چهارشنبه، بهمن ۱۱، ۱۳۹۱

US Authorities Can Access iCloud Data Stored by Non-American Citizens Without a Warrant


US Authorities Can Access iCloud Data Stored by Non-American Citizens Without a Warrant

Your personal information uploaded to the iCloud, Google Drive, or Dropbox (and more…) is open for view to US authorities without even the need to apply for a warrant, The Independent reports.

Screen Shot 2013-01-30 at 5.36.50 PM
The Foreign Intelligence Surveillance Act, known as FISA, allows US authorities open access to any electronic information stored by non-American citizens by US-based companies.

This means all your photographs and documents, and even your contacts list that you backed up to iCloud, which are obviously stored on computer systems based in the US – see Apple's server farms – can be accessed without notifying the owners.

Turns out, this legislation isn't quite new: it was introduced towards the end of President George W. Bush's administration in 2008 and was renewed in December, but the legal experts and privacy campaigners are waking up only now.

"What this legislation means is that the US has been able to mine any foreign data in US Clouds since 2008, and nobody noticed," Caspar Bowden, who served as Chief Privacy Adviser to Microsoft Europe for nine years until 2011, told The Independent.

Significantly, bodies such as the National Security Agency, the FBI and the CIA can gain access to any information that potentially concerns US foreign policy for purely political reasons – with no need for any suspicion that national security is at stake – meaning that religious groups, campaigning organisations and journalists could be targeted.

The information can be intercepted and stored in bulk as it enters the US via undersea cables crossing the Atlantic Ocean.

pg-14-cloud
Cloud services are supposed to be secure (besides cheap) for storing information, as users can upload the data to Apple's or Google's servers using an internet connection rather than storing on their computers. News of this legislation brings that security into question.



سه‌شنبه، بهمن ۱۰، ۱۳۹۱

امامزاده های ایران

به گفته مقامات سازمان اوقاف تعداد امامزاده‌ها در سال گذشته نسبت به سال نخست انقلاب هفت برابر شده است

امامزاده‌های ایران در سال ۱۳۵۷، حدود ۱۵۰۰ بقعه برآورد شده بود، اما با گذشت ۳۴ سال تعداد این امامزاده‌ها به نزدیک ۱۱ هزار بقعه رسیده‌ و این به آن معنا است که به طور متوسط، سالانه بیش از ۳۰۰ امامزاده در ایران شناسایی می‌شود.

حسن ربیعی، سخنگوی سازمان اوقاف و امور خیریه در گفت و گو با روزنامه شرق اعلام کرده که تعداد امامزاده‌ها در سال ۱۳۹۰ نسبت به تعداد آنها در سال نخست انقلاب بیش از هفت برابر شده است.

به فاصله کمی از انتشار مصاحبه فوق، سازمان اوقاف با صدور بیانیه ای، در پاسخ به انتقادات مطرح شده در برخی نشریات ایران از عدم برخورد این سازمان با امام زاده های "جعلی" نوشت که در برخی استان‌ها همچون گیلان، ادارات اوقاف با همکاری مسئولین محلی و شورای تامین استان، اقدام به "تخریب بقاع جعلی" کرده اند.

سازمان اوقاف افزود: "لیکن در خصوص بقاع متبرکه مورد احترام که ملجاء و پناهگاه مردم بوده و دارای قدمت و سابقه تاریخی و مورد توجه علما و قاطبه مردم بوده، [آنها] را نباید به بهانه‌های واهی مورد خدشه قرار داد که تخریب چهره این اماکن تبعات سویی خواهد داشت".

این در حالی است که مسعود روشن، کارشناس میراث فرهنگی در اواخر آذرماه به ایلنا گفت که در ایران حدود ۸ هزار "بقعه متبرکه" وجود دارد که در برخی از آنها بیش از یک امامزاده دفن شده است، ۴ هزار از امامزاده‌های ایران با امام هفتم شیعیان نسبت دارند و تنها دو هزار امام زاده سند و شجره نامه دارند.

به گفته این کارشناس، علت تجمع این امامزاده‌ها در ایران و به ویژه استان گیلان و مازندان مهاجرت امامان شیعه در زمان حکومت اموی بوده است.

آقای روشن با اشاره به اینکه برخی از این امامزاده‌ها در اصل فرزند امامان نیستند گفته "در زمان حمله اعراب مردم به دلیل ترس از تخریب آثار باستانی به دست آنان این آثار را به امامان و پیامبران منتسب کردند مانند مقبره کوروش که تا مدت ها به عنوان مقبره مادر سلیمان نبی از آن یاد می شد".

او همچنین گفته است که "برخی از امامزاده ها اصلا مقبره نیست بلکه مردم در جنگ و ناآرامی اموال و اشیای قیمتی را در آن پنهان می‌کردند" تا بعد از آرام شدن اوضاع به سراغ آن بروند و در این مدت از دستبرد در امان باشد.

براساس تحقیقات کارشناسان، مغلول ها پس از تسلط یافتن در ایران و بعد از آنکه مسلمان شدند، ارزش خاصی برای نوادگان پیامبر اسلام قائل بودند، به همین دلیل مردم بزرگان و روسای قبایل و طوایف را به عنوان امامزاده معرفی ‌می‌کردند.

در همین رابطه یکی از ساکنان مناطق مرکزی ایران که نخواست نامش فاش شود، به بی‌بی‌سی فارسی گفت: "جدم یکی از خان‌های منطقه بود، بسیار هم خشن و بیرحم بود و مردم به شدت از او می‌ترسیدند، خدا به او یک پسر داد، اما پسر خان قبل از پنج سالگی مریض شد و مرد، مردم هم از ترس اینکه خان با آنها بدخلقی نکند، هر روز بر سر مزار کودک می‌رفتند و آن را می آراستند، تا اینکه آرام آرام آنجا به یک زیارتگاه تبدیل شد، مردم نذر و نذوراتشان را اینجا می‌آوردند و در حال حاضر نیز این مکان به یک امامزاده بدل شده و شرایط زندگی مردم نیز متحول شده است. اما راستش اعضای خانواده من به هیچ وجه حاضر نیستند این مورد صحبت کنند، چون از عواقب آن می‌ترسند".

حسین قاضیان، جامعه شناس با اشاره به نقش مکان‌های زیارتی در رونق اقتصادی بعضی مناطق به بی‌بی‌سی فارسی گفت: "در برخی از مناطق امامزاده‌ها با زندگی و امور مادی مردم پیوند خورده‌اند، در اطراف آن مسافرخانه، جاده و هتل ایجاد شده است. همانطور که جا به جایی یک کارخانه از شهری به شهر دیگر می‌تواند بر زندگی مردم تاثیر بگذارد و مطمئنا مردم هم مقاومت خواهند کرد، از بین بردن امامزاده جعلی نیز می‌تواند همین خصوصیت را داشته باشد، البته انگیزه مذهبی پشت این مسئله را نیز باید در نظر داشت".

کارشناسان باستان‌شناس و برخی از جامعه شناسان پیدا شدن امامزاده‌ها در کوه‌های دور افتاده را غیر واقعی نمی‌دانند. مسعود روشن، باستان‌شناس نیز با رد پیدا شدن امامزاده ها در کوههای دور افتاده، این امامزاده‌ها را بدون سند تاریخی دانسته و آن را نشانه رواج نوعی خرافه دانسته است.

یکی از ساکنان روستایی در مازندارن با اشاره به اینکه به تازگی یک امامزاده در نزدیکی روستای آنها پیدا شده به بی‌بی‌سی گفت: "یک روز صبح یک پایه سبز وسط زمین اطراف دیدیم که روی آن نوشته شده بود امامزاده... در همه این سال ها آنجا محل بازی بچه‌های روستا بود، معلوم نیست چطور بدون هیچ بررسی یک شبه این امامزاده پیدا شد، البته گروهی از مردم از همین الان خیلی هم خوشحال شدند و به پلاکارد نصب شده دخیل بستند و بسیاری از اهالی پولهایی که نذر کرده بودند را کنار گذاشتند تا وقتی امامزاده ساخته شد، داخل ضریح آن بیندازند".

حسن فرشتیان، محقق و پژوهشگر مذهبی هم به بی‌بی‌سی فارسی گفته است که "این داستان شمشیر دولبه است، از یک طرف فزونی گرفتن تعداد امامزاده‌ها و کشف شدن هر روزه آنها باعث بی اعتقادی مردم به امام زادگان واقعی شده و برخی باورهای دینی نسبت به امامزاده های قدیمی و شناسنامه دار و هویت دار ضعیف می شود. اما از سوی دیگر این مراکز می تواند پناهگاهی برای باورمندان به امر مقدس باشد به همین دلیل برخی از علما در نفی آن تردید دارند".

کمتر از یک ماه پیش دو نماینده مجلس ایران، با انتقاد از عدم برخورد مسئولان سازمان اوقاف و امور خیریه با "امام زاده های بدون شجره نامه" و همچنین "نوع هزینه‌کرد نذورات و خیرات"، از پی گیری طرح تحقیق و تفحص از این سازمان خبر دادند.

غلامعلی جعفرزاده‌ ایمن‌آبادی نماینده رشت، گفت که سازمان اوقاف "هیچ برنامه‌ ای برای رفع ابهامات در مورد عملکرد خود نداشته و چاره ای جز تحقیق و تفحص از آن وجود ندارد".

آقای جعفرزاده ادعای مسئولان سازمان اوقاف را "دروغ" خواند که گفته بودند "درآمد هر امام‌زاده صرف همان امام‌زاده می‌شود".

این نماینده مجلس، روز پنجشنبه ۱۴ دی (۳ ژانویه) اعلام کرده که علی محمدی، رئیس سازمان اوقاف و امور خیریه برای پاسخگوی به سوالات نمایندگان در کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات حضور پیدا کرده، اما درباره درآمدها و هزینه های اوقاف "جواب شفافی" به سئوال کنندگان نداده است.

سازمان اوقاف و امور خیریه، وظیفه نظارت بر اماکن مذهبی و نیز موقوفات را در سرتاسر ایران بر عهده دارد.

درآمد حاصل از نذورات امامزاده‌ها و بقاع متبرکه در ایران در این سالها افزایش یافته است. احمد شرفخانی، معاون سازمان اوقاف و امور خیریه گفته است که این سازمان در ۹ ماه گذشته ۵۱ میلیارد تومان درآمده داشته است، این درآمد متعلق به ۹ هزار و ۱۹۲ امامزاده است و ۱۵ درصد از این درآمد صرف بقعه‌ها می‌شود.

سیره پیامبر

پاکی و آراستگی

آراستگی و پاکی سر، صورت و لباس مورد تأکید اسلام است; زیرا خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد.(وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۳۴۰)

خداوند زیبایی را برای بندگان می پسندد و ژولیدگی را برایشان روا نمی دارد; چنان که رسول خدا(صلی الله علیه وآله)فرمود: خداوند چرکین بودن و ژولیدگی را دشمن دارد.(نهج الفصاحه، ص ۱۵۰، ح ۷۴۱)

مسواک

  پیامبر(صلی الله علیه وآله)فرمود: آن قدر از سوی پروردگار به مسواک دستور یافتم که ترسیدم بر من واجب شود.(بحارالانوار،، ج۱۶ ، ص ۳۱۹)

پیامبر (صلی الله علیه وآله)به مسواک اهمیت ویژه می داد، پیوسته دندان های مبارکش پاک و سفید بود، دوستان خود را هم به مسواک کردن تأکید می کرد. ایشان همیشه پیش از خواب مسواک می زد. هرگاه می خوابید مسواک را بالای سر خود می گذاشت، و وقتی از خواب بیدار می شد، ابتدا مسواک می زد.(همان)

 

عطرآگینی

خوش بویی و استفاده از عطریات موجب نشاط روحی می شود. افزون بر آن، برای دیگران نیز مسرّت و نشاط می آورد. بالعکس، بوی بد دهان، بدن، لباس و جوراب مایه اذیت و رنجش خاطر دیگران می شود.

پیامبر (صلی الله علیه وآله) همواره مواد خوش بوکننده استفاده می کرد; چنان که هرگاه از راهی عبور می کرد و دیگران به آنجا می رسیدند، به واسطه بوی عطر ایشان، می فهمیدند که آن جناب از اینجا عبور کرده است.( سنن النبی، ص ۶۳)


خرج کردن برای عطریات پسندیده است و اسراف به شمار نمی آید. بخشی از مخارج پیامبر(صلی الله علیه وآله) صرف خرید عطر و مواد خوش بوکننده می شد.


به فرموده امام صادق(علیه السلام)، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) بیش از آنچه برای طعام خرج کند، در خرید عطریات خرج می کرد.( بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۴۸)

 

رعایت بهداشت

شستشوی بدن، نظافت لباس، و گرفتن ناخن و شارب از عوامل نشاط آور و تأمین کننده سلامتی است. رسول خدا(صلی الله علیه وآله)همواره موهای سر و صورت را با «سدر» شستشو می داد.( همان، ج ۱۶، ص ۲۴۷)

پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله) هر جمعه ناخن ها را می گرفت، شارب را کوتاه می کرد و برای زدودن موها، بر بدن خویش نوره می کشید.( سنن النبی، ص ۹۴)

آن حضرت روز جمعه پیش از آنکه برای اقامه نماز جمعه از خانه بیرون رود، ناخن هایش را می چید و شارب خود را کوتاه می کرد.( همان، ص ۱۰۶)

   

غذا خوردن

حضرت هر نوع غذایی که می خواست قدرت تهیه آن را داشت و خود فرمود: ای ابوذر! جبرئیل خزینه های دنیا را برایم آورد و گفت:

 ای محمّد! اینها کلید خزینه های دنیا هستند، می توانی از آنها بهره گیری، بدون اینکه از جایگاه و نعمت های آخرت تو چیزی کم شود، ولی من گفتم: ای جبرئیل! مرا نیازی نیست; هرگاه سیر می شوم خدای را سپاس می گویم، و اگر گرسنه شدم از او در خواست می کنم.(عین الحیوه، ص ۳۰۶)

 

لباس پوشیدن

پیامبر(صلی الله علیه وآله) به سادگی، عافیت جسمی و نوع سالم تر لباس دقت داشت. از این رو، لباس پنبه مورد علاقه آن حضرت بود.

حضرت علی(علیه السلام)فرمود: لباس های پنبه ای بپوشید; چراکه لباس پیامبر خداست.(پیشین، ص ۱۲۶)

رسول خدا(صلی الله علیه وآله)، هم بُرد یمانی می پوشید و هم جُبّه پشمین و خشن از پنبه و کتان(بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۲۷)

همواره لباس را از طرف راست می پوشید. ولی هرگاه جامه را از تن بیرون می آورد از جانب چپ شروع می کرد; و چون لباس نو می پوشید، لباس های کهنه را به فقیر می داد و می گفت: هر گاه آن لباس به تن فقیر است، دهنده آن در خیر و نگه داری خداوند خواهد بود.(پیشین، ص ۱۲۳)

 

نماز جماعت

درتنبیه الخواطرآمده است که لقمان می گوید: پیامبر(صلی الله علیه وآله) صفوف ما را منظم می کرد که گویا مانند چوب‌های تیر هیچ گونه کجی نداشت و گاهی که می‌ دید ما غفلت داریم تذکرمی ‌داد ولذا روزی هنگام تکبیرة الاحرام متوجه مردی شد که سینه‌اش جلوتر از دیگران است فرمود: بندگان خدا، صفوف خود را منظم کنید وگرنه بین دلهایتان اختلاف و تفرقه خواهد افتاد. پیامبر(صلی الله علیه وآله) درنماز دست به شانه‌های ما می‌ گذاشت و می فرمود: منظم وصاف بایستید وگرنه دل‌هایتان دچارتفرقه خواهد شد.

 

قرائت قرآن

شیخ ابوالفتوح رازی در "تفسیر" خود نقل کرده که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نمی‌خوابید تا "مسبحات" راتلاوت کند ومی فرمود: دراین سوره‌ها آیه ‌ای است که ازهزار آیه برتراست، گفتند: چه سوره‌هایی است، فرمود: حدید، حشر، صف، جمعه و تغابن.

درکتاب "مجمع البیان" روایت شده که حضرت علی (علیه السلام) فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه وآله) سوره "سبح اسم ربک الاعلی" را دوست داشت وفرمود: اول کسی که گفت "سبحان ربی الاعلی" همانا میکائیل بود.  

رئیس دیوان عدالت:وقتی رئیس جمهور قانون را دور بزند، ازمردم چه می‌توان انتظار داشت


حجت الاسلام محمدجعفر منتظری رئیس دیوان عدالت اداری در جلسه هیات عمومی نهم بهمن ماه اظهار داشت: اگر رای قضائی اشکال دارد و به آن اعتراض دارید، راه اعتراض و رفع اشکال آن در قانون پیش‌بینی شده است. ما در دیوان عدالت اداری نشان داده‌ایم که اعتراض به رای اشتباه را هم در شعبه و هم در هیات عمومی مورد توجه قرار می‌دهیم.

به گزارش دیوان عدالت اداری، وی افزود: بنابراین اگر رایی را دارای اشکال می‌دانید، آن را به صورت قانونی اعلام کنید تا رسیدگی کنیم. اما  اگر رای مشکلی ندارد و نمی‌توانید اشکال قانونی به آن بگیرید، چرا نسبت به آن تمکین نمی‌کنید و رای قاضی را با دور زدن قانون به سخره می‌گیرید؟

رئیس دیوان عدالت اداری اظهار داشت: بارها اعلام کردیم که اگر رایی دارای اشکال قانونی است، آن را به ما اعلام کنید و بدانید هیچگاه بیش از هشتاد قاضی که در دیوان عدالت اداری به موضوعات رسیدگی می‌کنند، گرایش‌ها و سلایق سیاسی خود را در رای قضایی به کار نخواهند بست.

وی تصریح کرد: مرجع قضائی اگر بخواهد دچار سیاست‌زدگی بشود و به عبارتی قاضی چنانچه در مقام قضاوت بخواهد انگیزه‌های سیاسی و حب و بغضهایش را مد نظر قرار دهد، دین خود را به دنیای دیگران فروخته است و چنین نخواهد کرد.

رئیس دیوان عدالت اداری در تشریح آنچه در ارتباط با مدیریت سازمان تامین اجتماعی رخ داده است و واکنش دولت به آرای قضائی اظهار داشت: این چه معنا دارد که یک قاضی معزول را در راس سازمانی بسیار گسترده، هم از لحاظ فراگیری و هم از این حیث که بنگاه‌ها و شرکت‌های اقتصادی متعددی در ذیل آن قرار دارد و از اهمیت بسزایی برخورار است، قرار می‌دهید و به این ترتیب مجلس و قوه قضائیه را نسبت به موضوع حساس می‌کنید.

وی افزود: شکایتی را مطرح می‌کنند و در رسیدگی، تصمیمی که گرفته‌اید، مغایر قانون شناخته می‌شود. با تغییراتی بر همان تصمیم اصرار می‌ورزید و در پیگیری بعدی و رسیدگی مجدد این تصمیم نیز خلاف قانون تشخیص و رایی صادر می‌شود. باز قانون را دور می‌زنید و کار خودتان را انجام می‌دهید. این به سخره گرفتن آرای دستگاه قضایی است.

وی ادامه داد: ما انتظار نداریم به خاطر اینگونه مسایل، کشور دچار هزینه شود، بلکه توقع ما این است رایی که به صورت قانونی از سوی هر یک از مراجع قضائی صادر می‌شود، لازم الاتباع و به مرحله اجرا درآید. اگر آن را دارای اشکال می‌دانید، از طریق قانونی با طی مسیرهای مشخص شده نسبت به آن اعتراض کنید و اگر رای اشکالی ندارد، یا اعتراض شما پذیرفته نشده است، باید همگان در برابر قانون تسلیم باشند.

رئیس دیوان عدالت اداری در تشریح و تبیین وجود راه اعتراض قانونی به آرای صادره از سوی دیوان عدالت ادرای گفت: اگر تشخیص داده شود که در رایی اشکالی وجود دارد، مسیر اصلاح آن در قانون پیش‌بینی شده است. به عنوان نمونه در دیوان عدالت اداری می‌توان با اعمال ماده 16 یعنی با تذکر به قاضی به رای صادره اعتراض کرد. همچنین با درخواست اعمال ماده 18 که براساس آن اگر رئیس محترم قوه قضائیه یا رئیس دیوان عدالت اداری متوجه شود که رایی خلاف است، آن را به شعبه تشخیص ارجاع می‌دهند تا با حضور پنج قاضی مورد رسیدگی مجدد قرار گیرد.

منتظری تصریح کرد: در مورد آرای صادره از سوی هیات عمومی نیز ما ماده 53 را داریم که بر اساس آن رای صادره در صورت داشتن اشکال قانونی، قابل رسیدگی مجدد است. چنانچه تا به امروز نیز مواردی مطرح شده است. بنابراین راهکار قانونی نیز برای اینکه به رایی که خلاف است، اعتراض شود، تعریف شده است.

وی با بیان این مطلب که من به عنوان مسئول دیوان عدالت اداری باید از آرایی که در چارچوب ضوابط قانونی صادر می‌شود، دفاع کنم، ادامه داد: ما در دیوان عدالت اداری به موجب قانون اساسی با مجموعه‌ای از شکایات علیه دستگاه‌های اجرایی سر و کار داریم و این بر اساس همان قانون اساسی است که منشور انقلاب و خونبهای شهدا بوده و برای همه ما معتبر است.

رئیس دیوان عدالت اداری گفت: قانون اساسی دیوان عدالت اداری را برای رسیدگی به شکایات و تظلمات مردم از تصمیمات دستگاه‌های اجرایی و اقداماتی که ماموران دولت انجام می‌دهند، پیش‌بینی کرده است. دیوان تاسیس نشده است تا به شکایت زید علیه عمرو رسیدگی کند، اگر از تصمیمات دولت و دولتمردان در هر رده‌ای که هستند، شکایت شود، ما وظیفه رسیدگی داریم.

وی ادامه داد: البته ما نیز مدعی نیستیم که رای ما چه در شعبه و چه در هیات عمومی وحی منزل است، اما طبیعتا تلاش خود را می‌کنیم و با تحقیق، بررسی و کار کارشناسی وظیفه خود را انجام می‌دهیم و رای خود را صادر می‌کنیم.

رئیس دیوان عدالت اداری ضمن اشاره به این موضوع که هدف دیوان تعامل و همکاری با دستگاه‌های اجرایی است، تصریح کرد: ما در سفرهایی که برای افتتاح دفاتر نمایندگی دیوان عدالت اداری به استان‌های مختلف داریم، سیمایی از وظایف، مسوولیت‌های دیوان و بنای تعاملمان با دستگاه‌های اجرایی و همچنین انتظاراتمان از آنها را تبیین و تشریح می‌کنیم.

منتظری افزود: تلاش ما همواره این بوده است که به عنوان عنصر مکمل برای مجموعه دولت باشیم و باور داریم که سه قوه از هم جدا نیستند. ما قائل نیستیم که قوه قضائیه جزیره مستقلی است بلکه معتقدیم این سه قوه به هم پیوسته‌اند و باید مکمل یکدیگر باشند. منتها هریک از این قوا تعاریف، مسوولیت‌ها و وظایف مشخصی دارند که در قانون اساسی و قوانین عادی تعریف شده است.

وی افزود: قوه قضائیه و مجلس و دولت باید یکدیگر را هم‌پوشانی کنند، یعنی آنجا که قوه قضائیه نیازمند دولت است، باید دولت به میدان بیاید، آنجایی هم که هر دو نیازمند مجلس‌اند، مجلس باید کمک کند و اگر در جایی نیاز به قوه قضائیه بود، این قوه نباید از کمک به دیگر قوا اجتناب کند. ما نمی‌توانیم و نباید به صورت یک جزیره مستقل عمل کنیم.

حجت‌الاسلام و المسلمین منتظری در بخش دیگری از اظهارات خود ضمن تاکید بر این نکته که همه دستگاه‌ باید ملتزم به اجرای قانون باشند، اذعان داشت: اگر ما بخواهیم حتی به مردم خدمت‌رسانی کنیم، این خدمت‌رسانی باید در چارچوب ضوابط و مقررات باشد و نمی‌توان گفت، ما می‌خواهیم بی‌ضابطه خدمت کنیم.

رئیس دیوان عدالت اداری ادامه داد: انتظار ما از همه مسوولان و دست‌اندرکاران امور اجرایی این است که در هر بخشی، قانون را رعایت کنند. باید خط قرمز ما قانون بوده و از این مرز ولو آنکه به ضرر ما باشد، تجاوز نکنیم.

وی با اشاره به اینکه ما به علت شرایط کشور و تاکیدات مقام معظم رهبری نیاز به آرامش در کشور داریم، تاکید کرد: باید به اتحاد، وحدت و همرنگی دعوت کرد، زیرا در آستانه انتخابات دیگری هستیم و همه وظیفه ‌داریم به جای تنش‌زایی، تنش‌زدایی کنیم.

حجت‌الاسلام والمسلمین منتظری افزود: در چنین شرایطی، ناگزیریم مهر سکوت بر لب بزنیم و از برخی وظایف و اختیارات خود به خاطر مصالح بالاتر چشم پوشی کنیم که آنهم البته حدی دارد.

رئیس دیوان عدالت اداری در پایان اظهار امیدواری کرد همگی در برابر قانون تسلیم باشند، تا مشکلات کشور در بخش‌های مختلف با همدلی حل و فصل شود.


دوشنبه، بهمن ۰۹، ۱۳۹۱

پاسخ آیت الله سبحانی به یک شبهه؛ امام غائب چگونه جامعه را سرپرستى مى کند؟



   

 

چه مانعى دارد که امام معصوم نیز در حالت غیبت، اداره امور را به دیگران واگذار کند و این کوچکترین منافاتى با امامت وى ندارد. اتفاقاً در زمان غیبت، فقیهان آگاه به نمایندگى از آن حضرت به تشکیل حکومت مى پردازند.

 

به گزارش خبرگزاری شبستان، آیت الله سبحانی به این پرسش که امام غائب چگونه می تواند جامعه را سرپرستی کند پاسخ داده اند. متن سوال و پاسخ این مرجع تقلید به شرح ذیل است:

امام غائب چگونه مى تواند جامعه را سرپرستى کند؟

طراح شبهه اعتراف مى کند که جامعه نیاز به امامى دارد که سرپرست جامعه باشد، و طبق روایتى که اهل سنت نقل کرده اند، هر کس بیعت امامى را بر گردن نداشته باشد و بمیرد، مرگ او مرگ جاهلیت است. مى گویند: پیامبر فرمود: «من مات ولم یکن فى عنقه بیعة امام مات میتة جاهلیة».

مسلماً این امام باید امامى عادل و پاکدامن معصوم از گناه باشد که جهانیان را از لغزش و جهالت حفظ کند.

حاکمان فعلى کشورهاى عربى، واجد چنین شرایطى نیستند، چگونه مى توان گفت اگر کسى بیعت «مبارک»ها و «قذافى»ها را به گردن نداشته باشد، مرگ او مرگ جاهلیت باشد.

اکنون باید رفت و این امام والامقام را پیدا کرد تا مرگ انسان ها، مرگ جاهلیت نباشد. آن امام معصوم در لسان پیامبر، همان حضرت مهدى است که خداوند منّان او را براى دادگسترى در جهان، حفظ کرده است. حال اگر شرایط براى زمامدارى این امام غایب، آماده باشد، مسلّماً سرپرستى ظاهرى را برعهده خواهد گرفت و امّا اگر بشر خیره سر، مانع از چنین برکت الهى باشد، او به عنوان امام غائب، تصرفاتى در جامعه اسلامى خواهد داشت که در گذشته به آن اشاره کردیم، بسان تصرفات مصاحب موسى (خضر) در سه مورد.

ولى سرپرستى جامعه به مجتهد جامع الشرایط، عادل و آگاه، فقیه، وارسته که تالى تلو معصوم است، سپرده مى شود و در طول این مدّت که امام، از دیدگان ما غایب است، (هر چند در خود جامعه زندگى مى کند)، مجتهدان عالى مقام، سرپرستى جامعه را به عهده گرفته اند.

البته این بدان معنا نیست که مجتهد بدون کمک گرفتن از متخصصان امور اجتماعى، حکومت مى کند. مشروح این قسمت را در کتاب «حکومت اسلامى در چشم انداز ما» مطالعه کنید.

از این گذشته، در زمان غیبت امام، جانشینان او، امور جامعه را اداره مى کنند، این جانشینان، فقیهان با ورع و پرهیزکار هستند.

حضرت موسى چهل روز براى اخذ تورات به میقات رفت و سرپرستى جامعه بنى اسرائیل را برعهده برادرش هارون نهاد و به او چنین گفت:

(اخلفنى فى قومى وأصلح ولا تتّبع سبیل المفسدین). [۱]

"جانشین من در میان ملتم باش و به اصلاح کارها بپرداز و از مفسدان پیروى مکن".

چه مانعى دارد که امام معصوم نیز در حالت غیبت، اداره امور را به دیگران واگذار کند و این کوچکترین منافاتى با امامت وى ندارد. اتفاقاً در زمان غیبت، فقیهان آگاه به نمایندگى از آن حضرت به تشکیل حکومت مى پردازند و خود، در رأس حکومت قرار مى گیرند، زیرا امام، آنان را بر این مقام، نصب کرده است و در مقبوله عمر بن حنظله آمده است: «فانّى قد جعلته علیکم حاکماً» ( [۲]) ، و در حدیث ابى خدیجه آمده است: «فإنّى قد جعلته علیکم قاضیاً». ( [۳])

بنابراین، آنان حاکمان امّت و قاضیان ملت هستند، البته نه به تنهایى بلکه با به کارگیرى متخصصان و تقسیم کار میان آنان. البته آن چه گفتیم به این معنى نیست که خود امام در زمان غیبت هیچ اثرى ندارد، بلکه در حال غیبت، کارهاى لازمى را پنهان از چشم مردم انجام مى دهد.
 

پی نوشت ها:
[۱] . اعراف/ ۱۴۲.
[۲] . وسائل الشیعه، ج۱۸، باب ۱ از ابواب صفات قاضى، حدیث ۱.
[۳] . وسائل الشیعه، ج۱۸، باب۱۱ از ابواب صفات قاضى، حدیث ۸.

 

منبع: شبستان

کیفیت بهره مندی از امام غائب(ع): تقیه شیعه در زمان غیبت هم سنگ تقوا است

تقیه ای که از وظایف شیعیان در دوران غیبت حضرت مهدی(ع) شمرده شده و ارزشی هم سنگ با تقوا دارد و عدم رعایتش مساوی با بی ایمانی شمرده شده، نوعی سلاح مقاومت است.

 

خبرگزاری شبستان: زراره گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: اگر زمان غیبت فرزندت مهدی(ع) را درک کردم چه کنم؟ فرمود : این دعا را بخوان: اللهم عرفنی نفسک، فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف رسولک. اللهم عرفنی رسولک فانک ان لم تعرفنی رسولک لم اعرف حجتک. اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی(۱)؛

(خدایا خودت را به من بشناسان که اگر تو خودت را به من نشناسانی، پیامبرت را نتوانم شناخت. خدایا پیامبرت را به من بشناسان که اگر تو پیامبرت را به من نشناسانی، حجت ات را نتوانم شناخت. خدایا حجت خود را به من بشناسان که اگر تو حجت ات را به من نشناسانی، از دینم گمراه خواهم شد.

۱. معرفت ها را از خدا باید طلبید.

۲. شناخت پیامبر(ص) تابع شناخت خدا و شناخت حجت متفرع بر شناخت پیامبر(ص) است.

۳. اگرچه بدون شناخت خدا و پیامبر(ص)، شناخت حجت ممکن نیست، اما گمراهی از دین در اثر عدم شناخت حجت لازم می آید.

به عبارت دیگر: عدم گمراهی از دین بدون شناخت حجت تضمین نمی شود و بدیهی است که هر دعایی، تنها پشتوانه حرکت به حساب می آید، اصل دعا ابراز نیاز درونی و طلب تایید الهی در حرکت بیرونی است.

نیاز به معرفت که احساس شد و حرکت برای کسب معارف که توسط بنده آغاز گردید، اگر دل با خدا باشد و گام در راه او قر ار گیرد، وصول به معرفت تضمین شده است.

قل ما یعبو ربی لولا دعاوکم(۲)، بگو ! اگر دعای شما نباشد، پروردگار من به شما عنایتی نکند.


تقیه به عنوان سلاح مقاومت

امام رضا(ع) فرمود: لادین لمن لاورع له، و لاایمان لمن لا تقیة له، ان اکرمکم عند الله اعملکم باالتقیة، فقیل له: یابن رسول الله! الی متی؟ قال: الی یوم الوقت المعلوم، و هو یوم خروج قائمنا اهل البیت. "کسی که از گناه نپرهیزد، دین ندارد و کسی که تقیه نداشته باشد ایمان ندارد، همانا گرامی ترین شما نزد خدا کسی است که به تقیه بیشتر و بهتر عمل کند(۳)

گفته شد: ای فرزند رسول خدا! تاکی؟
فرمود: تا روز وقت معلوم، که همان روز ظهور و زمان قیام قائم ما اهل بیت است.


تقیه هرگز به معنای دم فروبستن و بی تفاوت ماندن و بنا به مصلحت اصطلاحی رفتار کردن و نان به نرخ روز خوردن نیست. تقیه هرگز به معنای دست کشیدن از آرمان ها و همراه شدن با هرکس و ناکس نیست. تقیه ای که از وظایف شیعیان در دوران غیبت حضرت مهدی(ع) شمرده شده و ارزشی هم سنگ با تقوا دارد و عدم رعایتش مساوی با بی ایمانی شمرده شده، نوعی سلاح مقاومت است.


امام صادق(ع) در تفسیر آیات (۹۵ تا ۹۷) سوره کهف که درباره بنای سد توسط ذوالقرنین است و طی آنان از سدی بلند که دشمنان نتوانند بر فرازش روند و از شکافتنش ناتوان باشند، حکایت شده است.

می فرماید: اذا عملت بالتقیة لم یقدروا لک علی حیلة و هو الحصین وصار بینک و بین اعداء الله سدا لا یستطیعون له نقبا، "هنگامی که به تقیه عمل کنی چاره ای علیه تو نمی یابند، و نمی توانند با تو نیرنگ بازند و آن به مانند دژی استوار و محکم است و بین تو و دشمنان خدا سدی نفوذناپذیر ایجاد می کند.(۴)

پس تقیه، چاره ای برای امان ماندن از دشمن مقتدر و فرصتی برای قدرت یافتن خویش است تا نیروها بیهوده هدر نروند و در موقع مناسب توان ضربه زدن به دشمن را داشته باشند.

 

پی نوشت ها:
۱.کافی، ج۲، ص۱۳۵، باب فی الغیبة
۲.سوره فرقان، آیه ۷۷
۳.کمال الدین، ج۲، باب۳۵، ص۳۷۱
۴.تفسیر نورالثقلین، ج۳ ذیل آیه شریفه، حدیث ۲۳۲

برگرفته از کتاب "امامت، غیبت، ظهور"

پیامد پخش سریال های ترکیه‌ای چیست؟

  چند سالی است که سریال‌های ترکیه‌ای در جدول پخش شبکه‌های تلویزیونی قرار می‌گیرند؛ سریال‌هایی که به سرعت مخاطب عام خود را پیدا کرده‌اند. این سریال‌ها مفاهیم به ظاهر دینی و اخلاقی را مطرح می‌کنند .

    در نگاه کلی، روشن‌فکری حاصل عامی‌گری در دین است. روشن‌فکری به معنی مصطلح آن، یعنی «غرب‌زدگی همراه با توهم علم‌گرایی»، وقتی به وجود می‌آید که بخشی از جامعه که درک صحیحی از مبانی دینی ندارند و معرفت دینی را از سرچشمه‌ی اصلی و به درستی و کفایت دریافت نکرده‌اند، در مقابل معرفت غیردینی و فلسفه‌ی غربی قرار می‌گیرند.

    این افراد به لحاظ فهم از دین، در میان اهل دین، عوام و بی‌سواد هستند و از لحاظ فهم اندیشه‌ی غربی نیز، در مقایسه‌ی با اندیشمندان غربی، بی‌سواد و عامی به شمار می‌آیند.

    البته این عوام بودن نسبی است و نسبت در اینجا میزان ادعایی که این افراد دارند و طبقه‌ی علمی آن‌هاست؛ یعنی روشن‌فکری و عوامی یک بازیگر با سایر بازیگران مقایسه می‌شود و عوامی یک مدعی فلسفه و دین‌پژوهی، مانند عبدالکریم سروش، با فیلسوفان و دین‌پژوهان هم‌سطح خودش. در میان مردم کم‌سواد نیز روشن‌فکری و گرایش به اندیشه‌ی غربی اندازه و مختصات خودش را دارد.

    بخشی از مردم عادی نیز که آموزه‌های عام دینی را به اندازه‌ی کافی و به درستی دریافت نکرده‌اند، وقتی در مقابل آموزه‌های اندیشه‌ی غربی قرار می‌گیرند، بر اساس خلأهایی که در آموخته‌هایشان وجود دارد، جذب آن می‌شوند.

    این افراد همان‌هایی هستند که شاید بارها در اتوبوس و مترو آن‌ها را در حال تکرار کردن حرف‌های روشن‌فکران سطح بالاتر دیده باشیم. این افراد نه جذب انجمن‌های فراماسونی شده‌اند، نه جاسوس سفارت انگلیس هستند و نه آنچه ممکن است درباره‌ی روشن‌فکران سطح بالاتر صدق کند.

    آن‌ها حتی به حرف‌هایی که می‌زنند نیز اعتقاد ندارند. در واقع آن‌ها افرادی هستند که در معرض آموزش عمومی جامعه‌ی اسلامی قرار نگرفته‌اند. نه آموزش و پرورش ما توانسته است با اندک کتاب‌های شعاری خودش مبانی دینی و نیازهای فطری را به این افراد آموزش بدهد و نه رسانه‌های عمومی مثل رادیو و تلویزیون.

    بخشی از مردم عادی نیز که آموزه‌های عام دینی را به اندازه‌ی کافی و به درستی دریافت نکرده‌اند، وقتی در مقابل آموزه‌های اندیشه‌ی غربی قرار می‌گیرند، بر اساس خلأهایی که در آموخته‌هایشان وجود دارد، جذب آن می‌شوند.

    این افراد یا مسجد نرفته‌اند و پای منبر علمای دینی ننشسته‌اند یا اینکه به علت‌های بسیاری که در این نوشته فرصت پرداختن به آن‌ها نیست، در مساجد و محافل مذهبی نیز جواب سؤال‌های فطری خود را نگرفته‌اند. دقیقاً این افراد هستند که وجودشان برای وضعیت اخلاقی و اخلاق اسلامی در جامعه خطری بزرگ محسوب می‌شود.

    این افراد هستند که بسیاری از ناهنجاری‌های اجتماعی را رقم می‌زنند و نمود ظاهری جامعه را این افراد تشکیل می‌دهند، چرا که هم اکثریت هستند و هم به سرعت تحت تأثیر قرار می‌گیرند و البته چیزی که در اینجا مد نظر ماست این است که این افراد مهم‌ترین جامعه‌ی هدف رسانه‌ی ملی را تشکیل می‌دهند.

    رسانه‌ی ملی و سریال‌های ترکیه‌ای

    چند سالی است که سریال‌های ترکیه‌ای به صورت چراغ خاموش در جدول پخش شبکه‌های تلویزیونی قرار می‌گیرند؛ سریال‌هایی که به سرعت مخاطب عام خود را پیدا کرده‌اند و تا آنجا پیش رفته‌اند که روی سریال‌ها و حتی فیلم‌های سینمایی تولید داخل تأثیر گذاشته‌اند.

    این سریال‌ها مفاهیم به ظاهر دینی و اخلاقی را مطرح می‌کنند و به واسطه مفاهیم سطحی، این سریال‌ها اغلب در مناسبت‌های مذهبی مانند ماه محرم و ماه مبارک رمضان پخش می‌شوند. ظاهراً مسئولین رسانه‌ی ملی به واسطه‌ی همین مفاهیم این سریال‌ها را دینی می‌دانند، چرا که از حلال و حرام و حق‌الناس و مال یتیم و... سخن به میان می‌آورند.

    اتفاقاً این‌ها از مفاهیم بسیار مهم دینی است که در قرآن کریم نیز از آن‌ها سخن به میان آمده است. اگر نخواهیم به نحوه‌ی پردازش نادرست آن‌ها بپردازیم و فرض را بر این بگیریم که همه‌ی پیام این سریال‌ها درست است، باز یک نکته باقی می‌ماند و آن اینکه به تصویر کشیدن جامعه‌ای که همه‌ی ارزش‌های اخلاقی اسلام در آن مهم است و عدم رعایت آن‌ها موجب قهر الهی می‌شود و فقط حجاب و مسئله‌ی محرم و نامحرم در آن مستثناست، چه نتیجه‌ای در ذهن مخاطب ایرانی دارد؟ آیا جز بی‌اعتبار شدن مفهوم حجاب نتیجه‌ای دارد؟

    یکی از علت‌های گسترش بدحجابی در میان قشر کم‌سوادتر الگو گرفتن از افراد بدحجاب است؛ از هنرپیشه‌ها گرفته تا چهره‌های علمی و ورزشی، از مسلمانان بی‌حجاب گرفته تا غیرمسلمانانی که به نیکی و کار خیر مشهورند.

    وقتی از این قشر از مردم می‌پرسید که چرا فلان زن بدحجاب را الگو قرار می‌دهید، اغلب در جواب این جمله را می‌گویند: «فلانی حجاب ندارد، ولی دلش پاک است.» این دقیقاً پاشنه‌ی آشیلی است که غرب در جهت سکولارسازی جوامع اسلامی آن را هدف قرار می‌دهد؛ یعنی جلب توجه مردم به افرادی که حجاب ندارند، ولی سایر سجایای اخلاقی را به صورت پررنگ دارند.

    این جمله یک جواب عامیانه نیست، بلکه نماد یک استراتژی و نوعی پُز روشن‌فکری عامیانه است که ریشه در برنامه‌ریزی‌های استعمار دارد. گواه این ادعا قصه‌ها، اشعار و مقالاتی است که در اواخر مشروطه و اوایل حکومت پهلوی در روزنامه‌ها و مجلات به چاپ می‌رسیدند که در آن‌ها سعی می‌شد افراد بدون حجاب را دارای عفت معرفی کنند یا چادر و حجاب را در عفت بی‌تأثیر بدانند. این بخشی از پروژه‌ی سکولاریسم در ایران بود که در حوزه‌های مختلف پیگیری می‌شد.

    در حوزه‌ی شعر یکی از مهم‌ترین نمونه‌ها در این زمینه، اشعاری است که ایرج میرزا در نکوهش حجاب می‌سراید و افراد محجب را فاسد معرفی می‌کند. این نوع برخورد با حجاب در سینمای آن دوران نیز وجود دارد.

    در این نوع از سکولارسازی، معمولاً سعی می‌شود الگوهایی از افراد بدحجاب در جامعه معرفی شود که به اصول اخلاقی مانند راست‌گویی، مردم‌داری، عدم تجاوز به حقوق دیگران (معادل حرام و حلال در فرهنگ دینی) و... پایبند هستند و همواره به همسر قانونی خود وفادارند، ولی اعتقادی به الگوهای پوششی و رفتاری اسلام ندارند.

    می‌بایست تحقیقی در بین خانواده‌های مذهبی انجام شود و میزان استقبال این خانواده‌ها از سریال‌های ترکیه‌ای و تأثیرات فکری این سریال‌ها در میان این خانواده‌ها به طور کیفی سنجیده شود. چنین تحقیقی اگر صرفاً آماری باشد، مطمئناً حاکی از استقبال بسیار بالای طیف سنتی و مذهبی جامعه خواهد بود، اما اگر تأثیرات منفی این استقبال سنجیده شود، بدون شک آسیبی که این سریال‌ها به باورهای مردم وارد می‌کنند بسیار بیشتر از سریال‌های شبکه‌های ماهواره‌ای است؛

    چرا که اکثریت مردم ایران که مردمی دین‌محور و تربیت‌یافته بر اساس باورهای دینی هستند، هیچ نقطه‌ی مشترکی بین خود و برنامه‌های سرشار از ابتذال شبکه‌های ماهواره‌ای پیدا نمی‌کنند و حتی اگر در اثر برخی سیاست‌های نادرست و جذابیت‌های جنسی به دیدن برخی برنامه‌ها روی بیاورند، تأثیر عمیقی بر آنان نخواهد داشت و حداقل همه‌ی مؤلفه‌هایی که این شبکه‌ها ترویج می‌دهند به طور کامل در اکثریت مخاطبان ایرانی بروز نخواهد کرد.

    گواه این ادعا برنامه‌ای است که یکی از شبکه‌های ماهواره‌ای (pmc) پخش می‌کرد و خانواده‌ها را تشویق می‌کرد تا فیلم‌های عروسی خود را برای پخش به این شبکه بفرستند.

    هرچند انگیزه‌ی کسب جایزه و دیده شدن و شهرت باعث می‌شد عروس و دامادهای جوان به این امر تن در دهند، اما در خود فیلم بخش قابل توجهی از خانواده‌ها با حجاب ظاهر می‌شدند. البته نمی‌شود منکر تأثیر این شبکه‌ها بر همه‌ی جامعه‌ی ایران شد، چرا که بسیاری از خانواده‌ها، با توجه به اینکه پشتوانه‌ی فکری، فرهنگی و دینی درستی ندارند، به سرعت تحت تأثیر فرهنگ بیگانه قرار می‌گیرند، اما قشر مذهبی به هیچ وجه جامعه‌ی هدف این شبکه‌ها نیست.

    در مقابل، این قشر بزرگ به طور کامل گرایش به شبکه‌های رسانه‌ی ملی دارند و تحت تأثیر این شبکه‌ها هستند.

    می‌بایست تحقیقی در بین خانواده‌های مذهبی انجام شود و میزان استقبال این خانواده‌ها از سریال‌های ترکیه‌ای و تأثیرات فکری این سریال‌ها در میان این خانواده‌ها به طور کیفی سنجیده شود. اگر تأثیرات منفی این استقبال سنجیده شود، بدون شک آسیبی که این سریال‌ها به باورهای مردم وارد می‌کنند بسیار بیشتر از سریال‌های شبکه‌های ماهواره‌ای است.

    مخاطب مسلمان ایرانی بین خود و شخصیت‌های سریال‌های ترکیه‌ای، سوری و مصری که در بیست سال گذشته از شبکه‌های رسانه‌ی ملی پخش شده‌اند نسبت‌های زیادی می‌بیند. نام‌ها، رسوم، قواعد، تعاملات بین افراد و حتی نژاد مشترک باعث می‌شود که مخاطب مسلمان ایرانی خود را در آیینه‌ی این سریال ببیند، به راحتی با شخصیت‌ها همذات‌پنداری نماید، آن‌ها را باور کند و دنبال ما‌به‌ازای بیرونی آن‌ها باشد.

    سریال‌های سوریه‌ای که در سال‌های گذشته پخش می‌شدند بیشتر موضوعات اجتماعی داشتند و چندان به مسائل اعتقادی نمی‌پرداختند. سریال‌های مصری هم بیشتر اجتماعی یا عاشقانه بودند، اما سریال‌هایی که اخیراً از کشور ترکیه خریداری شده‌اند و در مناسبت‌های مذهبی بیشتر پخش می‌شوند تم مذهبی‌ـ‌اخلاقی دارند. وقتی مخاطب ایرانی شخصیت‌هایی را می‌بیند که تمام ارزش‌های اخلاقی را منهای حجاب رعایت می‌کنند، امر بر او مشتبه می‌شود که حجاب چندان حکم مهمی نیست.

    از طرف دیگر، افراد محجبی را که در جامعه می‌بیند با شخصیت‌های بسیار اخلاقی این سریال‌ها مقایسه می‌کند و می‌بیند که اگر حجاب را از مقایسه‌ی خود حذف کند، شخصیت‌های سریال‌ها از آنان که در اطراف خود می‌بیند بسیار ارزشی‌تر و مسلمان‌تر هستند. پس ناخودآگاه حجاب را از مؤلفه‌های انسان مسلمان حذف می‌کند یا اینکه دیگر چندان اهمیتی برای آن قائل نمی‌شود.

    باید پرسید علت قرار دادن این سریال‌ها در باکس پخش، آن هم در مناسبت‌های مذهبی، چیست؟ آیا مسئولین رسانه‌ی ملی فکر می‌کنند هر نوع حرف زدن از حلال و حرام می‌تواند یک اثر هنری را تبدیل به اثر دینی کند؟ آیا این دوستان از خودشان پرسیده‌اند که مختصات سریال‌های مذهبی و مناسبتی چه چیزی باید باشد؟

    متأسفانه به واسطه‌ی تولید و پخش چندین ساله‌ی سریال‌های مذهبی ضعیف، که تنها رابطه‌شان با دین این بود که به طور مثال یک داستان طنز در ماه رمضان اتفاق می‌افتاد یا آخر یک درام خانوادگی یک نفر خواب امام حسین (علیه السلام) را می‌دید و متحول می‌شد، استاندارد سریال‌ها و برنامه‌های مناسبتی به قدری پایین آمده است که شعار مذهبی دادن به عنصر لاینفک آن‌ها تبدیل شده است.

    تنها ربط سریال‌های اخیر سر دادن شعارهای مذهبی است؛ شعارهایی که کل سریال را در حد برنامه‌های شعاری و بی‌محتوا پایین می‌آورد و این آثار شعاری، به جای جلب نظر بیننده به محتوا، توجه او را به حاشیه‌ها می‌راند؛

    حاشیه‌هایی مثل نحوه‌ی لباس پوشیدن، سبک زندگی و... علت این شعاری بودن دقیقاً عدم شناخت سازندگان ترکیه‌ای فیلم با تفکر دینی است؛ فیلم‌سازانی که محصول سیستم‌های رسانه‌ای سکولار ترکیه هستند و سال‌هاست که با ریشه‌های فرهنگی خود بیگانه‌اند.

    آن‌ها حتی رسم‌الخط خود را تغییر داده‌اند و اندک ارتباط خود را با متون اسلامی از دست داده‌اند. ارتباط این جماعت با مفاهیم دینی به واسطه کتبی است که نظام سکولار ترکیه ترجمه کرده و طبق خواست خود، آن را تغییر داده است؛ یعنی هر آنچه از دین که مخالفتی با سکولاریسم ندارد در این کتاب‌ها باقی مانده است و هر آنچه سکولاریسم را برنمی‌تابد حذف شده است.

    این فیلم‌ساز در بهترین حالت فردی است که در دوره‌ی اخیر اسلام‌گرایی، با اندک بضاعت خود خواسته است فیلم دینی بسازد، اما با توجه به اینکه اسلام‌گرایی اخیر در ترکیه نمود پررنگی در موضوع حجاب دارد، این تلقی اخیر دور از ذهن به نظر می‌رسد.

    این سریال‌ها، سرشار از مفاهیمی چون حلال و حرام، راست و دروغ، وفای به عهد، امانت‌داری و... است. این مفاهیم، دینی و مشترک بین همه‌ی ادیان است و در اسلام و قرآن کریم نیز بر آن‌ها تأکید شده است؛ اما نحوه‌ی پردازش این مفاهیم در سریال کاملاً دنیوی و این‌جهانی است.

    محتوای سریال‌های ترکیه‌ای چیست؟

    این سریال‌ها، چنان که گفته شد، سرشار از مفاهیمی چون حلال و حرام، راست و دروغ، وفای به عهد، امانت‌داری و... است. این مفاهیم، دینی و مشترک بین همه‌ی ادیان است و در اسلام و قرآن کریم نیز بر آن‌ها تأکید شده است؛ اما نحوه‌ی پردازش این مفاهیم در سریال کاملاً دنیوی و این‌جهانی است.

    درست است در مکتب اسلام هم این اعتقاد وجود دارد که برخی در دینا و قبل از مرگ با نتیجه‌ی اعمال خود روبه‌رو می‌شوند، اما این بخشی از عقوبت الهی است و شرایطی دارد که شامل همه‌ی گناه‌ها و همه‌ی افراد نمی‌شود؛ در حالی که در سریال‌های اشاره‌شده، همه‌ی گناه‌ها در همین دنیا عقوبت می‌شوند.

    از لحاظ مبانی دینی، نمی‌شود این امر را منکر شد، ولی وقتی نگاه عام داشته باشیم و نتایج درازمدت پخش چنین سریال‌هایی را بررسی کنیم، با تفکری ویرانگر روبه‌رو می‌شویم که پشت این سریال‌هاست؛ یعنی این‌جهانی کردن بهشت و جهنم. در واقع به جز اندک مواردی، اکثر قسمت‌ها و موضوعات این سریال‌ها عقوبت‌های این‌جهانی است.

    خرافات بخش بزرگی از سکولاریسم است

    تفکر این‌جهانی، که به دنبال نفی دین است، سعی دارد ارتباط دنیا با آخرت و ماده با عالم معنا را قطع کند؛ اما از آنجا که برای برخی از رخدادها و وقایع عالم امکان جوابی زمینی ندارد، به ناچار دست به دامن خرافات می‌شود. این خرافه‌گرایی در سطوح متفاوت افراد سکولار، از متفکرین بزرگ تا عوام، مشاهده می‌شود.

    گرایش به فال‌گیری از نوع مدرن آن، یعنی فال قهوه، در میان افراد سکولار و مدرن جامعه اگر بیشتر از عوام سنتی نباشد، کمتر نیست و گرایش به عرفان‌های زمینی، خدایان بی‌سواد و... از شرق دور تا مهد تمدن غربی و از اشو تا کابلا و... محصول تفکر این‌جهانی است.

    سریال‌هایی که سعی در این‌جهانی کردن مفاهیم دینی دارند به ناچار دست به دامن خرافات می‌شوند. سریال‌های ترکیه‌ای اخیر را نیز اگر با دقت بررسی کنیم، می‌بینیم به ترویج خرافاتی مانند خواب‌نما شدن و... می‌پردازند.

    وقتی فیلم‌ساز می‌خواهد همه‌ی عواقب گناه را در همین دنیا به تصویر بکشد، ناچار به طراحی وقایع و باورهای ابداعی بدون ریشه دست می‌زند و به ناچار به دام خرافه می‌خزد. بعضی وقت‌ها مرز بین خرافات و مفاهیم دینی خیلی کم و باریک است. متأسفانه عدم دقت مسئولین به این نکات ریز باعث می‌شود سریال‌های فوق به نام دین به ترویج خرافه‌گرایی بپردازند.

    هرچند در زمانه‌ای که کتاب‌های سرشار از خرافه مثل اشو و کارلوس کاستاندا و... به راحتی و با مجوز وزارت ارشاد چاپ و روانه‌ی بازار می‌شود، شاید انتظار زیادی باشد که مسئولین صداوسیما به این نکات ریز توجه وافی و کافی داشته باشند، اما حداقل می‌توانند به اصطلاح، سری را که درد نمی‌کند دستمال نبندند و همان سریال‌های خارجی غیردینی معمول را پخش کنند و به بهانه‌ی دین به ترویج خرافه نپردازند.

    در این سال‌ها که تمام هجمه‌ی رسانه‌ای دشمن به سمت باورهای دینی به خصوص حجاب جوانان ایرانی متمرکز شده است، متأسفانه موضوع حجاب در رسانه‌ی ملی با غفلت مواجه شده است. به نظر می‌رسد یک مرکز راهبردی و یک اندیشه‌ی دقیق و نکته‌سنج می‌بایست بر همه‌ی برنامه‌های رسانه‌ی ملی در موضوع حجاب احاطه و نظارت داشته باشد.

    چه برنامه‌های نمایشی و چه برنامه‌های دیگر اعم از اخبار و مستندهای داخلی و خارجی، ممکن است القائات پنهانی را در تلقی جامعه‌ی ایرانی از حجاب در پی داشته باشند که بدون توجه به ابعاد مختلف آن از منظر روان‌شناسی، مردم‌شناسی و... فهم و پیشگیری از آن ناممکن است. استفاده از متخصصین و صاحبان فکر و تجربه در این امر بی‌شک لازم و ضروری است.(*)

    حسین امیری؛ کارشناس مسائل فرهنگی

    منبع: برهان/موعود

جمعه، بهمن ۰۶، ۱۳۹۱

درباره احمدی نژاد چه می‌گفتند؟


<big>درباره احمدی نژاد چه می‌گفتند؟</big>

هر چند اکنون بسیاری منتقد احمدی نژاد شده اند و برای دوری از رئیس جمهوری که آفتاب قدرتش بر لبه بام است، از یکدیگر سبقت می گیرند، اما در روزهایی نه چندان دور تعریف و تمجید از احمدی نژاد و او را در هاله ای از معنویت و نور پیچیدن و وصف های مبالغه آمیز درباره او گفتن، رسم حامیان سابق بود.

در همین باره حجه الاسلام عبدالرحیم اباذری در یادداشتی که برای عصرایران ارسال کرده، گزیده ای از سخنان پیشین برخی چهره ها درباره محمود احمدی نژاد را بازخوانی کرده است که خواندنش خالی از لطف و عبرت نیست:

1- آیت‌الله مصباح یزدی: «دیشب‌ یکی‌ از دوستان‌ حاضر در جلسه‌ نقل‌ کرد؛ قبل‌ از برگزاری‌ مرحلۀ‌ اول‌ انتخابات‌ به‌ محضر یکی‌ از علمای‌ اهواز رسیدم‌. ایشان‌ گفت‌: نگران‌ نباشید، احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور می‌شود. ایشان‌ گفته‌ بود که‌ شخصی‌ شب‌ بیست‌ و سوم‌ ماه‌ رمضان‌ در حال‌ احیاء پیش‌ از نیمۀ‌ شب‌ به‌ خواب‌ می‌رود. در خواب‌ به‌ او ندا می‌شود که‌ بلند شو برای‌ احمدی‌نژاد دعا کن‌، وجود مقدس‌ ولی‌عصر (عج‌) دارند برای‌ احمدی‌نژاد دعا می‌کنند. می‌گوید من‌ حتی‌ اسم‌ احمدی‌نژاد را نشنیده‌ بودم‌ و اصلاً او را نمی‌شناختم‌! خود ایشان‌ نیز در تاریخ‌ دهم دی‌ماه‌ قاطعانه‌ گفته‌ بود که‌ من‌ رئیس‌‌جمهور خواهم‌ شد. کسانی‌ با او شوخی‌ می‌کردند که‌ این‌ چه‌ حرفی‌ است‌ می‌زنی‌؟ چه‌ کسی‌ به‌ تو رأی‌ می‌دهد؟ چه‌ کسی‌ تو را می‌شناسد؟ گفته‌ است‌ این‌ قول‌ یادتان‌ باشد، امروز 10/10/83 است‌، من‌ رئیس‌‌جمهور خواهم‌ شد! حالا خواب‌ دیده‌ یا کسی‌ به‌ او گفته‌ است‌ من‌ نمی‌دانم‌!» (گفتمان مصباح، رضا صنعتی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص883)


ایشان در اولین‌ دیدار خود با احمدی‌نژاد پس‌ از انتخابات‌ ریاست‌‌جمهوری‌ خطاب به وی:

«خدای‌ متعال‌ را شاکریم‌ که‌ زمینۀ‌ انتخاب‌ چنین‌ شخصیتی‌ برای‌ این‌ دورۀ‌ خاص‌ از انقلاب‌ را فراهم‌ کرد و آیندگان‌ به‌ این‌ نتیجه‌ خواهند رسید که‌ انتخاب‌، مشحون‌ به‌ کرامات‌ و معجزات‌ بود و از این‌ رو توفیق‌ شکر این‌ نعمت‌ را از خداوند خواستاریم‌. عنایات‌ حضرت‌ ولی‌عصر(عج‌) یار ملت‌ ایران‌ بود که‌ به‌ چنین‌ موفقیتی‌ دست‌ یافت‌ و تلقی‌ ما این‌ است‌ که‌ این‌ نفخۀ‌ الهی‌ که‌ در این‌ زمان‌ در جامعۀ‌ ما دمیده‌ شده‌ و آثارش‌ در علاقۀ‌ بیشتر مردم‌ به‌ دین‌ و اندیشه‌های‌ اسلامی‌ ظهور یافته‌، مرتبه‌ای‌ از مراتب‌ چیزی‌ است‌ که‌ در زمان‌ پیامبر اسلام(ص)  تحقق‌ پیدا کرد و ان‌شاءالله مرتبۀ‌ کاملش‌ در زمان‌ ظهور حضرت‌ ولی‌عصر(عج‌) تحقق‌ خواهد یافت‌».  (همان، ص881)


ایشان در جلسه دیگر: «رئیس‌جمهور وقتی از طرف ولی‌فقیه نصب شد می‌شود عامل او، و آن پرتو قداستی که او دارد، بر این هم می‌تابد، وقتی شد رئیس‌جمهوری اسلامی،‌ حکمش را از رهبر یعنی از جانشین امام دریافت کرد، آن قداست بر این هم می‌تابد، آن‌وقت اطاعت رئیس‌جمهور، اطاعت مجلس و سایر نهادهای قانونی هم می‌شود اطاعتِ خدا».   (21/5/1388)


2- آیت‌الله جنتی عضو محترم شورای نگهبان در خطبه‌های نماز جمعۀ تهران: «این نامه (نامۀ احمدی‌نژاد به رئیس‌جمهور آمریکا) فوق‌العاده است و عقیده من این است که از الهامات خدا بود... توصیه می‌کنم این نامه را بچه‌ها همه بخوانند و در مدارس و دانشگاه‌ها خوانده شود و صداوسیما نیز مکرر آن را بخواند... این‌گونه حرف زدن، الهام خداوند است.»    (23/4/1385)


ایشان در خطبۀ‌ دیگر: «مردم با اشک و نذر و نیاز و توسل به خدا در سوم تیر یکی از هم‌قدهای خود را انتخاب کردند. کمک خدا در حادثه، مشهود است. یکی از دوستان نقل می‌کرد آن زمان سوار تاکسی شده بود و راننده تاکسی گفته بود من می‌خواهم به آقای احمدی‌نژاد رأی بدهم؛ زیرا مادرم که چند سالی است مرده دیشب به خوابم آمده و گفته به احمدی‌نژاد رأی بده.»  (9/4/1386)


3-حجت‌الاسلام مرتضی آقاتهرانی: «این دولت، از زمان مشروطیت تاکنون محبوب‌ترین و بهترین دولت بوده است.»  (8/6/1388)


4-حجت‌الاسلام رهدار مدیر سابق مرکز تاریخ معاصر موسسه امام‌خمینی (ره): «در این دوره از انتخابات، مانند ائتلاف 6 نفره‌ای که در جنگ جمل علیه امام علی (علیه‌السلام) برپا شد، ائتلافی مقابل احمدی‌نژاد شکل گرفت. آنها چون دیدند یک بچه مسلمان پیرو خط ولایت آمده، همه مقابل او ائتلاف کردند؛ اما در نهایت شکست خوردند.»


5- حجت‌الاسلام قاسم روانبخش، از هفته نامه «پرتو سخن» ، نامۀ احمدی نژاد را به نامۀ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) تشبیه کرده و می‌گوید: «پاسخ ندادن به نامه یا حتی بی‌ادبی آن‌ها به آن، از شخصیت نویسنده نمی‌کاهد؛ بلکه اعتبار مخاطبِ ‌نامه را کاهش می‌دهد؛ چنان که پاره شدن نامۀ پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) توسط خسرو پرویز، چیزی از اعتبار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)  نکاست و خسرو پرویز را برای همیشۀ تاریخ، سرافکنده ساخت.»   (21/2/1389)
6-حجت‌الإسلام سقای بی‌ریا، مشاور رئیس‌جمهور در امور روحانیون: «درسفر شانگهای، خانم‌های هندو آمدند و با دست‌مالیدن بر شیشۀ اتومبیل رئیس‌جمهور، خواستند خودشان را متبرک کنند.»


7- آقای محمدرضا رحیمی، معاون رئیس جمهور، در حضور احمدی‌نژاد: «در سوریه در شهر تاریخی بُصرا که اسم آن را بعضاً ممکن است نشنیده باشید، یکی از مسلمانان به من گفت که من معتقدم اگر بنا بود بعد از پیامبر، پیامبری بیاید آن، احمدی نژاد بود.»  (17/3/1385)


 8- مهندس اسفندیار رحیم‌مشایی، رییس‌دفتر رییس‌جمهوری: «خودم فکر می‌کنم در تاریخ ایران قبل و بعد از انقلاب یک چنین دولتی، یک چنین رییس‌دولتی با این محبوبیت وجود ندارد که هم در کشور این همه انسجام را سازمان داده باشد، هم امید آفریده باشد و این همه احساس عزت ایجاد کرده باشد. من شاهدم ایرانیان خارج از کشور تا پیش از این دولت می‌گفتند ما ایرانی بودن خود را انکار می‌کردیم، ما هیچ‌جا نمی‌گفتیم ایرانی هستیم تا می‌گفتیم، می‌گفتند اینها تروریست هستند، عقب‌مانده هستند، مرتجع هستند... الان ما هر جا می‌رویم قبل از این که کسی از ما بپرسد، خودمان یک جوری می‌گوییم ایرانی هستیم، چون به ایرانی بودن خود افتخار می‌کنیم» (2/6/1388)


او در جای دیگر می‌گوید: «آقای احمدی‌نژاد فردی باهوش و انسانی استراتژیست و طراح است، دوست دارم فرصتی داشته باشم تا شخصیت آقای احمدی‌نژاد را در تلویزیون تبیین و تشریح کنم و بگویم این شخصیت کیست.» (9/10/1388)


9-آقای جوانفکر مشاور رسانه‌ای رئیس جمهور: «رئیس‌جمهور در همۀ حوزه‌ها کارشناس هستند.» (18/8/1389)


10- آقای محمدعلی رامین، رئیس وقت کمیتۀ رایحه خوش خدمت: «احمدی‌نژاد مانند همۀ پیامبران با مشکلاتی روبه‌رو شد و سیل جوک‌های اراذل و اوباش به سمت او روانه شد. هدف تمام پیامبران این است که برای عدالت و قسط قیام کنند.» (5/10/1387)

12- آقای حمیدرضا ترقی، عضو ارشد حزب موتلفه: «سادگی زندگی احمدی نژاد شبیه پیامبرانی مثل یوزارسیف است.» (7/12/1387)


13-استاد حاج‌حیدر رحیم‌پور ازغدی: « این دولت انقلابی، پرطرفدارترین و مردمی‌ترین دولت در تاریخ جمهوری اسلامی است.» (11/6/1388)


14-اجرای برنامۀ  فرزاد جمشیدی (مجری تلویزیون) در حضور احمدی نژاد: «شنیدم برای فرزندت عروسی گرفته‌ای و 40 - 50 نفر را دعوت کرده‌ای و پس از آن نیز نماز جماعت خوانده ای. آیا در نهج‌البلاغه نخوانده‌ای که مردم به دین زمامداران خویشند؟ هیچ فکر کرده‌ای اگر همه برای فرزندان خود این چنین مراسم عروسی بگیرند کار و کاسبی سالن‌های غذاخوری، انتشاراتی کارت عروسی تعطیل خواهد شد؟... من بنابراین علت مهم، به محمود احمدی‌نژاد رای نخواهم داد. به‌خاطر فقط 4 یا 5 ساعت استراحت! آقای دکتر اگر همه 19 ساعت کار کنند که مملکت پیشرفت می‌کند!»  (1/4/1388)


او در جلسۀ دیگر: «شما مثل دیگران کابینۀ تعاونی ندارید! وام‌دار قارون‌ها نیستید. سپاه ابن‌نحسی راه نیانداختید تا ملک ری، وعده بدهید! خیمۀ ستادهایتان، قلب مردم بوده است... شما که کعبه دل‌ها را فتح کرده‌اید بیایید با نژاد احمدی خود، عطر انقلاب گل محمدی را هم به مشام برسانید. به شیوۀ پیغمبر محبوب خدا، ببخشید! عفو کنید همه آنها را که به شما توهین کردند. به ما سلام کردن بیاموزید.»

در برنامۀ دیگر می‌گوید: بخشی از اظهارات رئیس‌جمهور کشورمان در سفر به نیویورک که در خبرگزاری فرانس24 منتشر شده، حدود 2 میلیارد و 200 میلیون کامنت درج شده است.» (11/7/1389)


15-آقای ف‍رج‌‌الل‍ه‌ س‍ل‍ح‍ش‍ور، ک‍‍ارگ‍رد‌ان‌ س‍ی‍ن‍م‍‍ا و ت‍ل‍وی‍زی‍ون: «اح‍م‍د‌ی‌ن‍ژ‌اد ر‌ا م‍ال‍ک‌‌‌اش‍ت‍ر ‌ع‍ل‍‍ی‌ (‌ع‌ ) در ‌ای‍ن‌ زم‍‍ان‌ م‍‍ی‌د‌ان‍م‌ و ل‍ذ‌ا ن‍ب‍‍ای‍د ک‍‍ار‌ی‌ ک‍ن‍ی‍م‌ ک‍ه‌ ‌اگ‍ر ‌ع‍ل‍‍یِ‌ زم‍‍ان،‌ م‍‍ال‍ک‌‌‌اش‍ت‍ر‌ی‌ ر‌ا پ‍ی‍د‌ا ک‍رده‌ ‌از دس‍ت‌ ب‍د‌ه‍د.»  (16/3/1388)

او اضافه می‌کند: «به مالک‌اشتر علیِ زمان، احمدی‌نژاد رأی می‌دهم... ما به مالک‌اشتر علیِ زمان، محمود احمدی‌نژاد رای می‌دهیم و بدانید که بسیاری از هنرمندان سریال یوسف و بسیاری از هنرمندان مومن جمهوری اسلامی ایران به فرزند ایران رای می‌دهند.»   (18/3/1388)

16- آقای حمید بقایی، ریاست سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری : «اگر به کارهایی که آقای احمدی‌نژاد انجام داده دقت کنیم، می‌توانیم بگوییم آقای احمدی‌نژاد، کوروش زمان است. آقای احمدی‌نژاد با مواضعی که در مقابل آمریکا در سازمان ملل گرفته، به نوعی کوروش زمان است.» (27/6/1389)


17- سایت روزنامه ایران: «از نکات قابل توجه سفر رئیس‌جمهور این بود که احمدی‌نژاد در پایان سخنان خود در جمع مردم ارومیه در ورزشگاه تختی از آنها خواست برای بارش باران دعا کنند و خود نیز از خداوند متعال خواست که باران رحمت را بباراند که به محض اتمام سخنان رئیس‌جمهور، باران در ارومیه کم کم شروع به باریدن کرد و رفته‌رفته شدت آن نیز افزوده شد.» (19/1/1389)


18- آقای اسماعیل نجار در جلسه ستاد بحران استانداری کرمان: «در بازرسی‌های ما، یک منزلی مشاهده شد که سه دیوار آن در اثر زلزله فرو ریخته و یک دیوار که عکس دکتر احمدی‌نژاد بر آن نصب شده بود، سالم مانده بود... اعتقاد مردم بر این بود که لطف و نظر خداوند بوده که این دیوار فرو نریخته است.» (5/10/1389)


19-حسن قهرمانی‌مطلق، فرماندار همدان: «روز ورود رئیس جمهور و هیئت همراه وی به همدان، به مثابه شب قدر این استان است؛ چرا که اگر در شب قدر برنامۀ سرنوشت یک ساله آدمی رقم می‌خورد در این سفر، سرنوشت چند سال و یا حتی آینده این استان رقم می‌خورد.»(8/7/1390)


20-آقای محمد کریم عابدی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی: «از شش میلیارد جمعیت جهان، 5/5 میلیارد نفر اعم از مسلمان و غیرمسلمان از سفر آقای احمدی نژاد به لبنان خوشحال شدند.» (24/7/1389)


21-سخنرانی استاندار گیلان در حضور احمدی نژاد:  «قبلاً دنیا ایران را به کوروش کبیر می‌شناختند ولی الان به محمود کبیر می‌شناسند.» (8/5/1390)



پنجشنبه، بهمن ۰۵، ۱۳۹۱

حكم قطع انگشتان یکی از دستان سارقی كه در محاكم شيراز به مجازات حد قطع دست محكوم شده بود امروز در ملا عام اجرا شد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) منطقه فارس، اين متهم كه در سابقه كيفري خود داراي اتهامات زيادي از جمله سرقت، رابطه نامشروع و خريد و فروش اموال مسروقه است، براساس رأي شعبه ۱۲۲دادگاه جزايي شيراز و تأييد شعبه ۱۷ تجديدنظر استان فارس به مجازات حدالهی سرقت محكوم شده بود.

متهم اين پرونده ا.س.ح كه ۲۹ سال سن دارد، سركردگي يك باند سرقت را به عهده داشت كه پس از دستگيري و شكايت ۴۷ نفر از شكات و طي شدن مراحل رسيدگي در دستگاه قضايي شيراز، علاوه بر مجازات قطع ید به سه سال حبس از باب انجام سرقت هاي متعدد و ۹۹ ضربه شلاق به لحاظ رابطه نامشروع نيز محكوم شده است.

اين گزارش حاكي است همدستان وي نيز كه در انجام سرقت ها مشاركت داشته اند به مجازات هاي مشابه قطع يد، حبس و شلاق محكوم شده اند.

دادستان عمومي و انقلاب شيراز در این خصوص گفت: مكرراً دستگاه قضايي اعلام كرده كه برخورد قاطع و بدون اغماضی در دستور كار خود قرار داده و هر كجا متخلفين تخطي خود از قانون را دست مايه بر هم زدن امنيت اجتماعي و آسايش عمومي قرار دهند دستگاه قضايي شديدتر برخورد خواهد كرد.

علي القاصي امروز در جمع خبرنگاران افزود: نمونه اجراي حكم امروز هشداري جدي است به همه كساني كه با اقدام به سرقت موجبات ناامني را فراهم مي كنند.

اين مقام قضايي تأكيد كرد: پيرو منويات رياست محترم قوه قضاييه و تأكيدات ايشان مبنی بر برخورد با زورگيران و مخلان نظم اجتماعي تصريح كرد: به زودي مردم برخورد قاطع دادگستري استان فارس با اين افراد را نيز شاهد خواهند بود




ممنوعیت کاربرد نمادهای صهیونیستی و فراماسونری در نمای ساختمان‌ از سال آینده


نمای ساختمان‌های شهر تهران از ابتدای سال آینده مشمول اعمال قانونی که هم‌اکنون در شهرداری و شورای‌‌شهر در دست تدوین است، خواهد شد.


شورای‌شهر در طرحی که برای اصلاح نمای شهر تهران تهیه کرده، استفاده از نمای «آجر» را بر سایر نماهای رایج در ساختمان‌های کنونی ترجیح داده و برای ساخت‌وسازهایی که در نمای آنها از آجر استفاده می‌شود، 5درصد تخفیف در عوارض ساخت در نظر گرفته است.

در این طرح که یک فوریت آن به تصویب شورا رسیده، کاربرد کامپوزیت و اشکالی که نماد‌های صهیونیستی، فراماسونری و مسلک‌های ضددینی را در نمای ساختمان منعکس می‌کند، ممنوع اعلام شده و شهرداری از صدور پایان‌کار برای چنین ساختمان‌هایی منع شده است.

به گزارش «دنیای‌اقتصاد»، شهرداری‌تهران برای تکمیل طرح در دست تصویب شورای‌شهر، لایحه‌ای نیز برای الگوی نماسازی ساختمان‌ها تهیه کرده که براساس آن، تنوع رنگ در نما محدود خواهد شد؛ طوری که در ساختمان‌هایی که از سال آینده ساخته می‌شوند، فقط استفاده از یک رنگ خاص در نمای آنها مجاز است و برای نماهای ترکیبی نیز حداکثر از سه‌رنگ می‌توان استفاده کرد.


همچنین، در لایحه اصلاح نماسازی ساختمان‌های پایتخت، بر مواردی همچون «حذف عناصر زاید از نمای ساختمانی و همچنین اعمال محدودیت در کاربرد رنگ‌ها در نما» تاکید شده است.
براساس آنچه در طرح شورا آمده است، به محض تصویب این طرح در میان اعضا، شهرداری تهران مکلف می‌شود کلیات ضوابط نما را ظرف مدت دو ماه ابلاغ کند.

این در حالی است که معاون شهرسازی و معماری شهرداری تهران دیروز به «دنیای‌اقتصاد» خبر داد: ضوابط مربوط به کلیات نماسازی ساختمان‌های پایتخت با همکاری تیم کارشناسی، در شهرداری تهران آماده شده و هم اکنون در مسیر فراهم کردن مقدمات تقدیم لایحه نماسازی به شورای شهر است.

علیرضا جاوید گفت: دو روز پیش ضوابط مربوط به اصلاح نماسازی ساختمان‌ها در پایتخت که از سوی تیم کارشناسی مربوط تهیه و تدوین شده بود با حضور مسوولان امر در شهرداری تهران، مورد بحث و بررسی قرار گرفت و با توافق مجموعه معماری و شهرسازی شهرداری تهران هم اکنون در حال آماده شدن برای ارسال به شورای شهر در قالب لایحه اصلاح نماسازی ساختمان‌ها قرار دارد.

وی افزود: لایحه اصلاح نماسازی ساختمان‌ها پس از طی مقدمات موردنیاز تا پایان سال به منظور بررسی و تصویب به شورای شهر تهران ارسال می‌شود.

نماهایی که ارتباطی با نقشه ساختمان ندارند!

عضو هیات مدیره سازمان نظام مهندسی تهران و از اعضای تیم کارشناسی تهیه و تدوین ضوابط مربوط به اصلاح نمای ساختمان‌ها با انتقاد از بی‌نظمی‌های گسترده در منظر شهری تهران در نتیجه عدم اعمال ضوابط مشخص در این زمینه، به «دنیای اقتصاد» گفت: تهیه ضوابط و الگوی کاربردی برای اصلاح نماسازی ساختمان‌های تهران موضوعی بسیار مهم است که تاکنون از چشم سه قطب موثر در ساخت و سازهای پایتخت پنهان مانده است.

حیدر جهانبخش ادامه داد: مالکان، مجموعه مدیریت شهری تهران و مهندس ناظر سه قطب مهم ساخت و ساز هستند که هیچ کدام توجه خاصی به نماسازی ساختمان نداشته اند و همین امر باعث شده است که با گسترش ساخت و سازها ظرف یک دهه اخیر بی‌نظمی‌ها در منظر و سیمای شهری با سرعت هر چه تمام‌تر گسترش یابد.

وی افزود: مالکان، اغلب، هزینه‌های مربوط به نماسازی را هزینه اضافه می‌دانند، مهندسان تنها به طراحی پلان اکتفا می‌کنند و شهرداری هم در زمان صدور پروانه تنها به بررسی پلان‌ها توجه می‌کند و هر نمایی که مالک ارائه کند، آن را تایید می‌کند.

جهانبخش تصریح کرد: در بسیاری از نقشه‌های ساختمانی که از سال‌های قبل تاکنون مجوز ساخت گرفته‌اند دیده می‌شود که «نقشه نما» هیچ ارتباطی به پلان ندارد.

وی افزود: با این وجود از حدود دو سال قبل شهرداری تهران با تشکیل کمیته تخصصی با عنوان کمیته تخصصی ساماندهی نماهای شهر تهران، برای برخی مناطق شهر تهران به عنوان مناطق پایلوت طرح اصلاح نماها را آغاز کرد، به این صورت که قبل از صدور مجوز ساخت، بررسی اولیه از سوی کمیته تخصصی نام برده شده روی نماها صورت گرفته و در صورت تایید این نما در کمیته تخصصی، مالک اجازه ساخت پیدا می‌کرد.


حذف نماد، شیشه و آلومینیوم


جهانبخش با بیان اینکه کلیات مربوط به لایحه اصلاح نماهای ساختمان در تهران از حدود دو هفته پیش توسط تیم کارشناسی تهیه و تکمیل شده است، گفت: با تایید نهایی مسوولان شهری تهران در معاونت شهرسازی و معماری، این لایحه برای تصویب نهایی به شورای شهر تهران ارجاع می‌شود.

وی افزود: لایحه نماسازی ساختمان‌های پایتخت با تکیه بر دو اصل کلی تدوین شده است.جهانبخش ادامه داد: اصول منتج از حقوق اسلامی شهروندی همچون همسایگی و... همچنین اصول اساسی معماری مربوط به زیبایی‌ها، نمادها و... دو اصل پایه در لایحه نماسازی را به خود اختصاص می‌دهد.

وی با تاکید براینکه براساس ضوابط جدید نماسازی، کلیه عناصر زاید در نما همچون کانل کشی کولرها، مجسمه ها، نمادهایی که با الهام از طرح‌های فراماسونری و شیطان پرستی و... در نما مورد استفاده قرار گرفته است، حذف می‌شود، خاطرنشان کرد: براساس آنچه در لایحه پیش‌بینی شده است نماهای تمام شیشه و تمام آلومینیوم حذف می‌شود و ساختمان‌ها تنها مجاز به استفاده حداکثر ۴۰ درصدی از این دو متریال در نما هستند.

استفاده از یک رنگ خاص


جهانبخش با اشاره به اینکه در لایحه اصلاح نمای ساختمان‌های پایتخت، در مورد رنگ ساختمان‌ها هم محدودیت‌هایی اعمال شده است به «دنیای اقتصاد» گفت: براساس ضوابط جدید نماسازی در صورت تصویب در شورای شهر تهران، سازنده تنها مجاز به استفاده از حداکثر سه‌رنگ با محدودیت یک رنگ غالب در نمای ساختمان می‌شود.

وی تاکید کرد: نمای ساختمان‌ها در تهران باید به سمتی رود که تقریبا ریخت یکسان داشته باشد هر چند هنوز در مورد رنگ غالب پایتخت تصمیم‌گیری مشخصی انجام نشده است.
نظام مهندسی، کجای نمای تهران؟

جهانبخش با انتقاد از بی‌توجهی مسوولان شهری به نقش و جایگاه حرفه ای نظام مهندسی در تدوین ضوابط نماسازی پایتخت، گفت: متاسفانه در تهیه و تدوین این ضوابط حلقه مفقوده ای به نام سازمان نظام مهندسی وجود دارد که کوچک‌ترین دخالتی در همکاری مشترک به منظور اصلاح نمای ساختمان‌های پایتخت ندارد.

وی افزود: درخواست ما از مجموعه مدیریت شهری تهران توجه به جایگاه این سازمان و تاثیر مهندسان در ایجاد هماهنگی در نمای ساختمان‌های شهر است.

جهانبخش تصریح کرد:‌ نظام مهندسی از این منظر که مجری نماسازی در پایتخت است حتما باید به جریان موجود برای اصلاح نماها وارد شود چرا که هم اکنون مهندسان ناظر هر کدام نگاه موردی به ساختمان‌های در دست احداثی دارند که خود طراحی می‌کنند بدون اینکه ضوابط مشخصی در دست داشته باشند یا به نمای ساختمان‌های مجاور اهمیتی دهند.


طرح اصلاح نما سازی ساختمان‌ها


مقدمه: با توجه به درهم ریختگی و نامناسب بودن بسیاری از نماهای ساختمان‌ها و دخالت‌هایی که بعد از اتمام ساختمان در نماها صورت می‌پذیرد، ناهنجاری‌های زیادی را به وجود می‌آورند که مورد انتقاد همگان است. بر این اساس ساماندهی نمای ساختمان‌ها نیز ضروری است و بایستی به صورتی گسترده و همه جانبه تهیه و ارائه شود، ولی بعضی موارد آن کاملا واضح و ادامه آن اصولا باعث گسترش ناهنجاری‌های بیشتر است. بر این اساس چند نمونه ضروری از این ساماندهی برای آغاز این اصلاحات در این طرح ارائه شده است.

ماده یکم (۱): به منظور حفظ هویت معماری، تاریخی، فرهنگی و هماهنگی با اقلیم و شرایط جغرافیایی و آب و هوایی منطقه، در بهره‌گیری بهینه از عوامل سرما، گرما، نور و حرارت به ویژه در نمای ظاهری ساختمان‌ها، مالکین ساختمان‌ها موظفند از مصالح هماهنگ و بوم‌آور استفاده نمایند و شهرداری تهران موظف است با بررسی نقشه‌های نما قبل از صدور پروانه جزئیات نما را مورد تایید قرار دهد.

ماده دوم (۲):ضمن تاکید بر مصوبه دور دوم شورای اسلامی شهر تهران در سال ۱۳۸۵ تحت عنوان «بهینه‌سازی مصرف سوخت در اماکن و استفاده از مصالح مناسب در نمای ساختمان‌ها» ابلاغی به شماره ۲۲۲۰۳/۸۰۲/۱۶۰ و در جهت تشویق و ترغیب استفاده از مصالح بومی در ساخت ابنیه در صورت استفاده از آجر به صورت کامل در نما، به میزان 5 درصد از عوارض ساختمانی مشمول بخشودگی می‌شود. همچنین در صورتی که در بخشی از نما از این مصالح استفاده شود به میزان درصد استفاده شده نسبت به کل نما معادل ۵ درصد مشمول بخشودگی در عوارض خواهد بود.
ماده سوم(۳): هر گونه استفاده از مصالح ‌نماسازی (کامپوزیت) در کاربری‌های مسکونی ممنوع است.

تبصره: از مبدا اول فروردین ماه سال ۱۳۹۲ در صورت استفاده از مصالح نماسازی (کامپوزیت) در سایر کاربری‌ها (غیرمسکونی) و به ازای هر متر مربع یکصدهزار ریال عوارض وضع می‌شود که مبلغ این عوارض سالانه مطابق نرخ تورم که همان سال اعلام می‌شود تعدیل می‌شود.

ماده چهارم(۴): استفاده از نمادها و نقش‌های مغایر با فرهنگ اسلامی و ملی به نحوی که موجب بروز شائبه و اشاعه نمادهای صهیونیستی، فراماسونری و مسلک‌های ضددینی و هتک حرمت شود در نمای ساختمان‌ها ممنوع است.

شهرداری تهران موظف است از صدور هرگونه پروانه ساخت یا پایان کار برای این قبیل اماکن جلوگیری به عمل آورد.

ماده پنجم (۵): به منظور سامان‌بخشی نمای ساختمان‌ها هرگونه نصب تجهیزات در نما و منظر ساختمان‌ها می‌بایست به گونه‌ای در نقشه‌های معماری پیش‌بینی گردند که اختلالی از جهت جلوه‌های بصری و زیبایی نمای ساختمان‌ها ایجاد ننماید و در این خصوص موارد ذیل می‌بایست رعایت شوند.

الف: همه دستگاه‌های سرمایشی و گرمایشی ودیگر تجهیزات مربوط تا جای ممکن در بام ساختمان‌ها نصب شده و با پیش‌بینی کانال‌ها و لوله‌های مربوط در داخل ساختمان به واحدهای ساختمانی مرتبط شوند. به گونه‌ای که در دید و منظر عمومی قرارنگیرند.

ب: در مواردی که دستگاه‌ها و تجهیزات سرمایشی و گرمایشی را نتوان در بام‌ها تعبیه نمود، مقتضی است که طراحی و نصب به شیوه‌ای دربالکن‌ها انجام شود که شبکه و حفاظ لازم درجهت استتار تجهیزات مورد استفاده پیش‌بینی گردد.



چهارشنبه، بهمن ۰۴، ۱۳۹۱

رحلت بانویی که در حج به محضر امام زمان(عج) مشرف شده بود

خبرگزاری فارس: بانویی که در حج به محضر حضرت مهدی موعود(عج) مشرف شده بود، دارفانی را وداع گفت.

به گزارش خبرگزاری فارس «مرحومه معصومه خانم مصلحی عراقی» که دختر مرحوم حضرت آیت‌الله العظمی اراکی(ره) همسر حضرت آیت‌الله الهی بود، در سن ۷۵ سالگی بر اثر ابتلا به بیماری دیابت درگذشت.

درباره دختر آیت‌الله العظمی محمدعلی اراکی داستان بسیار جالبی مطرح شده است که پایگاه اطلاع‌رسانی حج وابسته به بعثه مقام معظم رهبری به مناسبت درگذشت آن مرحومه نقل کرده است:

عده ای از شاگردان حضرت آیت‌الله العظمی آقای اراکی از معظم له خواستند که داستان تشرف دخترشان را خدمت امام عصر ارواحنا فداه بیان کنند . فرمودند: این دخترم به احکام شرعی و دستورات مذهبی کاملا وارد بوده و نسبت به اعمال شرعی پایبند می باشد. بنده از دوران کودکی تا به حال مواظب حال او بودم، تا اینکه چندی پیش می خواست عازم مکه شود ولی شوهرش نمی توانست همراه او برود و پسرش هم راضی نشد که همراه او به مکه مشرف شود.

سرانجام بنا بر این شد که به همراه آیت الله آقای حاج آقا موسی زنجانی و خانواده ایشان به حج مشرف شود.

موقع خداحافظی او از تنهایی اظهار نگرانی می کرد و می گفت: با این وضع چگونه اعمال حج را به جا آورم؟

من به او یاد دادم که این ذکر یا «حفیظ یا علیم» را زیاد بگوی. ایشان خداحافظی کرده و به حج رفت.

روزی که از سفر حج بازگشت خاطره ای برای من نقل کرد که موقع طواف خانه خدا من معطل ماندم، دیدم که با این ازدحام و جمعیت نمی توانم طواف کنم لذا در کناری به انتظار ایستادم . ناگهان صدایی شنیدم که می گفت :ایشان امام زمان است متصل شو به امام زمان خود و پشت سر او طواف کن ! دیدم آقایی در میان جمعیت جلو است و دور او حلقه ای زده شده که هیچ کس وارد آن حلقه نمی توانست بشود. من وارد آن حلقه شدم دستم را به عبای ایشان گرفتم و مکرر می گفتم قربان شما بروم و هفت بار دور خانه خدا را بدون هیچ ناراحتی طواف کردم.

آقای اراکی فرمودند که :من از دخترم پرسیدم در مرتبه بعد چگونه طواف کرد؟ گفت: به دنبال آقا، طواف کردم.

در پایان آقای اراکی فرمودند که من به صدق و راستی این دختر قطع و یقین دارم و او این داستان را برای کسی حتی آقای حاج آقا موسی زنجانی هم نگفته بود.

مراسم تشییع آن مرحومه امروز ساعت ۹/۵  صبح چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۱ از مسجد امام حسن عسکری(ع) به طرف حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) برگزار شد.

پایگاه اطلاع رسانی بعثه مقام معظم رهبری، رحلت جانگداز بانو معصومه خانم مصلحی را به خانواده مرحوم حضرت آیت‌الله العظمی اراکی تسلیت گفت.

انتهای پیام

نسبت نظام اسلامی با مقوله حجاب/ آیه وجوب حجاب و اصل دلالت پوشش

گفت‌وگوی مشروح فارس با آیت‌الله فاضل لنکرانی
نسبت نظام اسلامی با مقوله حجاب/ آیه وجوب حجاب و اصل دلالت پوشش

خبرگزاری فارس: آیت‌الله محمدجواد فاضل لنکرانی با بیان اینکه اهل لغت «جِلباب» را «چادر» معنا کرده‌اند، گفت: ابن‌عباس از بزرگ‌ترین مفسران اهل سنت برای جلباب می‌گوید: «الذی یَستُر مِنَ الفَوق الِی الاَسفل»؛ یعنی از بالا تا پایین بدن را می‌پوشاند.


به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، این روزها شبهه افکنی پیرامون مقوله حجاب و آنچه بدان مرتبط است –به وی‍ژه وظیفه نظام اسلامی در برابر این فریضه- از محورهای شاخص تبلیغات دشمنان و معاندان جمهوری اسلامی است. جالب است که شبهه‌افکنی در این باب تنها به رسانه‌های بیگانه محدود نمی‌شود، که برخی پایگاه‌های خبری به ظاهر خودی که از رانت نام‌های مقدس نیز بهره می‌گیرند، گاه در دام این جنجال‌افکنی افتاده‌اند!

در گفت ‌و شنودی که پیش روی دارید آیت‌الله محمدجواد فاضل لنکرانی علمیه به بررسی ابعاد و جوانب گوناگون این فریضه پرداخته و نسبت نظام اسلامی با آن را نیز بازکاویده است. با سپاس از این استاد حوزه که ضمن پذیرش مصاحبه، متن آن را نیز مورد بازبینی قرارداد.

 

 

* با تشکر از حضرتعالی به لحاظ شرکت در این گفت وشنود، همانگونه که استحضار دارید موضوع مصاحبه ما، بررسی نسبت نظام اسلامی با مقوله حجاب است. طبعا در این مورد باید از نگاه قرآن به این  امر و استنتاجاتی که از آن می‌توان انجام داد، آغاز کرد. درخدمت شما هستیم.

ـ‌ بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین(ع).

بنده هم در ابتدا تشکر می‌کنم از اهتمام جنابعالی بر مسئله بسیار مهم حجاب که یکی از احکام ضروری اسلام است. امروز در جامعه ما ابعاد مختلفی در باره مسئله حجاب مطرحند، بحث‌های نظری و اجرایی این حکم و نیز سؤال مهمی که این روزها مطرح است که آیا اصولاً حکومت، اعم از اسلامی و غیراسلامی، به‌خصوص حکومت اسلامی نسبت به امر حجاب زنان وظیفه‌ای دارد یا نه و اگر وظیفه‌ای دارد، این وظیفه چیست؟

مقدمتاً باید عرض کنم که همه کسانی که می‌خواهند این مباحث را دنبال کنند، باید در درجه اول به مبانی عمیق و نظری این موضوع توجه داشته باشند و پس از آن‌ که مبانی عمیق نظری آن مورد قبول واقع شدند و دیگر در آنها تردیدی نبود، نسبت به جنبه‌های عملی و اجرایی آن بپردازیم. خود ما هم معتقدیم که این بحث، جوانب مختلفی دارد و باید همه آنها مورد توجه قرار گیرند.

برای بسیاری از افراد مخصوصاً زنان ما این سؤال هست که آیا اساساً قرآن کریم در باره حجاب دستوری دارد یا ندارد؟ این سؤال را به این دلیل مطرح می‌کنم که در بعضی از سایت‌ها و نوشته‌ها، در باره برخی از آیات حجاب که توسط همه مفسران و فقها یا اغلب آنها مورد استناد قرار گرفته‌اند و روشن هم هستند، اشکالات بسیار سستی مطرح شده و با تردیدهای بی‌پایه خواسته‌اند در دلالت اینها خدشه وارد کنند.

در قرآن کریم آیات حجاب در دو سوره مهم احزاب و نور: در سوره احزاب آیات۵۳ ، ۵۵و ۵۹و در سوره نور آیات ۹۵تا ۱۰۲آمده‌اند. هر چند در قرآن سوره نور مقدم بر سوره احزاب است، اما تاریخ نزول آیات حجاب در سوره احزاب مقدم بر تاریخ نزول آیات حجاب در سوره نور است. در سوره احزاب مهمترین آیات حجاب، آیه ۵۹هست که خدای تبارک و تعالی می‌فرماید:

«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَ بَنَاتِکَ وَ نِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَ کَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا». این آیه شریفه از آیات بسیار محکم در بحث حجاب است و نکات بسیار مهمی در آن وجود دارند. خدا می‌فرماید: «ای نبی ما! به زنان و دختران خودت و زنان مؤمنین ـ‌که این نساء المؤمنین تمام زنان مؤمن تا روز قیامت را شامل می‌شودـ به‌عنوان یک تکلیف مسلّم و نه به‌عنوان یک حق بگو «یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ». در اینجا نکته‌ای که برای خیلی‌ها مطرح است و من در رساله‌هایی که در باره حجاب نوشته می‌شوند، بارها دیده‌ام، کلمه «یدنی» است که اگر با «عَلی» بیاید، یک معنا دارد، اگر با «اِلی» بیاید، معنای دیگری دارد. با کلمه «اِلی» به معنای نزدیک کردن است. در بسیاری از کتاب‌هایی که در باره حجاب نوشته شده‌اند، دیده‌ام که این را به معنای نزدیک کردن می‌گیرند وطبعا تا آخر آیه را نادرست معنا می‌کنند، درحالی که کلمه «یُدْنِینَ» اگر با کلمه «عَلی» بیاید، از نظر ادبی و عربی به معنای آویزان کردن است، نه به معنای نزدیک کردن. پرده‌ای را که روی دیواری آویزان می‌کنند و آن را می‌پوشاند، می‌گویند «یُدْنِینَ عَلَیه» یا «یُدْنِی عَلَیه» ـ طبق این آیه حجاب یک تکلیف مسلم است نه حق که امر اختیاری باشد.

اما آنچه که در این آیه شریفه بسیار مهم است، کلمه «جلباب» است. جلباب، هم از نظر لغت و هم از روایاتی که از صحابه رسول خدا(ص) وارد شده و هم کلمات نهج‌البلاغه و نیز تعبیرات شعرا و کلمات مفسرین، غالباً و اکثراً به معنای پوشش سرتاسری است. جلباب پوششی است که از سر تا پای انسان را می‌پوشاند و علاوه بر آن خصوصیت دومی که در جلباب است آن است که پوشش رویی است یعنی باید پوشش روی پوشش باشد.

* آیا در آن زمان به نوع خاصی از پوشش، «جلباب» اطلاق می‌شده یا قابل تعمیم به مطلق جلباب است؟

ـ به بعضی از معانی‌ای که لغویون بیان کرده‌اند اشاره می‌کنم و به‌راحتی مشخص می‌شود که جلباب چه معنایی دارد. در مقاییس‌اللغة(۱) در باب معنای جلباب آمده است: «شیء یغشی شیئا»، یعنی خاصیت و اثر  جلباب این است که چیزی است که چیز دیگری را کاملاً می‌پوشاند نه این‌که به‌صورت ناقص بپوشاند و این نکته‌ای است که باید به آن توجه کرد.

در صحاح‌اللغه جوهری(۲) که یکی از کتب لغت بسیار معتبر است، آمده: «جلباب به معنای مِلَحفه است». مِلَحفه همان چیزی است که ما در عرف به آن لحاف می‌گوییم و لحاف چیزی است که به هنگام خواب همه بدن انسان را می‌پوشاند.

در لسان‌العرب(۳) آمده است: «جلباب ثوب اوسع من الخمار». خِمار همان مقنعه است. در بعضی از آیات قرآن آمده است که زنان باید: «وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ»(۴) خِمار مقنعه‌ای است که سر و گردن تا شانه‌ها را می‌پوشاند و گفته است که جلباب از این وسیع‌تر است. در آخر هم می‌گوید جلباب به معنای مِلحفه است. این سه کتابی که نام بردم، تقریباً ارکان شناخت لغت عرب هستند، یعنی کسی نمی‌تواند در باره جایگاه آنها مناقشه کند و بگوید این‌ها ملاک نیستند.

هنگامی که به کتب لغت مراجعه می‌کنیم، جلباب دقیقاً همین چادری است که ما امروز داریم و به زنان توصیه می‌کنیم. جلباب یک پوشش سراسری است، اگر پوششی بخشی از بدن را بپوشاند و بخش دیگری را نپوشاند، جلباب نامیده نمی‌شود. جلباب باید تمام بدن را بپوشاند. به عبارت دیگر از مجموع کتب لغت استفاده می‌شود که معنای حقیقی و اولی و اصلی جلباب همان پوشش سراسری است.

لغات عرب یک معنای حقیقی دارند و در برخی اوقات مجازاً هم استعمال می‌شوند. گاهی اوقات جلباب به معنای مقنعه هم به کار رفته، ولی جلباب در معنای اصلی خود، با مراجعه به کتب لغت عرب، چیزی است که جمیع بدن را بپوشاند .

حالا به سراغ کتاب‌های فارسی خودمان میرویم. در فرهنگ مقامات حریری(۵) آمده است که جلباب همان چادر و تن‌پوش روئی است، بنابراین از نظر لغت هیچ تردیدی وجود ندارد که اکثر لغویون جلباب را چادر معنا کرده‌اند.

در اینجا به کلمات مفسرین مراجعه می‌کنیم، از جمله ابن‌عباس(۶) که از اهل سنت است و مفسرین روی حرف‌های او خیلی تکیه می‌کنند. او می‌گوید جلباب: «الذی یَستُر مِنَ الفَوق الِی الاَسفل»: از بالا تا پایین بدن را می‌پوشاند.

نهج‌البلاغه امیرالمؤمنین(ع) غیر از معانی بلندی که در آن هست، به عنوان یک کتاب لغت مرجع در بین عرب بسیار مطرح است...

* یعنی علاوه برمفاهیم، جنبه بلاغی آن هم مورد نظر است...

ـ جنبه بلاغی یک طرف، از جنبه الفاظی هم که امیرالمؤمنین(ع) استعمال فرموده، بسیار مورد توجه است. حضرت این عبارت را دارند: «مَن اَحَبنَّا اهل البیَت فَلیَسَتعَد للِفقر جِلبابا»: یعنی کسی که ما اهل بیت(ع) را دوست دارد، از فقر جلبابی را برای خودش آماده می‌کند، یعنی لباس فقر را می‌پوشد. در روایت دیگری داریم: «مَن الَقی جِلباب الحیاء عَن وَجهه فَلا غَیبه له»: کسی که جلباب حیا را از خود دور کند، غیبتش اشکال ندارد. و روشن است که مراد آن است که حیاء همه وجود و اعضاء و جوارح را دربر گیرد در اشعار عرب هم جلباب به معنای لباسی است که از بالای سر تا پایین بدن را می‌پوشاند.

غیر از اینها مؤیداتی هم از تاریخ بیان می‌کنم. در قضیه خطبه معروف حضرت زهرا(س)، وقتی که حضرت می‌خواستند به مسجد بروند و خطبه بخوانند، آمده است: «لاثت خِمارها علی رأسها و اشتَملت بجلبابها»، یعنی حضرت مقنعه را بر سرشان پیچیدند و بعد جلبابی هم روی آن قرار دادند. یعنی نه ‌تنها از لغت جلباب استفاده می‌شود که یک پوشش سراسری است، بلکه پوشش روی پوشش هم است...

* لباس روئی...

ـ بله، و لذا در مقامات حریری تعبیر به تن‌پوش روئی می‌کند. در جلد پنجم دُرّ المنثور سیوطی(۷) صفحه ۲۲۱، ام‌سلمه از عایشه نقل می‌کند که وقتی این آیه شریفه نازل شد: «یدنین علیهن من جلابیبهن خرج نساء الأنصار کان على رؤوسهن الغربان من أکسیة». بعد از آن ‌که پیامبر(ص) به زنان خود فرمودند که باید جلباب را بر خود بپوشانید، آنان به‌گونه‌ای از خانه خارج شدند گویی بر سر آنها پوششی سیاه است، یعنی حتی اشاره دارد به این‌ که پارچه روئی مشکی هم بوده است: «الغربان من اکسیة» که اکسیه جمع کساء است و کساء به معنای لباس مشکی است که آنها پوشیده بودند. یعنی زن‌های انصار با لباس‌ها و چادرهای مشکی از منزل بیرون می‌آمدند.

باز مؤید دیگر روایتی است که از پیامبر(ص) وارد شده است که فرموده‌اند: «لغیر ذی محرم اربعة اثواب درع، خمار، جلباب، ازار» درع همان پیراهن است، خِمار مقنعه است و جلباب را چیزی غیر از خِمار قرار داده است. برخی دنبال این هستند که بگویند جلباب همان خِمار و در واقع همان مقنعه است، درحالی که جلباب، خِمار نیست و این روایت هم آن را چیزی جدای از مقنعه قرار داده است.

در احکام القرآن ا‌بن عربی مالکی آمده است: «اختلف الناس فی الجلباب علی الفاظ متقاربه، عمادها انه الثوب الذی یستتر به البدن»: در معنای جلباب اختلاف شده است، اما آن چیزی که می‌توانیم به آن اعتماد کنیم لباسی است که تمام بدن را می‌پوشاند.در تفسیر نسفی(۸)، تفسیر ابوالفتوح(۹)، تفسیر شریف لاهیجی(۱۰) و چند تفسیر دیگرهم تصریح شده که جلباب همان چادر است.

نتیجه اینکه اکثر لغویین جلباب را چادر معنا کرده‌اند، آن هم لغویینی که قولشان در فقه و حدیث و به نحو عموم در کلام عرب مورد قبول است. چنین مؤیداتی هم آوردیم که دلالت بر این دارد که جلباب همان چیزی است که عنوان چادر را دارد.

غیر از تمام اینها در خود این آیه، دو شاهد داریم که از این دو شاهد می‌توان به خوبی استنباط کرد که جلباب به خِمار و مقنعه نمی‌گویند و در این آیه مراد از جلباب، خِمار نیست. در آیه‌ای: «وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ» دارد و در آیه دیگری دارد: «یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ». این نکته بسیار مهمی است. در آنجا دارد «بِخُمُر» و در اینجا دارد «مِن جَلابِیبِهِنَّ»  . این «مِن»، مِنِ تبعیضیه است، یعنی اینها بیایند و بعضی از این جلباب را بر خود آویزان کنند، طوری که همانند پرده‌ای باشد که آویخته می‌شود. دو شاهد یکی کلمه مِن هست و یکی کلمه عَلیهن. می‌گوید علیهن، نمی‌گوید علی وجوهن. باید به این نکته توجه کرد که آیه نمی‌گوید علی وجوههن، بلکه می‌گوید علیهن، یعنی جلباب را بر تمام وجودشان آویزان کنند. خمار یعنی مقنعه طوری است که نمی‌توان بعضی از آن را استفاده کرد اما جلباب به جهت وسعتی که دارد برای پوشش از بعضی از آن استفاده می‌شود. خمار و مقنعه همه سر را می‌پوشاند لذا فرموده بخمرهنّ و نفرموده من خمرهن.

نهایتاً باید گفت اگر واقعاً کسی انصاف داشته باشد، محقق باشد و واقعاً به دنبال اینکه ببیند در لغت عرب جلباب چه مفهومی دارد، تردید نخواهد کرد که مراد از جلباب، همین چادر است. البته گاهی اوقات مجازاً برای مقنعه استعمال شده و ممکن است مجازاً برای پیراهن هم استعمال شده باشد، (همین استعمال مجازی برخی را به اشتباه انداخته و فکر کرده‌اند یکی از معانی حقیقی جلباب همان خمار و مقنعه است در حالی که علاوه بر فرق لغوی، در قرآن بین خمار و جلباب فرق گذاشته شده است) اما معنای اصلی که اکثر لغویین و فُصحا و شعرای عرب، نهج‌البلاغه و کتب دیگر به او اعتماد کرده‌اند، جلباب همان چادر است. واقعاً اگر کسی بخواهد این حرف را رد کند و بگوید در قرآن حرفی از چادر زده نشده است، این آیه را چگونه تفسیر می‌کند؟ همه این آیه را به این شکل معنا و تفسیر کرده‌اند که زن باید یک پوشش روئی کامل داشته باشد که ما از آن تعبیر به چادر می‌کنیم. در این آیه به هیچ‌ وجه نمی‌توان احتمال داد که مراد از جلباب پیراهن است زیرا که با توجه به حکمتی که ذکر شده (ذلک ادنی ان یعرفن) هیچگونه تناسبی بین پیراهن و بین این تعلیل و حکمت نیست. بنابراین مطلبی که در این روزها از برخی قلمها صادر شده و گفته‌اند چون یکی از موارد استعمال جلباب همان پیراهن است پس آنچه که باید پوشیده شود از گردن به پایین است، ناشی از تعمّد بر نرسیدن به واقع و حقیقت است. هر کسی که مقداری تبحّر در استعمالات عرب و در آیات قرآن داشته باشد می‌تواند به خوبی بفهمد که در این آیه به هیچ‌وجه نمی‌توان از جلباب، پیراهن را اراده نمود چون اولاً با حکمت مذکور سازگاری ندارد و ثانیاً با ادناء تناسبی ندارد. جلباب باید پارچه‌ای باشد که امر به ادناء نسبت به آن قابل تحقق باشد و این در پیراهن صدق نمی‌کند. بالاخره تردیدی نیست چه جلباب را به روپوش سراسری معنی کنیم و چه به خمار و مقنعه در هر صورت آیه شریفه به خوبی دلالت بر وجوب پوشش موی سر و صورت و گردن و سینه دارد.

این نکته نباید مورد غفلت قرار گیرد که کلمه خمار و مقنعه در عرب فقط در زن استعمال می‌شود اما کلمه جلباب عمومیت دارد در مردها هم استعمال می‌شود. این مطلب قرینه خوبی است که جلباب وسیع‌تر از مقنعه است.

* صرف نظر از دلالت آیه و به خصوص دلالت برمعنای جلباب، عده‌ای مدعی شده‌اند که این آیه مختص به زمان رسول اکرم (ص) است و اطلاق ندارد.

ـ بعضی از افراد می‌گویند این آیه مربوط به زمان رسول خدا بوده که عده‌ای از جوانان هرزه، زنان را اذیت می‌کردند، درحالی که دو نکته بسیار مهم در این آیه وجود دارد که این احتمال را رد کند. یکی این‌ که در اینجا کلمه نساء المؤمنین آمده است، یعنی تمام زنان مؤمن الی یوم القیامه و نمی‌گوید فقط نساء مؤمن زمان خودت یا نساء مؤمنی که مورد اذیت واقع می‌شوند. می‌گوید نساء مؤمنین، چه آنهایی که در زمان خودت اذیت می‌شوند، چه آنهایی که نمی‌شوند، چه کسانی که الان هستند، چه کسانی که بعداً به عنوان نساء المؤمنین مصداق آیه شریفه قرار می‌گیرند. در این آیه نفرموده فقط کسانی که مورد اذیت قرار می‌گیرند از حجاب استفاده کنند.

سؤال دیگر این است که کلمه «قل» در آیه شریفه برای چیست؟ موارد دیگری هم در قرآن داریم که آیه با «قل» شروع می‌شود. برخی از تکالیف بدون این کلمه آمده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ»(12)، اما کلمه «قل» که در بعضی از تکالیف آمده است، مثل «إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدّارُ اْلآخِرَةُ عِنْدَ اللّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ» یا «قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدى» یا «قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ...» در این‌گونه موارد می‌خواهد دو مطلب را بگوید: یکی اصل ابلاغ تکلیف است و دوم این‌ که رسول ما! باید به این امر اهتمام بورزی و پیگیری کنی. این‌ که می‌گوید: «قل یا ایها النبی...»، معنایش این نیست که یک بار بگو و دنبال کارت برو. در مباحث تفسیری اثبات شده است که کلمه «قل» برای این است که به رسول خدا بفرماید این کار باید پیگیری شود. در عرف ما، وقتی می‌خواهند بگویند مسئله‌ای باید گفته شود، به کسی می‌گویند برو بگو. این به این معنا نیست که فقط برو و بگو، بلکه یعنی قضیه را دنبال و پیگیری کن وبدان  اهتمام داشته باش.

نکاتی که در آیه وجود دارند به خوبی روشن می‌کنند که این امر، یک تکلیف روشن و مسلم از تکالیف الهی است که زن‌ها باید جلباب داشته باشند و کسی نمی‌تواند در این معنا تردید کند. بعد هم می‌فرماید: «ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ»(۱۳) که یعنی «یعرفن بانهن من اهل العفة»، یعنی وقتی زن چادر سر می‌کند، در جامعه می‌گویند این زن اهل عفت و پاکدامنی است. ‌البته نمی‌خواهم بگویم هر زنی که چادر سر می‌کند واقعاً هم این‌ طور است‌، ولی این یکی از علائم ظاهری است بر این ‌که می‌خواهد در ظاهر هم اعلام کند که من اهل عفت و پاکدامنی هستم. طبیعی است که وقتی زنی چنین اعلامی می‌کند، مورد آزار افراد و جوانان هرزه و شهوتران قرار نمی‌گیرد. فکر می‌کنم برای این‌که وجوب چادر برای همه زن‌ها تا روز قیامت را از این آیه استفاده کنیم، این مقدار کافی باشد.

 

 

 

* پس بر اساس نکاتی  که فرمودید، شما آنچه را که امروز به عنوان اشکال حجاب اسلامی مطرح می‌شوند که غیر از چادر است، حجاب اسلامی نمی‌دانید.

ـ جلباب چیزی است که از سر تا پا را بپوشاند و علاوه بر سر و قسمت عمده‌ای از صورت تمام بدن را طوری بپوشاند که عفت و عفاف بر آن صدق کند و این در فرضی است که خصوصیات اندام زن را نیز بپوشاند، یعنی مانتو به هیچ‌ وجه عنوان جلباب را ندارد. مقنعه که فقط سر و گردن را می‌پوشاند جلباب نیست (در آیه خماز تأکید مهم روی پوشش جیوب یعنی گردن و اطراف آن است). جلباب آن روپوش سراسری است که از بالای سر تا پایین را می‌پوشاند و این جز چادری که در زمان ما متعارف است، چیز دیگری نمی‌‌تواند باشد. در مطلبی که از قول ام‌سلمه به عایشه نقل کردم مشخص است وقتی آیه نازل شد ،زنان به شکل چادرامروزی ـ‌حتی به رنگ مشکی‌ـ از خانه بیرون می‌آمدند. حتی گفته‌اند برخی از صحابه پیامبر می‌گفتند پوشش زن باید به اندازه‌ای باشد که فقط چشم‌هایش باز باشد و بتواند جلوی پایش را ببیند. بعضی از فقهای ما به همین آیه استناد کرده‌اند که حتی پوشش صورت هم برای زنان لازم است، اما بعضی‌ها گفته‌اند پوشش صورت و دست لازم نیست. این در مورد اصل دلالت. این مطلب را باید مورد توجه قرار داد که برخی فکر می‌کنند این آیه شریفه در مقام تمایز بین زن‌های حره و زن‌های کنیز است و خداوند متعال می‌فرماید که اگر زن‌های حُر نخواهند از زن‌های کنیز جدا شوند از جلباب استفاده کنند در جواب این فکر باطل باید گفت: اولاً؛ با مراجعه به تاریخ روشن می‌شود که قبل از نزول این آیه شریفه کاملاً مایز بین زن‌های حر و کنیز وجود داشته، از نظر وضع لباس کنیزها لباس‌های مخصوص داشتند و همه تشخیص می‌‌دادند که آنها کنیز هستند. ثانیاً؛ برای بیان این مطلب دیگر نیازی نبود بر عنوان کلی نساء المؤمنین تکلیفی را متوجه کند.

* سؤال دیگر درباره اجتماعی بودن یا نبودن حجاب است. چون اخیراً برخی، حتی این مسئله را هم نفی کرده‌اند.

ـ بله، سؤال مهم این است که آیا حجاب یک امر فردی است یا اجتماعی؟ آیا این مثل نماز صبح است که فرد در خانه خودش به عنوان یک تکلیف شخصی انجام ‌دهد یا امری اجتماعی است؟

اگر آیاتی را هم که دلالت بر وجوب حجاب می‌کنند، بررسی کنیم، در آیات قرآن این تعبیر آمده است: «ذَلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ»(۱۴). در آیه ۵۳ از سوره مبارکه احزاب: «وَ إِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَابٍ». این راجع به زنان پیامبر(ص) بود که مردها از بیرون به خانه پیامبر می‌آمدند و به غرفه‌ها و اتاق‌ها، سرزده وارد می‌شدند و آیه آمد که اگر از اینها چیزی می‌خواهید از ورای حجاب بخواهید، یعنی بین شما و آنها حجاب باشد، نه شما آنها را ببینید و نه آنها شما را ببینند. شاهد من این است که در دنباله این آیه می‌فرماید: «ذَلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ». از آیات حجاب به خوبی استفاده می‌شود که وجوب حجاب یکی از احکام اجتماعی اسلام است در عین این‌که آثار فردی هم دارد. احکام فردی و شخصی آن است که فقط مربوط به اشخاص باشد و ثأثیری در اجتماع نداشته باشد در فقه الاجتماع می‌توانیم یکی از واجبات اجتماعی را همین حجاب قرار دهیم اساساً مفهوم و حقیقت حجاب در روابط اجتماعی معنی و تفسیر پیدا می‌کند.

* یعنی پای افراد دیگری در میان است که ماهیتا حکم را اجتماعی می‌کند...

ـ معنایش این است که حجاب موجب طهارت قلوب جمع و اجتماع می‌شود، یعنی خدای تبارک و تعالی اساساً حجاب را برای این تشریع کرده که قلوب انسان در طهارت باقی بماند. چرا؟ روشن است. وقتی یک دختر و پسر جوان با هم مواجه میشوند و در کوران غرائز جنسی قرار دارند، وسوسه شدن اینها، یک امر طبیعی است. یعنی غرض اصلی و نهایی خداوند تبارک و تعالی، طهارت قلوب همه، اعم از زن‌ها و مردهاست. این تعبیر بخو‌بی دلایت دارد بر این‌ که حجاب یک امر اجتماعی است. در سوره مبارکه نور، آیه 30 آمده است: «قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَى»، یعنی موجب طهارت اینهاست. کاملاً روشن است که...

* صحبت از اجتماع است، نه فرد ...

ـ بله، بحث از فرد نیست، بحث از اجتماع است و خداوند تبارک و تعالی، حجاب را برای سلامت اجتماع قرار داده است. البته قطع نظر از این ادله قرآنی، از ماهیت حجاب پیداست که برای صیانت از زنان است، هم برای این قشر مفید است و هم برای دیگران. خانم محجبه، هم خود را حفظ می‌کند، هم زمینه و بستر انجام گناه را برای دیگری فراهم نمی‌کند.

پس روشن است که حجاب یک امر اجتماعی است. سئوال مهمی که این روزها مطرح هست، این است که آیا حکومت می‌تواند در مسئله حجاب دخالت کند یا نه؟

* فرع بر این سؤال، سؤال مهم‌تر این است که وقتی حکمی در اسلام در این درجه از اهمیت است که ضروری دین محسوب می‌شود، چرا شارع مقدس برای بی‌حجاب یا بدحجاب حد در نظر گرفته نشده و اگر در نظر گرفته شده است، چیست؟

ـ ابتدا باید ببینیم امری که موجب سلامت جامعه است که ما در بیان دینی از آن تعبیر به طهارت قلوب می‌کنیم، امری که کسی تردید ندارد در جامعه غیردینی هم موجب سلامت جامعه است، آیا هر حکومتی اعم از دینی و غیردینی نباید به آن توجه داشته و برایش برنامه داشته باشد؟ سخن اول من همین است که اگر ما در جامعه‌ای زندگی کنیم که حکومت آن دینی نباشد، برای طهارت و سلامت جامعه لازم است که حدی از حجاب را رعایت کنند. این سبب می‌شود که درجامعه ارتباطات تنظیم شوند .

و اما در حکومت دینی ضرورت این امر واضح‌تر و روشن‌تر است؛ در اینجا به دو آیه از قرآن اشاره می‌کنم، با ذکر این نکته که این مطالب برای کسانی بیان می‌شود که به دنبال حقیقت‌اند و نه به دنبال شانتاژهای سیاسی یا علمی، و می‌خواهند بداننددراین باره چه آیاتی در قرآن وجود دارند؟

اولین آیه، آیه 13 سوره شوری است: «شَرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا»، به پیامبر می‌فرماید دینی برای شما تشریع کردیم، همانی است که به نوح «وَ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ»: آنچه که به تو وحی کردیم، «وَ مَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسَى وَ عِیسَى».حالا غایت این تشریع چیست؟ یعنی پیامبرهرآنچه راکه برای ابراهیم و موسی و عیسی تشریع کردیم، به‌علاوه دستوراتی جدید، برای تو هم تشریع کردیم: «أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ» که اقامه دین کنی. یعنی یکی از مسئولیت‌های مهم انبیای ما، اقامه دین است و فقط موظف به ابلاغ دین نیستند که بیایند و دین را بیان کنند...

* اقامه اعم از ابلاغ است...

ـ اقامه مرحله‌ای مهم‌تر از ابلاغ است، یعنی پیاده کردن. اقامه صلوة یعنی نماز را با تمام شرایط و لوازم آن محقق کنید. این معنایی که در ذهن بعضی‌ها هست که صرفااقامه صلوةرابه اقامه نماز جماعت منحصرمیکنند، تنهااین معنا را ندارد. اقامه صلوة یعنی کسی نماز را با تمام خصوصیاتش درست و با شرایطش انجام بدهد.

اقامه دین هم معنایش همین است که انبیا دین را در جامعه به شکلی صحیح و آن‌طور که خداوند تبارک و تعالی نازل فرموده است، پیاده کنند. انبیای ما فقط برای این نیامده‌اند که دین را بیان کنند و بعد هم دنبال کارشان بروند و بگویند این دین، خواستید عمل کنید، نخواستید عمل نکنید! گاهی می‌بینیم بعضی‌ها به آیاتی مثل «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَ إِمَّا کَفُورًا»(۱۵) تمسک می‌کنند و می‌گویند وظیفه روحانیت و حاکمان دینی این است که دین را برای مردم بیان کنند، مردم یا می‌پذیرند یا نمی‌پذیرند «إِمَّا شَاکِرًا وَ إِمَّا کَفُورًا»، در حالی که وظیفه یک حاکم دینی اقامه دین است و باید دین را در جامعه پیاده کند.

آیه دیگر : «الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ آتَوُا الزَّکَاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ»(۱۶). خدا می‌فرماید اگر ما به کسانی امکان دادیم که روی زمین تمکن پیدا کنند و به قدرت و حکومت برسند، چهار کار مهم را باید انجام بدهند، اقامه نماز کنند، یعنی کاری کنند که همه انسان‌ها نمازخوان شوند، مردم زکات بدهند و نهایتا امر به معروف و نهی از منکر کنند. یعنی غایت حکومت دینی محقق ساختن نماز و زکات و امر به معروف و نهی از منکر است. یعنی اگر حکومتی، حکومت دینی باشد، اما توجهی به نماز مردم نداشته باشد که نماز می‌خوانند یا نمی‌خوانند؟ زکات می‌دهند یا نمی‌دهند؟ امر به معروف می‌کنند یا نمی‌کنند؟ این حکومت، حکومت درستی نیست. طبق این دو آیه، حاکم دینی حتماً باید نسبت به احکام به وی‍ژه ضروریات دین،اعمال وظیفه کند و تکلیف خود را کاملاً انجام بدهد. این‌که چگونه باید آن را انجام بدهد، بحث دیگری است، ولی این توهم باطل، این فکر غلط و نادرست که بگوییم حکومت حق مداخله در حجاب افراد را ندارد، با مبانی دینی ما سازگاری ندارد . این دو آیه دلیل اول برای این مطلب است. دلیل دوم   این است که تردیدی  نیست که حجاب از مصادیق معروف است. ما وقتی به کتب فقهی‌مان درموضوع امربه معروف مراجعه می‌کنیم، بسیاری از فقها می‌گویند یک مصداق معروف واجبات و حتی یک مصداق آن مستحبات است و منکر را شامل حرام وحتی مکروه می‌دانند. البته تعابیر دیگری هم از معروف در کتب فقهی هست که نمی‌خواهم در اینجا همه آنها را بیاورم، ولی همه آنها این مطلب را مسلّم گرفته‌اند. محقق در  شرایع(۱۷) می‌گوید: «المعروف هو کل فعل حسن» هر فعلی که رجحان و حسن دارد: «و المنکر کل فعل قبیح» هر فعلی که عنوان قبیح را دارد.

شبیه این تعبیر مرحوم محقق در سخنان سایر فقها هم وجود دارد. امر به معروف و نهی از منکر، هم بر اشخاص واجب است و هم بر حکومت...

* برخی در تعریف معروف هم بدعت گذاشته‌ و گفته‌اند معروف لزوماً فعل واجب و مستحب نیست، بلکه عنصر مکملی هم می‌خواهد که همان معنای ظاهری و لغوی معروف است، بدین معنا که این معروف، نزد همه مردم معروف باشد و همه با آن آشنا باشند!

ـ اولاً؛ ادله امر به معروف منحصر به‌عنوان معروف نیست بلکه در برخی از آن عنوان خیر آمده است «ولتکن منکم امة یدعون الی الخیر». اگر در لفظ معروف کسی احتمال دهد که باید در نزد اکثر شناخته شده باشد (به جهت لفظ عرف) اما در کلمه خیر دیگر این خصوصیت وجود ندارد و نمی‌توانند این حرف را بزنند و روشن است خیر آن است که فی نفسه خیر است چه افراد بدانند و چه ندانند محقق اردبیلی در زبدة البیان خیر را به دین یا مطلق  امور حسنه عقلا یا شرعاً تفسیر نموده است.

ثانیاً وقتی به کتب لغت مراجعه می‌کنیم، «معروف» بدین معنا نیست که الزاما نزد همه مردم معروف باشد. و اگر مقصود این است که معروف یعنی چیزی که نزد اهل آن هم حسن باشد، درست است. ما هم می‌گوییم بالاخره واجبات نزد متشرعین و متدینین به عنوان یک امر حسن پذیرفته شده است، اما نه در کتب لغت و نه در سایر مآخذ چیزی نداریم که بگوییم معروف یعنی چیزی که مورد پذیرش همه یا اکثر باشد و همه یا اکثر آن را به‌عنوان معروف بشناسند.

* یا حتی همه بشناسند...

ـ درست است. اگر بخواهیم این‌طور بگوییم بسیاری از افعال پسندیده وعقلایی هست که بعضی‌ها قبول ندارند و انجام نمی‌دهند، بلکه مخالفت هم می‌کنند. این‌طور نیست که بگوییم معروف آن چیزی است که مورد قبول همگان باشد.

* چنین معروفی اصلاً وجود خارجی ندارد!

ـ بله، معروف چیزی است که ذاتاً حسنی در آن باشد و البته این نکته را یادآوری کنم که حکومت با افرادی که هنوز نمی‌دانند آیا حجاب واجب هست یا نه، باید یک نوع  برخورد  کند و با آنهایی که می‌دانند واجب است و رعایت نمی‌کنند باید برخورد دیگری بکند، ولی ما می‌خواهیم بگوییم وقتی در بحث حسن و قبح عقلی وارد می‌شویم، کسانی که حسن و قبح عقلی را قبول دارند   می‌گویند حسن آن است که در ذات یک فعلی ،مصلحتی وجود داشته باشد. ممکن است بسیاری از افعال باشد که در آنها مصلحت وجود داشته باشد، اما خیلی‌ها خبر نداشته باشند...

* یا اصلاً نشناسند...

ـ اگر حسن و قبح عقلی را قبول کردیم، یا گفتیم بالوجوه و الاعتبارات است که آن تفسیر دیگری است، در تمام تفاسیری که در حسن و قبح عقلی هست، هیچ اصولی یا متکلمی نگفته که حسن آن است که «حسن عند الجمیع» باشد و همه بدانند که آن حسن است. خیلی‌ها اساساً غافلند و به این حسن بودن فعلی توجه ندارند.

حالا که روشن شد که معروف مسلماً مصداق واجب را می‌گیرد، در نتیجه ادله امر به معروف و نهی از منکر کاملاً آن را در برمی‌گیرد و شامل آن می‌شود. آیه شریفه 104 سوره آل‌عمران: «وَ لْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ». در جامعه اسلامی باید گروهی باشند که امر به معروف و نهی از منکر کنند. این‌که امام در اوایل انقلاب می‌فرمودند ما وزارت امر به معروف و نهی از منکر می‌خواهیم، ریشه‌اش در همین آیه است . نهاد محکمی با ضوابط بسیار محکم دینی به عنوان مجری امر به معروف و نهی از منکر در جامعه تشکیل شود که متأسفانه چنین نهادی نداریم. همان‌گونه که امر به معروف و نهی از منکر بر افراد واجب است، بر حکومت هم واجب است.

* شکل و نوع ادای این وظیفه هم محمل سؤال یا شبهه است. ورود عملی حکومت به این عرصه چه مبنایی دارد؟

ـ مسئله مهم این است که بعضی‌ها می‌گویند ما تا اینجای مسئله را قبول داریم که حجاب واجب و جزو معروف است، حکومت هم وظیفه دارد، منتهی فقط در حد ارشاد وظیفه حکومت است.

در فقه چند عنوان داریم و یکی از مواردی که فقها تصریح به آن کرده‌اند – امام این را در تحریرالوسیله دارند، قبل از امام هم فقهای گذشته مانند شهید ثانی(۱۸) در شرح لمعه دارد و فقهای دیگر هم دارند - این است که یکی از اختیارات حاکم اسلامی ـ‌ اعم از امام معصوم(ع)، نایب خاص یا عام ایشان ـ مراقبت بر اجرای احکام دین است: «کل من ترک واجباً او ارتکب حراما فللامام(ع) و نائبه تعزیره بشرط ان یکون من الکبائر». کبائر گناهانی است که اگر انسان انجام بدهد، برای آنها عذاب هست. این شرط مربوط به فعل حرام است اما در ترک واجب دیگر قیدی وجود ندارد یعنی حتی بر واجبات کم اهمیت حاکم اسلامی باید مراقبت کند تا ترک نشود تا چه رسد به واجباتی مانند حجاب که از اهمیت به سزایی برخوردار است البته روشن است که ترک حجاب از گناهان کبیره است و در روایات هم داریم که اگر زنی حجاب را رعایت نکند، بر او عذاب هست. البته ملاک برای کبیره هم این نیست که فقط برایش در قرآن عذاب ذکر شده باشد. ما در جای خودش گفته‌ایم که ملاک برای کبیره این است که اگر شارع اهتمامی نسبت به عدم ارتکاب گناهی دارد، از این استفاده می‌شود که آن مورداز گناهان مهم است...

* ولو در قرآن هم نیامده باشد.

ـ ولو در قرآن بر ارتکاب آن وعده عذاب داده نشده باشد.ملاک این است که خیلی برای شارع اهمیت داشته باشد. آیه سوره احزاب: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَ بَنَاتِکَ وَ نِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ» معلوم می‌شود مسئله بسیار مهمی است که پیامبر(ص) مأمور می‌شود این را دنبال کند و به همه بگوید که جلباب داشته باشند.

امام در تحریرالوسیله می‌فرمایند: «کل من ترک واجباً او ارتکب حراما فلامام(ع) و نائبه تعزیره»، این «به شرط ان یکون من الکبائر» این در عبارت امام آمده است.

اما در یکی دیگر از متون محکم فقهی، غایة‌المراد(۱۹) آمده است: «و یعزر کل من ترک واجباً او فعل محرما قبل ان یتوب بما یراه الحاکم»، یعنی از واضحات فقه ماست که حاکم ـ  یعنی مجتهد جامع‌الشرایط‌ـ دید که کسی واجبی را ترک می‌کند یا دارد حرامی را انجام می‌دهد، صلاحیت دارد که تعزیر کند. برخی گفته‌اند تعزیر در صورتی است که اثر داشته باشد، برخی هم گفته‌اند چه اثر داشته باشد چه نداشته باشد، می‌تواند او را تعزیر کند. تعزیر چیست؟ یک مصداق تعزیر این است که او را حبس کند. یک مصداقش این است که او را شلاق بزند. یک مصداقش این است که او را جریمه مالی کند. تشخیص نوع مجازات از اختیارات حاکم است، کسانی که این روزها به این قضیه حمله می‌کنند که حکومت چرا باید در این مسائل دخالت کند و اینها از مسائل شخصی است، به نظر من از فقه به صورت جامع و کامل اطلاع ندارند. دایره حکومت حاکم حتی به بعضی از مسائل شخصی افراد هم می‌رسد. در همان آیه‌ای که اشاره شد: «الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ آتَوُا الزَّکَاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ»، یعنی اینها وقتی به حکومت می‌رسند نماز را برپا می‌دارند، درحالی که نماز یک امر شخصی است، یک امر حکومتی و اجتماعی نیست مگر برخی از مصادیق آن مانند نماز جمعه. در این عبارت فقها که هر کسی که واجبی را ترک کند، یعنی اگر برای یک مجتهد جامع‌الشرایط محرز شد که انسانی در خانه خودش عمداً نماز را ترک می‌کند، اسلام به او این اجازه را داده است که حکم خدا را اجرا کند. البته در مرحله اجرای این امور باید در چهارچوب‌های مشخصی تعیین‌  شوند ، بنده صرفا در اینجا مبانی نظری آن را می‌گویم. و به نحوة اجرا اشاره‌ای ندارم و روشن است در آن باید کار کارشناسی دقیق انجام گیرد.

من می‌خواهم به سخن کسانی که می‌گویند این موضوع پشتوانه علمی و نظری ندارد، بگویم این مسئله از واضحات فقه است که هر کسی که واجبی را ترک کند یا یک محرّمی را مرتکب شود، امام معصوم(ع) یا نائب خاص یا نائب عام او می‌توانند با او برخورد و او را تعزیر کنند و ریشه آن هم در این است: «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته»(۲۰) ما فقط نسبت به عمل خودمان مسئول نیستیم.

ما نمی‌خواهیم بگوییم ولایت‌فقیه یا حقی که مجتهد دارد، امکانی است که در اختیار آدمی قرار داده‌اند و او هم می‌خواهدازطریق آن دیکتاتوری یا زورگویی کند. او هم باید برای خدا و برای اصلاح آن شخص این کار را انجام بدهد و هدفش فقط هدایت و سعادت او باشد.به هرحال  این هم یکی از نکاتی است که در فقه ما آمده است و اکثر فقها هم به آن قائلند. نکته دیگر این‌که در روایات وارد شده است که مردم متدین باید با اهل معصیت با چهره ناخوشایندی برخورد کنند تا آنان بفهمند که این کار غلط است. یک مسئول در نظام اسلامی اگر نسبت به بد حجاب با روی خوش برخورد کند این بر خلاف آداب و وظائف دینی است. مقصود آن است که باید طوری برخورد کند که اغراض خویش را نسبت به عمل حرام با چهره خود حداقل نشان دهد. امام صادق از امیر المؤمنین علیه السلام نقل می‌کند که حضرت علی فرمود: «امرنا رسول الله(ص) ان نلقی اهل المعاصی بوجوه مکفهره» یعنی پیامبر(ص) به ما امر فرمود که ما با اهل معصیت با چهره‌هایی اخم‌آلود برخورد کنیم تا بفهمند که آنها نباید معصیت خدا کنند البته روشن است که مقصود از اهل معصیت کسانی هستند که با علم و آگاهی معصیت می‌کنند اما کسانی که ندانند عملی معصیت است مشمول این حدیث نیستند. نکته مهم آن است که اگر تک‌تک افراد جامعه موظف باشند با اهل معصیت چنین برخوردی کنند آیا حکومت وظیفه‌ای ندارد؟ روشن است که حکومت به طریق اولی وظیفه دارد و بلکه وظیفه او از اشخاص مهم‌تر است.

* حتی در صورت عدم تحقق ولایت فقیه هم اجرای این مسئله مصداق دارد؟

ـ بله، حالا اگر بیاییم از این هم تعدی کنیم و بگوییم اگر حکومتی هم نباشد، عدول مؤمنین هم می‌توانند این کار را انجام بدهند. اگر در جایی مجتهد جامع‌الشرایط هم نباشد و افراد بتوانند واقعاً موضوع را درست تشخیص بدهند و همه جوانب آن را رعایت کنند، ظاهر ادلّه آن است که مؤمنین هم می‌تواننداین تعزیر را انجام بدهند. آری باید رعایت عدم هرج و مرج را نمود و نیز قیود دیگری ممکن است مطرح باشد امّا با قطع نظر از این قیود و شرایط از نظر علمی و فقهی چنین وظیفه‌ای وجود دارد.

* در تاریخ هم موارد متعدد بوده است.

ـ بله، در موارد متعدد سابقه دارد. نکته چهارمی که می‌خواهم عرض کنم این است کسانی که اصل حجاب و وجوب آن را قبول دارند، می‌پذیرند که بی‌حجابی فسق است. یعنی ما که نمی‌توانیم بگوییم بی‌حجابی گناه نیست. در فقه داریم کسی که فسق علنی انجام می‌دهد، احترام ندارد. این بدان معنا نیست که خدای نکرده انسان می‌تواند هر کاری را با او انجام دهد، یعنی آدمی که اعلان فسق می‌کند، خود را در جایگاهی قرار می‌دهد که می‌خواهد حرمت‌های الهی را بشکند و کسی که حرمت الهی را می‌شکند، از دید مؤمنین حرمتی ندارد. در اینجا این نکته را بگویم که بعداً بر ما خرده نگیرند که آقا! این چه جور بیان دین است؟ آری اگر خانمی بگوید برای من روشن نیست که حجاب واجب است و از هر کسی که سئوال کرده‌ام در کجای قرآن آمده، کسی برای من درست بیان نکرده است، نمی‌توانیم بگوییم با بدحجابی فسق کرده است و حتی با او نمی‌شود برخورد کرد. بلکه در مرحله اول باید او را آگاه نمود آمدند به امیرالمؤمنین(ع) گفتند یک کسی تازه مسلمان شده و شراب خورده است. آیا او را حد بزنیم یا نه؟ حضرت فرمودند: «از او بپرسید که آیا آیه حرمت خمر برایش قرائت شده است یا نه؟ آیا این حکم به گوشش خورده است یا نه؟ اگر برایش خوانده نشده باشد نباید به او کاری داشته باشید».

حساب کسانی که نمی‌دانند از حساب کسانی که می‌گویند می‌دانیم خدا حجاب را واجب کرده است  اما ما می‌خواهیم مخالفت کنیم! جداست و حکومت باید برای آنها برنامه‌های مختلفی را قرار بدهد. همین جا عرض کنم در عین این‌که در سال‌های گذشته ـ‌و نه امسال‌ـ بعضی از برنامه‌های خوب را در صدا و سیما در باره بحث‌های علمی و فنی حجاب دیدم و میزگردهایی را برگزار کردند، اما متأسفانه فراموش می‌کنند که این بحث‌ها باید مستمر باشد. همین‌که خداوند به پیامبر می‌گوید قل! یعنی پیگیری کن، رسانه ما باید این بحث را به شکل مستمر دنبال کند. این‌که یک وقتی برنامه‌ای بسازند و بعد بروند دنبال کار خودشان، کار صحیحی نیست. باید استمرار داشته باشد تا واقعاً دختران و زنان ما بدانند که حجاب ریشه دینی دارد و اگر خدا هم واجب کرده، چرا واجب کرده است؟ برای طهارت قلوب جامعه و خودشان است، برای محفوظ نگهداشتن خودشان است. این جمله‌ای که از مرحوم شهید مطهری معروف است: «حجاب محدودیت نیست، مصونیت است» ریشه قرآنی دارد. قرآن می‌گوید حجاب برای مصونیت کل جامعه است، هم زن محفوظ می‌ماند، هم مردها محفوظ می‌مانند و باید تمام ابعاد آن را به نحو صحیح بیان کرد.

   

 

 

 

پی‌نوشت‌ها:

(۱) نوشته ابوالحسین احمدبن فارس‌بن زکریا، متوفای به سال ۳۹۵ ﻫ.ق از نفیس‌ترین کتب لغت تاریخ اسلام، به‌گونه‌ای که او را امام‌اللغویین نامیده‌اند. 

(۲) ابونصر اسماعیل‌بن جماد جَوهری فارابی نیشابوری مشهور به جوهری (فوت ۳۹۳ﻫ.ق). نخستین کسی است که واژگان عربی را به ترتیب هجا مرتب کرد.

(۳) کتابی لغوی نوشته ابن منظور در ۱۸ جلد. از حیث تفصیل و کثرت مواد لغات و فراوانی شواهد و توجیهات زبانی در میان فرهنگ‌های زبان عربی بی‌همتاست.

(۴) قرآن کریم، سوره نور، آیه ۳۱.

(۵) مشتمل بر انبوهی از کلام عرب، لغت و مثل است. حریری نوشتن این کتاب را در سال ۴۹۵ﻫ.ق آغاز کرد و در سال ۵۰۴ ﻫ.ق به پایان رساند. فرهنگ حریری حاضر یکی از فرهنگ‌هایی است که از روی ترجمه‌ها و چاپ‌های مختلف کتاب اصلی در سال ۱۸۱۴  توسط نویسنده‌ای ناشناس نوشته شد.

(۶) عبدالله‌بن عباس، ملقب به ابوالعباس، حِبرالامه، دانشمند امت (اشاره به علم زیاد او در حدیث)، از بزرگ‌ترین محققان نسل اول امت اسلامی، پدر علم تفسیر قرآنی، از مهم‌ترین کاتبان قرآن.

(۷) نوشته جلال‌الدین سیوطی، منابع عمده آن کتب اهل سنت نظیر صحیح نجاری، صحیح مسلم، سنن نسائی و تفسیر طبرسی است.

(۸) نوشته نجم‌الدین ابوحفص عمربن محمدبن احمد نسفی معروف به عمر نسفی، متولد ۱۰۶۷  یا ۶۸ میلادی در نسف در جنوب سمرقند و متوفی در ۱۱۴۲ یا ۱۱۴۳ میلادی از بزرگ‌ترین فقهای حنفی عصر خود.

(۹) نوشته جمال‌الدین حسین‌بن علی‌بن محمد مشهور به الفتوح رازی، از مفسران و علمای بزرگ شیعه قرن ششم.

(۱۰) نوشته محمدبن علی‌بن عبدالوهاب شریف دیلمی اشکوری لاهیجی معروف به قطب‌الدین شریف لاهیجی یا قطب‌الدین اشکوری، متوفی به سال ۱۰۸۸ یا ۱۰۹۵ ﻫ.ق، از علمای امامیه قرن ۱۱ و از ریاضی‌دانان اسلامی.

(۱۱) قرآن کریم، سوره نور، آیه ۳۱.

(۱۲) قرآن کریم، سوره بقره، آیه ۱۸۳.

(۱۳) قرآن کریم، سوره احزاب، آیه ۵۹.

(۱۴) قرآن کریم، سوره احزاب، آیه ۵۳.

(۱۵) قرآن کریم، سوره انسان، آیه ۳.

(۱۶) قرآن کریم، سوره حج، آیه ۴۱.

(۱۷) ابوالقاسم جعفربن حسین‌بن یحیی‌بن سعید حلی معروف به محقق حلی، فقیه، اصولی و شاعر بزرگ شیعی متولد ۶۰۲در حله، فوت در سال ۶۷۶.

(۱۸) زیدالدین‌بن علی معروف به شهید ثانی، متولد ۹۱۱ ﻫ.ق در یکی از توابع جبل عامل، خاندان او همه عالم و فقیه بودند و لذا «سلسلة‌الذهب» نامیده شدند. در ۹۲۸ﻫ.ش شهید شد.

(۱۹) نوشته شیخ شمس‌الدین محمدبن مکی‌بن احمد عاملی نبطی جزینی معروف به شهید اول از فقهای بزرگ شیعه قرن هشتم.

(۲۰) از حضرت رسول(ص).

 

گفت‌وگو: محمدرضا کائینی