را نعمتی سپاس گزاری شده قرار بده ، نعمتی که آن را به نعمت بهشت ، متصل سازی .
آن حضرت به خوردن غذاهای مانده در سفره اهتمام میورزید و طعام افتاده از سفره را مهریه حورالعین میدانست و خوردن خوردههای غذا یا تکه نانی را که بر زمین افتاده مایه رحمت و مغفرت الهی معرفی میکرد . ( 10)
این گونه برخورد با مواد غذایی و مواهب خدا هم سپاس نعمتهای الهی است ، هم جلوی اسراف را میگیرد و به مردم میآموزد تا مواهب الهی را هدر ندهند و اسراف نکنند .
3 ـ روش متواضعانه
فروتنی و تواضع در آداب غذا خوردن ، در نوع غذا، جای غذا، کیفیت خوردن و افراد هم غذا و هم سفره روشن میشود .
رسول خدا با محرومان و بینوایان هم غذا میشد، حتی با دست خود به آنان غذا میداد .
« یؤاکِلُ المَساکینَ وَیُناوِلُهُمْ بِیَدِهِ » . ( 11)
نحوه نشستن او بر سفره و کنار غذا نیز متواضعانه بود .
آن حضرت روی زمین مینشست روی زمین غذا میخورد مثل بندگان مینشست و همچون آنان غذا میخورد و میدانست که بنده است :
« کانَ رَسُولُ الله ( صلّی الله علیه وآله ) یأکُلُ أکلَ العَبدِ و یَجلِسُ جُلوسَ العَبدِ وَیعلَمُ أنَّهُ عَبدٌ » . ( 12)
روزی زنی بر آن حضرت گذر کرد .
به پیامبر که روی زمین نشسته و مشغول غذا خوردن بود گفت : یا محمد ! مثل بردگان غذا میخوری و مثل آنان مینشینی ! پیامبر فرمود : وای بر تو کدام بنده است که از من بندهتر باشد ؟ ( 13)
به روایت حضرت امیر ( علیه السلام ) رسول خدا ( صلّی الله علیه وآله ) سر سفره مانند بردگان مینشست و به ران چپ خود تکیه میداد .
به فرموده امام صادق ( علیه السلام ) هرگز آن حضرت از آغاز بعثت تا دم مرگ در حال تکیه دادن غذا نخورد ، مثل بردگان میخورد به خاطر فروتنی در پیشگاه خدا . ( 14)
محبوبترین غذا و سفره در نظر پیامبر غذایی بود که شرکت کنندگان بیشتری بر سر طعام باشند. آن حضرت غذا خوردن به تنهایی را دوست نداشت و تنها غذا نمیخورد
میفرمود : پنج چیز را تا عمر دارم رها نمیکنم یکی هم غذا خوردن با بردگان است . ( 15)
از نشانههای دیگر فروتنی او نسبت به غذاو نعمت الهی آن بود که هر کس آن حضرت را به طعام دعوت میکرد
اجابت مینمود و فرقی میان برده و آزاد و فقیر و غنی نمیگذاشت .
حتی اگر به تکّه ای گوشت هم دعوتش میکردند ردّ نمیکرد .
هدیه این و آن را میپذیرفت ، اگر چه یک جرعه شیر باشد میگرفت و آن را مینوشید ولی صدقه نمیخورد . ( 16)
4 ـ بر سفرههای جمعی
مهمان دوستی و علاقه به حضور دیگران بر سر سفره از خصلتهای جوانمردان و سخاوتمندان است .
پیامبر اکرم ( صلّی الله علیه وآله ) از غذاهای حلال همراه خانواده و خدمتکار و همزمان با آنان میخورد .
اگر مسلمانی هم به میهمانی دعوت شده بود همراه آنان نشسته بر زمین و بر روی هر چه که دیگران طعام میخوردند ، غذا میخورد و از هر چه که خانواده میخوردند با آنان میخورد مگر آن که مهمان داشته باشد که ترجیح میداد با مهمانش غذا بخورد .
محبوبترین غذا و سفره در نظر پیامبر غذایی بود که شرکت کنندگان بیشتری بر سر طعام باشند . ( 17) آن حضرت غذا خوردن به تنهایی را دوست نداشت و تنها غذا نمیخورد :
« وَکانَ لایأکُلُ وَحدَهُ » . ( 18)
پی نوشت:
1 . سنن النبی ، ص160 .
2 . همان ، ص182 .
3 . همان ، ص162 .
4 . مکارم الاخلاق ، ص26 .
5 . بحار الانوار ، ج16 ، ص227 .
6. مکارم الاخلاق ، ص13 .
7. سنن النبی ، ص177 .
8. همان .
9. مکارم الاخلاق ، ص143 .
10. همان ، ص141 .
11. بحار الانوار ، ج16 ، ص288 .
12. محاسن برقی ، ص456 .
13. همان ، ص457 ، مکارم الاخلاق ، ص16 .
14. همان ، ص162 .
15. بحار الانوار ، ج16 ، ص220 .
16. بحار الانوار ، ج16 ، ص227 .
17. سنن النبی ، ص166 .
18. همان ، ص177 .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر