جمعه، تیر ۰۲، ۱۳۹۱

مردم سالاری بدون ولایت قابل تحقق نیست

حجت‌الاسلام پناهیان:

یکی از سران اصلاحات حرف رژیم اسرائیل را می‌زند/" ولایت" مهمترین کمبود انقلاب مصر

خبرگزاری فارس: مشاور رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها با تأکید بر اینکه مردم سالاری بدون ولایت قابل تحقق نیست، گفت:‌ کسی که بدون تأکید بر ولایت، از حاکمیت مردم بر سونوشت خود سخن می‌گوید، حتماً فریبی در سخنانش نهفته است.

به گزارش حوزه احزاب خبرگزاری فارس، حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان در مسجد دانشگاه تهران، به ابعاد مختلفی از اهمیت ولایت و نقش آن در جامعه و فرد اشاره کرد و با نقد شیوه‌های حکومتی غربی، به تبیین روشنی از ولایت فقیه و کارکرد ولایی آن به عنوان الگویی از تنها راه نجات بشر ارائه پرداخت.

متن کامل سخنرانی حجت‌الاسلام پناهیان در دانشگاه تهران به شرح زیر است:

چرا شخصیت با عظمتی مانند علی(ع) باید صرف تحقق امر ولایت شود؟ یقیناً اعجاز شکافته شدن خانۀ کعبه و میلاد حضرت علی(ع) در آن بسیار پرحکمت است و عمیق‌تر از آن است که حتی بخواهد محدود به فواید زمان حیات امیرالمؤمنین(ع) شود. اعجاز ولادت علی(ع) قبل از ظهور اسلام اتفاق افتاده است و عظمت این مولود، فراتر از امر ظهور اسلام و حوادث پس از آن است. خداوندی که به این سادگی دست به معجزه نمی‌زند، چرا این معجزه را رقم زده است؟ چرا حضرت مریم(ع) که عمری را در مسجد بوده است هنگام تولد حضرت مسیح(ع)، باید از مسجد خارج شود ولی برای تولد علی(ع) دیوار خانه خدا که قبلۀ همۀ مساجد است، شکافته می‌شود و ولادت علی(ع) در آنجا واقع می‌شود؟

عظمت حضرت علی(ع) به حدی است که پیامبر(ص) می‌فرماید: «خداوند هر روز نزد ملائکه به علی(ع) مباهات و افتخار می‌کند؛ إِنَّ اللَّهَ‏ تَعَالَى یُبَاهِی‏ بِعَلِیِ‏ بْنِ أَبِی طَالِبٍ کُلَّ یَوْمٍ الْمَلَائِکَةَ الْمُقَرَّبِینَ‏ حَتَّى یَقُولُوا بَخْ بَخْ هَنِیئاً لَکَ یَا عَلِیُّ»(مناقب ابن شهرآشوب/3/266) این عظمت به هرکه محب علی(ع) هم هست سرایت می‌کند تا آنجا که رسول خدا(ص) می‌فرمایند: «ملک الموت بر محب علی(ع) هنگام مرگ رحم می‌کند و مهربان است، آن چنان که با انبیاء الهی مهربان است؛ إِنَّ مَلَکَ الْمَوْتِ یَتَرَحَّمُ‏ عَلَى‏ مُحِبِ‏ عَلِیِ‏ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(ع) کَمَا یَتَرَحَّمُ عَلَى الْأَنْبِیَاءِ‏»(ارشاد القلوب دیلمی/2/235)

در اینجا سؤال‌های زیادی مطرح می‌شود: چرا علی(ع) این‌همه عظمت داشت؟ چرا باید محل تولد او خانۀ کعبه باشد؟ چرا امیرالمؤمنین(ع) با این عظمتی که دارند صرف امر ولایت شدند؟ چرا علی(ع) باید صرف تحقق و تجلی دادن مفهوم ولایت و امامت شود؟ آیا ولایت و امامت این‌قدر مهم است که باید شخصیتی که خانۀ کعبه برای میلاد او شکافته می‌شود، اسوۀ امامت از اول تا آخر قرار گیرد؟ اگر پاسخ این سوالها را ندانیم امامت را درست نشناخته‌ایم و رازهای امر ولایت را درست نگاه نکرده‌ایم که نمی‌دانیم چرا خداوند متعال این‌قدر برای مفهوم ولایت و امامت هزینه می‌کند.

برای درک عظمت ولایت باید به اثر آن در «حیات معنوی» و «حیات مادیِ» انسان نگاه کنیم / ولایت تنها عامل نجات بشریت در حیات مادی و معنوی است

فاطمۀ زهرا(س) با آن عظمتشان، اولین شیعۀ فدایی علی(ع) می‌شود که صرف امامت و ولایت علی(ع) می‌شود. خداوند با این اشاره‌ها چه حقیقتی را می‌خواهد به ما بگوید؟ باید اشاره‌ها را بگیریم و بفهمیم. خدا بنا ندارد همۀ حقایق را «نشان» دهد و الا همه مؤمن می‌شدند، بلکه خداوند برای درک حقایق «نشانه» می‌دهد. در سوره انعام خدواند می‌فرماید: «وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ وَ لَوْ أَنْزَلْنا مَلَکاً لَقُضِیَ الْأَمْرُ ثُمَّ لا یُنْظَرُونَ(8/انعام) [ترجمه آیت الله مکارم شیرازی: (از بهانه‏هاى آنها این بود که) گفتند: «چرا فرشته‏اى بر او نازل نشده (تا او را در دعوت مردم به سوى خدا همراهى کند؟!)» ولى اگر فرشته‏اى بفرستیم، (و موضوع، جنبه حسى و شهود پیدا کند،) کار تمام مى‏شود (یعنى اگر مخالفت کنند،) دیگر به آنها مهلت داده نخواهد شد (و همه هلاک مى‏شوند).]

باید برای درک عظمت مفهوم ولایت به اثر آن در حیات مادی و معنوی انسان و جوامع انسانی نگاه کنیم. اگر خوب بررسی کنیم خواهیم دید که نجات بشر در گرو ولایت است و ولایت تنها عامل نجات بشریت در حیات مادی و معنوی است.

تنها راه رفع ظلم از حیات انسان ولایت است/ نبود امر ولایت مهمترین کمبود انقلاب مصر

بشریت چقدر باید در لجنزار و منجلابِ ظلم دست و پا بزند تا به این نتیجه برسد که جز با ولایت کارش سامان پیدا نمی‌کند؟ و هرگاه بشریت به این نقطه برسد، ظهور محقق خواهد شد.

دشمنان انقلاب مصر و دشمنان همۀ بشریت در همۀ عالم، چرا این‌قدر می‌توانند در هر حرکتی تأثیرگذار باشند و بر موج حرکت‌های مردمی سوار شوند و انقلاب‌ها را مال خود کنند؟ آیا اینها جز به خاطر نبودن امر ولایت است؟ چرا ما در انقلاب موفق بوده‌ایم؟ آیا جز به خاطر امر ولایت بوده است؟

مردم سالاری بدون ولایت قابل تحقق نیست همچنانکه با ولایت قطعا تحقق می‌یابد

اینکه مفهوم ولایت در حیات دنیوی ما چقدر اهمیت دارد برای ما قابل درک است. چرا که همین الان ما جلوه‌ای از جلوات ولایت را در کسوت ولایت فقیه در جامعۀ خود داریم. کسی که می‌گوید «من ولایت امیرالمؤمنین(ع) را دارم اما ولایت فقیه را قبول ندارم»، یا دروغ می‌گوید و یا نادان است. کسانی که موضوعاتی مانند مردم‌سالاری را بر ولایتمداری ترجیح می‌دهند و حتی کسانی که دیگر امور معنوی را بر ولایتمداری ترجیح می‌دهند، یا جاهل هستند و یا قصد فریب مردم را دارند. مردم سالاری بدون ولایت قابل تحقق نیست همچنانکه با ولایت قطعا تحقق می‌یابد. تجربۀ صدسالۀ غرب و تجربۀ سی‌سالۀ ما این را نشان داده است.

تجربۀ جهان بشری به ما نشان داده است که دموکراسی، رأی مردم، وجود احزاب، آزادی رسانه‌ها، وجود قانون، مفاهیمی مانند قانونمداری و هر چه که در جامعۀ مدنی به عنوان فضایل انسانی می‌توان یافت، همۀ این مفاهیم و اهداف خوب هیچ‌کدام بدون ولایت قابل تحقق نیستند. هر کسی بر این مفاهیم بدون ولایت تاکید کند انسان نادانی است و متاسفانه بعضی‌ از دانشگاهیان ما حاضر نیستند چشم خود را باز کنند و تجربۀ بشری را حداقل در این صد سال اخیر ببینند که کشورهای دموکراتیک چگونه زیر سلطۀ صهیونیست‌ها قرار گرفته‌اند.

برخی اساتید دانشگاه چشم خود را به حقایق عالم بسته‌اند و به دموکراسی مانند وحیِ مُنزل اعتقاد پیدا کرده‌اند

برخی اساتید دانشگاه به جای اینکه چشم خود را به حقایق عالم بازکنند به دموکراسی مانند وحی مُنزل اعتقاد پیدا کرده‌اند! استاد دانشگاهی که به دموکراسی غربی اعتقاد پیدا کرده است و به تجربۀ شکست‌خوردۀ دموکراسی در جهان غرب نگاه نمی‌کند، اصلاً انسان محترمی نیست چه رسد به اینکه استاد محترمی باشد.

متاسفانه در یکی از دانشگاه‌های کشور در یک شهر مذهبی می‌بینیم که برخی از سران اصلاح‌طلب در فضایی سرشار از خفقان، حرف‌هایی را تدریس می‌کنند که تجربه ابطال آنها را اثبات کرده و همین کسانی که داعیۀ آزادی بیان داشته و دارند، در آن دانشگاه چنان جو خفقانی ایجاد کرده‌اند، که کسی جرأت مخالفت ندارد ما نه‌تنها این‌ها را آدم‌های محترمی نمی‌دانیم بلکه کسانی می‌دانیم که ننگ بشریت هستند چون اینها مانع گذر بشریت از دوران منحوس و کثیف دموکراسی هستند.

آیا ارادۀ مردم از طریقی به جز ولایت قابل تحقق است؟! / کسی که بدون تأکید بر ولایت، از حاکمیت مردم بر سونوشت خود سخن می‌گوید، حتماً فریبی در سخنانش نهفته است

یکی از سران اصلاحات اخیراً گفته بود که «باید در این کشور ارادۀ مردم تحقق پیدا کند»! این حرف دقیقاً مثل حرف‌هایی است که در رادیو اسراییل زده می‌شود. مگر الان ارادۀ مردم حاکم نیست؟! آیا ارادۀ مردم از طریقی به جز طریق ولایت قابل تحقق است؟! آیا از طریق احزاب که دنبال ولایت مطلقۀ احزاب هستند قابل تحقق است؟ امروز در کجای دنیا ارادۀ مردم حاکم است؟ آیا جنبش 99 درصدی را در کشورهای مدعی دموکراسی نمی‌بینید؟ آیا می‌توانید یک کشور دموکراسی در صد سال اخیر نشان دهید که تحت نفوذ لابی صهیونیست نباشد؟

مردم بر اساس کدام تئوری، کدام روش و کدام ضابطه‌ می‌توانند بر سرنوشت خود حاکم شوند جز از طریق ولایت؟ آیا جز از طریق ولایت، تحقق ارادۀ مردم امکان دارد؟ چرا مردم‌سالاری بدون ولایت محقق نمی‌شود؟ چون اگر ولایت نباشد که آسیب‌های دموکراسی را از بالا کنترل کند، «دموکراسی» جامعه را دربست در اختیار صهیونیست‌ها(مستکبران) قرار خواهد داد. پس کسی که بدون تأکید بر ولایت، از حاکمیت مردم بر سرنوشت خود سخن می‌گوید، اگر جاهل و نادان نباشد، حتماً فریبی در سخنانش نهفته است.

برخی از سیاسیون ما به فکر اعتبار و آیندۀ خودشان هستند و در ارتباط با ولایت کم می‌گذارند/ فشارهای دشمن به خاطر این است که ما هنوز به اوج ولایتمداری نرسیده‌ایم

متاسفانه برخی از مسئولین سیاسی ما در ارتباط با موضوع ولایت آنچنان که باید و شاید رفتار نمی‌کنند برخی از سیاسیون ما بیشتر به فکر اعتبار و آیندۀ خودشان هستند و به همین جهت، در ارتباط با ولایت کم می‌گذارند. مسئولان سیاسی‌ که برای حفظ حیثیت اجتماعیِ خود نزد غیر ولایتمداران، از ولایت دفاع نمی‌کنند و خود را فدای ولایت نمی‌کنند، بی‌آبرو خواهند شد.

شما تصور می‌‌کنید چرا امام زمان(ع) تشریف نمی‌آورد؟ به خاطر همین رفتار ضعیف برخی از مسئولین سیاسیِ امروز ماست. مطالبۀ ما از سیاسیون بسیار بالاست و این مقدار خوب بودن را برای سیاسیون کافی نمی‌دانیم. ما نمی‌خواهیم از آنها عیب جویی کنیم. نمی‌گوییم که دزدی یا خیانت می‌کنند، یا نماز نمی‌خوانند یا... بلکه مسأله اینجاست که سیاسیون ما در ارتباط با موضوع ولایت آنچنان که باید و شاید رفتار نمی‌کنند تا اقتدار نظام، دوصدچندان افزایش پیدا کند.

در روز رحلت امام(ره) مقام معظم رهبری دردمندانه فرمودند: «وقتی ملت ما به اوج برسد، دشمنی‌ها پایان خواهد یافت.»(سخنرانی در مرقد مطهر امام خمینی(ره) ) یعنی فشارهای دشمن و هزینه‌هایی که ما امروز در اثر دشمنی‌های آنها داریم می‌پردازیم به خاطر این است که ما هنوز به آن نقطۀ اوج نرسیده‌ایم، اگر به آن اوج برسیم دشمن ذلیلِ ما می‌شود. اما چگونه می‌توان به آن نقطۀ اوج رسید؟ خودِ دشمن امروز دارد اعتراف می‌کند که مشکلش در ایران فقط رهبری ایران است و اگر موضوع ولایت نبود، همۀ عوامل دیگری که مقاومت می‌کنند، شکننده بودند و از بین می‌رفتند. عقل محاسبه‌گر مادی انسان هم این را تأیید می‌کند. اگر در ولایتمداری قوی‌تر باشیم دشمن ذلیل‌تر خواهد شد. این ولایت‌گریزان هستند که امید به دشمن می‌دهند و موجب افزایش فشار دشمن می‌شوند.

اگر ما علوی هستیم، خودمان را معطل نکنیم ما اگر می‌خواهیم علوی شویم، الهی و معنوی بشویم نباید برای کسانی که با ژستِ فاصله‌ گرفتن از ولایت می‌خواهند وجاهتی کسب کنند، ذره‌ای آبرو باقی بگذاریم.

اگر کسی حقیقت را بگوید که تندروی و یا زیاده‌روی نیست؛ اگرچه حقیقت این باشد که «ما از مسئولین مملکتی خود انتظار داریم که در حد 313 نفر یاران امام زمان(ع) باشند و اگر در این حد نیستند به نقص خود رسیدگی کنند»، تصریح به این نقص و انتظار این رشد، تندروی نیست.

چرا سه امام اول ما به امر ولایت و سیاست پرداختند و به سراغ تعلیم و تربیت نرفتند؟/ ولایت و سیاست بر تعلیم و تربیت مقدم است

چرا باید شخصیت با عظمتی مانند حضرت علی(ع) صرف مفهوم ولایت بشود؟ چون مفهوم ولایت بسیار مهم و باعظمت است. چرا سه امام اول ما به امر ولایت و حکومت و سیاست پرداختند و مانند امامان بعدی به سراغ تعلیم و تربیت نرفتند؟ چون معلوم است که سیاست به معنای تحقق ولایت، بر تعلیم و تربیت مقدم است.

آیا ولایت ما بدون امتحان پس دادن در موضوع ولایت فقیه پذیرفته می‌شود؟

آیا ولایت ما بدون امتحان پس دادن در موضوع ولایت فقیه پذیرفته می‌شود؟ شلمقانی‌ از علمای بسیار بزرگ در آغاز دوران غیبت بود که کتاب‌های او در خانه‌های شیعیان خوانده می‌شد. اما به خاطر اینکه نائب امام زمان را نپذیرفت مورد طرد و لعن ائمۀ هدی قرار گرفت و امام زمان(ع) این عالم بزرگ را که هفده کتاب از او در خانه‌های شیعیان بود، در نامه‌ای لعن کردند. او در شیعه‌گری هیچ چیزی کم نداشت و دوازده امام را دربست قبول داشت ولی به خاطر اینکه نائب دوم امام زمان(عج) را نپذیرفت کل اعتقاد به امامتِ او از بین رفت. (غیبت شیخ طوسی/387 و معجم رجال آیت الله خوئی،ج17، ص47 ذیل مدخل «محمد بن علی الشلمغانی»)

این حرف‌ها دین و معنویت ما هستند. این حرف‌ها دین امامی است که فرمود «و اللَّه اسلام تمامش سیاست است. اسلام را بد معرّفى کرده‏اند.»(صحیفه امام/ج‏1/ص270) و فرمود: «اسلام دین سیاست است قبل از اینکه دین معنویات باشد»(صحیفه امام/ج‏6/ص 467)

دانشگاه اگر تئوری ولایت را خوب تبیین نکند دانشگاه نیست/ شیعه مسئولیت تشخیص عالِم خوب از عالِم بد را به عهده دارد/ دانشجو باید مانند شهید دیالمه، عالِم خوب و بد را تشخیص دهد و اسیر اعتبارات اجتماعی افراد نشود

من به اعضای محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت آموزش عالی و دانشگاه‌های محترم و اساتید خوب عرض می‌کنم، دانشگاه اگر تئوری ولایت را خوب تبیین نکند دانشگاه نیست، دانش‌سرا نیست بلکه جهل‌سراست. حتی در حوزه‌های علمیه نیز طلبه‌ها و اساتیدی هستند که نسبت به ولایت جهل دارند، آنها نیز فرقی ندارند با هر جاهلی که نسبت به ولایت در هر جای دیگر باشد بلکه آنها مذموم‌ترند و شما در فتنه‌های آخرالزمان نقش چنین کسانی را بیشتر خواهید دید.

کسی از امتحان ولایت مصون نیست. ابلیس با شش‌هزار سال عبادت از امتحان ولایت مصون نبود و ما طلبه‌ها مگر چقدر عبادت داریم که از این امتحان مصون بمانیم؟ و چه کسی تضمین کرده‌ است که ما زمین نخوریم؟ و شما این زمین‌ خورده‌ها را قبل از ظهور خواهید دید و شیعه مسئولیت تشخیص عالم خوب از عالم بد را به عهده دارد. دانشجویان عزیز الگوهای خوبی مثل شهید دیالمه را دارند که این شهید عزیز در مورد کسی که از نظر علمی ارزش این را نداشت که به او آیت‌الله گفته شود، به جوّزده‌های سیاسی می‌گفت که او این‌قدر سواد علمی ندارد چرا به او آیت‌الله می‌گویید؟! و بعدها معلوم می‌شد که شهید دیالمه چقدر خوب تشخیص می‌داد. دانشجو باید عالم خوب و بد را تشخیص دهد و اسیر اعتبارات اجتماعی افراد نشود.

در آخرالزمان هر کسی باید روی پای خودش بایستد، در آخرالزمان هر کسی باید خودش بفهمد و تشخیص دهد و نمی‌تواند به دیگران و به «ولیجه‌ها» و کسانی که قدرت نفوذ فکری در دیگران دارند تکیه کند. (رسول خدا(ص) خطاب به امیرالمؤمنین(ع): وَ سَتَکُونُ بَعْدِی فِتْنَةٌ صَمَّاءُ صَیْلَمٌ یَسْقُطُ فِیهَا کُلُّ وَلِیجَةٍ وَ بِطَانَةٍ وَ ذَلِکَ عِنْدَ فِقْدَانِ شِیعَتِکَ الْخَامِسَ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ مِنْ وُلْدِکَ؛ کفایة الأثر/156. امام صادق ع: لَا بُدَّ مِنْ أَنْ یَکُونَ فِتْنَةٌ یَسْقُطُ فِیهَا کُلُّ بِطَانَةٍ وَ وَلِیجَةٍ؛ کافی/1/370)

چرا هیچ عبادتی بدون ولایت پذیرفته نیست ؟/ چرا حقیقت عبادت ولایت است؟/ مهمترین مشکل نفسانی انسان پذیرش برتری کسی است که خدا او را برتری داده است

اما اهمیت ولایت در حیات معنوی انسان به حدی است که هیچ عبادتی بدون ولایت پذیرفته نیست. کسی از امام صادق(ع) سوال کرد که اگر کسی اهل عبادت و شب‌زنده‌داری و خشوع باشد ولی ولایت شما را قبول نداشته باشد، آیا اعمال او برایش فایده‌ای دارند؟ حضرت فرمودند: در بنی اسرائیل اگر کسی از اصحاب حضرت عیسی(ع) پس از چهل شب عبادت، به درگاه خداوند دعا کرده و حاجتی می‌خواست، حاجتش برآورده می‌شد. اما یکی از ایشان چنین کرد و حاجتش برآورده نشد. نزد عیسی(ع) رفت و شرح حال خودش را گفت. حضرت عیسی(ع) دو رکعت نماز خواند و دست به دعا برداشت. خداوند وحی فرو فرستاد که این بنده مرا دعا می‌کند در حالی که در قلبش نسبت به تو شک وجود دارد. و اگر در این حال مرا بخواند تا اینکه گردنش بیفتد و انگشتانش بریزد، دعایش را اجابت نخواهم کرد. (... ثُمَّ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ یَا عِیسَى إِنَّ عَبْدِی أَتَانِی مِنْ غَیْرِ الْبَابِ الَّذِی أُوتَى مِنْهُ إِنَّهُ دَعَانِی وَ فِی قَلْبِهِ شَکٌّ مِنْکَ فَلَوْ دَعَانِی حَتَّى یَنْقَطِعَ عُنُقُهُ وَ تَنْتَثِرَ أَنَامِلُهُ مَا اسْتَجَبْتُ لَهُ..؛ کافی/2/400)

این حرف‌ها را باید از حالت تعارف و شعار در بیاوریم. اینها شعار نیست بلکه شعور است. در دعای ندبه می‌خوانیم: «خدایا نماز مرا به واسطۀ صاحب‌الزمان قبول کن...؛ وَ اجْعَلْ صَلَاتَنَا بِهِ‏ مَقْبُولَةً، وَ ذُنُوبَنَا بِهِ مَغْفُورَةً، وَ دُعَاءَنَا بِهِ مُسْتَجَاباً»

چرا ولایت نقش کلیدی در پذیرش عبادتِ خداوند را دارد و چرا بدون ولایت، گوهر معنویت بی‌ارزش است؟ باید دربارۀ حقیقت عبادت تفکر کنیم و ببینیم که آیا به ولایت امیرالمؤمنین(ع) می‌رسیم یا نه؟ ما وقتی به خداوندی خدا اعتراف می‌کنیم باید غیر خدا را نفی کنیم. و اولین غیر خدا و مهمترین غیرخدا که همیشه با او درگیر هستیم «خودمان» هستیم. از همۀ اغیار مهمتر «خودِ» ماست. مشکل ما انکار غیر خداست و الا اعتراف به خدا را داریم. و بزرگترین غیرخدایی که ما باید آن را کنار بزنیم خودمان هستیم. یعنی باید روی نفسمان پا بگذاریم و از کسانی نباشیم که هوای نفس را خدای خود قرار داده‌اند و خداوند در مورد آنها فرمود: «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ»(جاثیه/23)

مشکل ما در رسیدن به حقیقت توحید و عبودیت چیست؟ مشکل ما «نفی خود» است. چرا از گناه استغفار می‌کنیم؟ چون «گناه» تجلیِ خودخواهی است. چرا باید دائماً استغفار کنیم؟ چون این نفیِ خود باید یک جریان دائمی در وجود ما باشد.

چرا حقیقت عبادت ولایت است؟ چون حقیقت عبادت نفی غیر خداست و ما باید غیر خدا را که «خودِ» ماست از دل بیرون کنیم و مهمترین مشکل نفسانیِ انسان این است که برتری کسی را که خدا او را برتری داده است بپذیرد و در مقابل کسی که خدا او را برتری داده است فروتن شود و آن بیماری قلبی که مانع پذیرش این برتری می‌شود حسادت است. خداوند می‌فرماید: «بلکه آنان به مردم [که بر اساس روایات منظور پیامبر و اهل بیت اویند] به خاطر آنچه خدا از فضلش به آنان عطا کرده، حسد مى‏ورزند؛ أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»(نساء/54) امام صادق(ع) فرمودند: « نَحْنُ الْمَحْسُودُونَ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»(کافی/1/186)

این خواست خداست که می‌خواهد به واسطۀ ولایت، بندگان خود را امتحان می‌کند تا معلوم شود بندگان خدا چقدر عبدِ خدا هستند و چقدر خود را نفی کرده‌اند. با عبادت معلوم نمی‌شود که انسان‌ها چقدر از خود گذشته‌اند و چقدر خود را نفی کرده‌اند. چون انسان‌های بسیاری بوده‌اند که نه تنها با عبادت کردن از خود نگذشته‌اند، بلکه بیشتر به خود پیوسته‌اند. مانند ابلیس که هرچه عبادت کرده بود بیشتر به خود پیوسته بود و وقتی بنا شد که از خود بگذرد و به آدم سجده کند، نتوانست از خودش جدا شود و بگذرد. زیرا کثرت عبادت بر عجب او افزوده بود نه بر عبودیت او؛ و از عبادت‌های سالهای طولانی برای خودش اعتبار و منیتی قائل شده بود.

برای اینکه پذیرش ولایت برای ما آسان شود، خداوند به علی(ع) این قدر عظمت می‌دهد

معلوم می‌شود چرا خانۀ کعبه که قبله‌گاه ماست باید زادگاه علی‌بن ابیطالب(ع) باشد. آیا علی(ع) با نماز ربطی دارد؟ آیا ایشان به حقیقت سجدۀ ما ارتباط دارد؟ چرا باید عظمتی مانند علی(ع) صرف ولایت شود؟ چون ولایت گوهر یکدانۀ سعادت بشر چه از نظر مادی و چه از نظر معنوی است. از آنجا که علی(ع) قرار است امر ولایت را در عالم متجلی کند و از آنجا که ولایت امر بسیار مهمی است لذا خداوند این قدر برای ولایت هزینه می‌کند و شخصیت با عظمتی مانند علی(ع) را صرف ولایت می‌کند.

اما چرا خداوند به امیرالمؤمنین(ع) این قدر فضیلت می‌دهد؟ برای اینکه پذیرش ولایت او برای ما آسان شود. یعنی خداوند برای اینکه ولایتپذیری برای ما تسهیل شود این قدر عظمت به علی(ع) داده است

از طرف دیگر «خداوند می‌داند رسالتش را به چه کسی دهد؛ اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ»(انعام/124) یعنی وقتی ولایت را به عهدۀ کسی بگذارد این به دلیل عظمتی است که در نهاد او نهفته است. این مطلب در مورد نیابت امام زمان(ع) نیز این مسأله صادق است. وقتی امام خمینی(ره) امام امت شد همه ما فهمیدیم که امام باطنِ با عظمتی دارد و وقتی مقام معظم رهبری به ولایت رسید نیز ما از این امر فهمیدیم که ایشان نیز باطن با عظمتی دارد. از سوی دیگر خداوند نیز کسی را که سرنوشت امتی به او وابسته است قطعاً مورد حمایت و عنایات خود قرار می‌دهد.

انتهای پیام/

لینک مطلب

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر