عبدالکریم سروش روشنفکر برجسته مقیم آمریکا در یاداشتی از سکوت و همراهی بخشی از ایرانیان سکولار نسبت به اهانت به مقدسات اسلامی و شیعی به شدت انتقاد کرد. به گزارش سرویس فرهنگی «بازتاب»؛ در هفته های اخیر ترانه موهن یک جوان علیه امام دهم، علاوه بر موج محکومیت، با دفاع گروهی به ویژه برخی ایرانیان ساکن خارج از کشور مواجه شد که معتقد بودند این اقدام در راستای آزادی قابل دفاع است که نقد اصلی سروش هم به همین فضای نامعقول و غیراخلاقی است. وی با اشاره به مفهوم سکولاریسم خطاب به سکولارها گفته: به داد سکولاریسم برسید! در بخشی از این یادداشت عبدالکریم سروش آمده است: تهمت تکفیر پیشینه یی کهن دارد و دامان نامداران بسیاری را دریده است. نقد منکرانه دین نیز در دوران جدید ، حدیث کهنه یی است و دست کم قدمت چند صد ساله دارد . پیش از آن که مارکس نقد دین را در صدر همه نقدها قرار دهد ، ولترها و دیدروها پیکر دین را به تیرهای طعن و طنز خسته بودند. با این همه دین جان سختی کرد و چراغ کلیساها روشن ماند و همین که پیکر نیم جانش، بر خلاف انتظار سکولارها ، در دوران پسامدرن جان دوباره گرفت و ابراز هویت نمود و خرق عادتها کرد و انقلابها آفرید، خرد ورزانی چون هابرماس سکولار بر آن شدند تا از جامعه پسا سکولار سخن بگویند و " دیالوگ " میان مؤمنان و مخالفان را پیشنهاد و توصیه کنند. رفتار پاره یی از منکران غربت گزیده ایرانی، اما، نشان میدهد که نه تنها دماغ دیالوگ ندارند و شیوه نقد راستین را نیاموخته اند، بلکه در بی خبری و عقب ماندگی از قافله تاریخ و عقلانیت ، فقط زبان طعن و تمسخرشان باز و دراز است و به جای آنکه از در دوستی و آشتی درآیند و دل اهل ایمان را به دست آورند و همدلانه، کجیهای اندیشه آنان را به غربال نقد و منطق بپالایند و به دیالوگی متقارن روی خوش نشان دهند و خود را آماده شنیدن نقد و نظر کنند ، به شنعت زدن و خبث گفتن رو میآورند و از لذت موهوم آن بشاشت میاندوزند. نقد علمی البته صورت و سیرت دیگر دارد. و کورچشمی بسیار میخواهد که آدمی تفاوت میان نقد موقر و طعن موذی را در نیابد . صاحب این قلم خود به سبب نقد دین داغ تکفیر و زخم ارتداد بر چهره دارد و دیری است که صلیب مرگ خود را بر دوش میکشد .همین قلم بود که سالها پیش نوشت " امر دین عظیم تر از آن است که فقط به عاشقان سپرده شود. کافران ومنکران هم درین وادی حقی و حظی دارند" . و باز صاحب همین قلم بود که برای اولین و آخرین بار در دانشکده الهیات دانشگاه تهران آراء لودویگ فویرباخ و دیوید هیوم را در نقددین تدریس کرد و به دانشجویان طریقه ساخت شکنی دین را آموخت. شریعتی هم چندان از نفاق دینی و تزویر روحانی سخن گفت که دین فروشان برآشوفتند و برای فروکوفتنش با شکنجه گران سلطنتی هم داستان شدند. ما البته دین را نقد همدلانه می کردیم. و گلزار دیانت را تهی از آفات و خرافات و گزندگان و درندگان میخواستیم و میخواهیم. هیوم و کانت و هگل و مارکس و فویرباخ هم ناقدان محترم دین بودند و دینداران الی الابد وامدار موشکافی های اندیشه گرانه آنانند. هیوم وقوع معجزات را نقد کرد، کانت دعا کردن را بیمعنا میدانست، هگل خدایی تاریخی و حلولی را می پرستید، فویرباخ ومارکس هم دین را افیون روان یا افیون توده ها میدانستند. کسانی هم بودند و هستند که فراتر از مصلحان می روند و نه به اصلاح دین بل به امحاء آن میاندیشند و می کوشند. اینان هم مادام که به نقد عقلانی پایبند باشند سعیشان مشکور است و جهدشان مأجور.
روی سخن با دین ستیزانی است که بنام نقد اهانت و نفرت می پراکنند و رقم مغلطه بر دفتر دانش می کشند و سر حق بر ورق شعبده ملحق میکنند و نفس کافری را عین روشنفکری و ترقی می انگارند و چهره ای کریه از آزادی می نگارند و پلیدی ها و زشتی ها را به بهانه حق و آزادی مجاز و مطاع می شمارند و "نه آن در سر دارند که سر بکسی فرود آرند." مغالطه مهلکی که ذهن و ضمیر این طاعنان را تسخیر کرده، این است که هرچه "آزاد است رواست." به قوت باید گفت که این سخن سخت نارواست. آدمیان برای طمع ورزیدن و حسد ورزیدن ، بخل ورزیدن، غیبت کردن، مسخره کردن، پرخوردن، پر گفتن، آدرس غلط به جویندگان دادن و هنگام بیماری نزد طبیب نرفتن و... آزاداند، یعنی هیچ قانونی آنان را منع و مجازات نمی کند. اما در عین آزاد بودن ، پاره ای از آن خصال و افعال از اقبح قبائح اند و بهیچ حیله و بهانه یی پلیدی شان پاک و پیراسته نمی شود. آزادی ، جراحی پلاستیک نیست که زشتی ها را زیبا کند. آزادی چون نور است که زشتی ها و زیبایی ها را آنچنان که هستند می نمایاند. تمسخر کردن و نام بزرگان را بزشتی بردن ، رذیلت است ولو آزادانه انجام شود. اهانت ناروا است ولو نام نیکوی نقد بر آن نهاده شود. خود را فریب ندهیم. چه کسی می تواند بپذیرد پیامبر اسلام را به صورت خوک نشان دادن یا امامان شیعه را سید گدا خواندن (در رسانههای لوس آنجلسی)، نقدعلمی یا تحلیل تاریخی یامبارزه سیاسی است؟ درسراسر دوران روشنگری که نقد دین در صدر کارنامه منکران قرار داشت ، هیچ کس عیسی مسیح را به صورت خوک نکشید و هیچ کس حواریون عیسی را بی سر و پا نخواند."یارب به که شاید گفت این نکته که در عالم" دین گریزان غربت گزیده ایرانی گشاده دستانه شیپور آزادی را از دهانه گشادش مینوازند و تمرین آزادی را از آزادی پلشتی ها و قرآن سوزیها آغاز کرده اند و نعمت زیستن در اقالیم آزاد را چنین کفران میکنند؟ صاحب این قلم و همراهانش سالهاست بر شیعیان بانگ میزنند که خلفای پیامبر را سب و لعن نکنید و دشنام و ناسزا نگویید و تخم نفرت و کینه مپراکنید و آتش دشمنی برنیفروزید ، حالا بیایند و ازین آزادی پروران! بشنوند که اهانت به مقدسات دیگران و دامان فضیلتشان را به رذیلت آلودن شرط و لازمه آزادی است و کسی را به خاطر آن نباید نکوهش کرد! "حیرت اندر حیرت آمد زین قصص" من نمیدانم اگر فردا و پس فردا رعدی بخروشد و برقی بدرخشد و راه بازگشت آوارگان به وطن هموار شود، این ناسزا گویان چگونه میتوانند بی خفّت و بی خجلت ، چشم در چشم مردان و زنان و دختران و پسران بی شماری بدوزند که عقدشان را در محضر قرآن بسته اند و به آیین محمدی بر یکدگر حلال شده اند و باذن خدا ازیکدیگرکام گرفته اند ، فرزندانشان را محمد و فاطمه نام نهاده اند و الگوی مروّت و شجاعت را در علی دیده اند ؟ نام محمد را بی صلوات بر زبان نمیآورند و قرآن را بی بوسیدن به دست نمیگیرند و آب خنک را بی یاد تشنگی حسین نمینوشند و غبار تربتش را بر دیدگان میسایند. چگونه میتوان در خرمن ایمان و آرامش قومی آتش عداوت زد و در میانشان به آرامی زیست؟ پدر کشتی و تخم کین کاشتی با طاعنان دین گریزمیگویم : اگر در پی برکندن بیخ اسلامید ، آب در هاون میکوبید و جهد بی توفیق میکنید. هم خدای مسلمانان (به شهادت قرآن) وعده تثبیت این دین را در زمین داده است، لیظهره علی الدین کله، و هم ( به شهادت تاریخ ) این شجره طیبه محمدی در فزونی و تناوری بوده است و از آمد و رفت کلاغان ، شاخ و برگش نفرسوده است .به قول جلال الدین بلخی : "مصطفا را وعده کرد الطاف حق گر بمیری تو نمیرد این سبق.........او بخفت و بخت و اقبالش نخفت ". در افتادن با تمدنی چنین ستبر و سترگ نه کاری است خرد. بل و به قول خواجه شیراز: صد باد صبا این جا با سلسله میرقصند و اگر برای تشفی خاطر چنین میکنید ، وجدان شرمگین اخلاق نمیپسندد که دل دیگران را خون کنید تا دل خودتان خوش شود. ... زخم زبان زدن و دل مؤمنان را آزردن از خرد سیاسی به دور است و راهی بدهی نمیبرد. اگر قصد روشنگری و خرافه زدایی و دین پیرایی دارید ،بسم الله. راهش نقد علمی و تحلیل محققانه و همدلانه است و فتح باب دیالوگ و قبول شرافتمندانه رقیب، نه طعن و تخفیف و تمسخر. من در عجبم که چرا از اردوگاه "سکولار" ندایی و صدایی بر نمی خیزد و چرا از تاریخ مغرب زمین درس نمیگیرند و همزبان با مومنان، بر قبیله طاعنان نمی شورند و به نصح ناقدانه ایشان دهان نمی گشایند؟ مگر نهی آنان فقط برعهده دینداران است؟ این همه تلویزیون و اینهمه سایت اینترنتی، روزان و شبان در کار تولید نفرت و فضیحت اند و جدال کفر ودین را دامن می زنند و عقلای قوم نشسته اند و تماشا می کنند و زبان از هدایت بسته اند. سکولارها به داد سکولاریزم برسید! این نفرت فروشی های تندروانه، چهره دین ستیزانه به سکولاریزم خواهدبخشید و در فردای موعود کار بدست همه خواهد داد. آنچه را آوردم هم از سر غیرت مسلمانی بود هم مصلحت سیاسی و هم دغدغه فرهنگی. آیا کمال بی باری اگر، ایرانیان همه یهودی یا مسیحی یا.... هم بودند، بی کم وبیش با طاعنان در یهودیت و مسیحیت و... همینگونه خطاب می کردم و آنان را به نقد مشفقانه و ترک طعن دشمنانه فرا می خواندم و مروت و مدارا و ادبl
بیادب تنها نه خودرا داشت بد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ این وجیزه ناقدانه وناصحانه بی تکمله یی تمام نیست. خطابی هم با قبیله فقیهان دارم: ...سفارش من به شما این است که عالم باعمل باشید و در درجه نخست به مقلدان خود بگویید تا در مقدسات دیگران طعن نزنند و خلفای ثلاث را لعن نکنند و آنگاه اگر غم اسلام می خورید و آنرا توانا و آبرومند می خواهید با طاعنان وکافران ازدر محبت درآیید و به نصیحت مشفقانه بپردازید و برای هدایتشان دعای مخلصانه کنید . به کرشمه یی بازار ساحری وناموس سامری را بشکنید. بگذارید از قم بانگ ارشاد و شفقت برخیزد.. از مولانا، چهره متبسم اسلام، بیاموزید: هر زمان میگفتم از سوز درون اگر میترسید طعن طاعنان و کفر کافران در استواری درخت پر صلابت اسلام رخنه افکند ، دل دلیر دارید که آن آفت موجب چندین مخافت نیست. به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند و اگر اهانت به رسول مکرم و آل او شما را خشمگین میکند ، خشم خود را برای خدا فرو خورید و ادب از بی ادبان بیاموزید و به هوش باشید که: صد ملک دل به نیم نظر میتوان خرید و چنان که قرآن فرمود: ادفع بالتی احسن . و جادلهم بالتی احسن ــــــــــــــــــــــــــــــ شنیدم که مردان راه خدا تورا کی میسّر شود این مقام عبدالکریم سروش *** |
امام زمان (ع) فرمود:برای تعجیل در فرج و ظهور من بسیار دعا کنید، همانا این کار برای خودتان گشایش خواهد بود.
سهشنبه، خرداد ۱۶، ۱۳۹۱
واکنش برجسته ترین روشنفکر اپوزیسیون به سکوت سکولارها دربرابر اهانت به مقدسات دینی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر