پنجشنبه، دی ۲۸، ۱۳۹۱

آیا هر وقت دشمن از ما تعریف کند، کار ما غلط است؟


آیا هر وقت دشمن از ما تعریف کند، کار ما غلط است؟

بازتاب، سرویس فرهنگ: در حالی که برخی با استناد به برداشتی تحریف شده از یک جمله امام خمینی (ره) به تخریب مخالفان خود و نتیجه گیری های عجیب و غریب می پردازند، استاد محمد سروش محلاتی در مقاله ای با اشاره به سیره اهل بیت، فقه و همچنین دیدگاه های امام خمینی (ره)، این شیوه را به نقد کشیده است.

در بخشهایی از این نوشتار آمده است:

 

وقتی دشمنان اسلام یا نظام اسلامی، از برخی افراد مسلمان و به خصوص افرادی با سابقه ی روشن، به تعریف و تمجید می پردازند، از این اقدام آنان چه نتیجه ای می توان گرفت؟

 

مثلاً آیا می توان استنتاج کرد که:

الف) این اشخاص، دچار «خطا و اشتباه» شده اند و از معیارهای اسلامی فاصله گرفته اند؟ و یا

ب) این اشخاص، از سر غفلت، در جهت «تأمین منافع دشمنان» تلاش می کنند؟ و یا

ج) این اشخاص، «عوامل نفوذی» دشمن در میان ما بوده و بر طبق سفارش آنان موضع گیری می نمایند؟ و یا

..

1- نگاه اجتماعی

بدبینانه ترین حالت آن است که آن «فرد» مورد طمع آنان قرار گرفته و او را در خدمت منافع خود درآورده اند. ولی هرگز نمی توان گزینه های دیگر را نادیده گرفت و آن فرد را محکوم کرد زیرا احتمالات دیگری نیز وجود دارد، زیرا:

الف) همه ی موضع گیری های دشمن بر له یا علیه اشخاص، در تمامی موارد، ناشی از بغض و کینه، عناد و دشمنی نیست، چه این که اگر کسی کذاب و دروغگو باشد، «همه» ی گفته هایش دروغ نیست. از این رو ممکن است گاه دشمن هم به برخی از واقعیت ها اعتراف نموده و بر فضیلتی از رقیب خود در جبهه ی مقابل صحّه گذارد. این گونه اعترافات، دلالتی بر وجود نقطه ضعف در رقیب ندارد، مثلاً مگر می توان امیرالمؤمنین را تخطئه کرد چون در فلان مورد معاویه از وی تعریف کرده است؟ چه این که وقتی ضرار بن ضمره بنا به اصرار معاویه به عالی ترین توصیفات از مولی پرداخت، معاویه شروع به اشک ریختن کرد و گفت: واقعاً علی چنین بوده است: «فوکعت دموع معاویه ما یملکها و یقول هکذا کان علی». ولی آیا این تعریف های معاویه، غبار بر چهره ی نورانی امیرالمؤمنین می نشاند؟ و آیا اشک های معاویه، - حتی در نزد آنان که امامت مولی را منکرند- دلالت بر قرابت فکری و عملی حضرت با معاویه دارد؟!!

 

ب) گاه دشمن، نه از سر انصاف و صدق، بلکه به انگیزه منفعت و مصلحت خود، از برخی رقیبان خود حمایت می کند، مثلاً وقتی دشمن نفوذ فوق العاده را در جبهه مقابل می بیند و جسارت مقابله با افکار عمومی را ندارد، چاره ای جز « موج سواری» ندارد، لذا خود را همراه نشان می دهد تا کسب وجاهت کرده و بتواند منافع خود را در آینده حفط کند. نمونه از این تعریف و تمجید ها را در هنگام اوج گیری انقلاب اسلامی از سوی دولت های بیگانه نسبت به حرکت عظیم مردمی در ایران و بخصوص نسبت به رهبری فرزانه آن سراغ داریم. در آن شرایط حضرت امام حمایت دولت های بیگانه را تخطئه نمی کرد، و در جهت تقویت نهضت از آن بهره می گرفت ولی رژیم شاه خود را در موضع ضعف می دید و همین حمایت های خارجی را بهانه ای برای سرکوب بیشتر قرار می داد و چنین استدلال می کردکه قیام مردم ریشه در منافع بیگانه داشته و به تحریک آن ها انجام می گیرد.

 

ج) گاه تعریف و تمجید دشمن، به دلیل آن است که «اقدام شخص» در جبهه ی مقابل به نفع او بوده است لذا دشمن رفتار او را مورد ستایش قرار می دهد ولی بازهم این دلیل برای محکوم کردن آن «رفتار دشمن پسند»، کافی نیست چه اینکه آن شخص را نمی توان محکوم کرد، زیرا ما مسلمانان بر اساس تعالیم اخلاقی اسلام موظفیم، حتی در میدان نبرد با دشمن به اصول اخلاقی پای بند باشیم

 

د) صف بندی و تقابل ، گاه در «دو» جبهه، و گاه در «چند» جبهه است، در صورتی که خصومت و دشمنی دارای اضلاع متعدد باشد، ممکن است مقابله با یک دشمن در اولویت قرار گرفته و نسبت به دشمن دیگر، مقدم شمرده شود. این تقدم می تواند ملاک های مختلفی داشته باشد. مثلاً وقتی معاویه خود را در برابر دو جبهه می بیند، یکی جبهه ی امیر المؤمنین و دیگری جبهه ی خوارج، اگر به هر دلیل نخواهد یا نتواند به شکل هم زمان در هر دو جبهه حضور یابد، ممکن است خطر جبهه ی خوارج به دلیل تعصب کور و قساوت بی نظیر فوری تر و جدی تر احساس کند و آن را در اولویت قرار دهد، چه اینکه ممکن است متقابلاً خطر را در جبهه ی امیرالمؤمنین به دلیل تقیّد به عدالت و منطق، کمتر ببیند، همانگونه که امیر المؤمنین نیز درگیری با این مقدسین احمق و خشک مغز را بر درگیری بر معاویه ترجیح داد،


ه) مواضع دشمن بر له یا علیه افراد و گروه ها، نباید در همه ی موارد به عنوان «نظر واقعی» تلقی شود، دشمن گاه در محاسبات خود، از آنکه «عناد» بیشتر دارد، «تعریف» می کند، و یا به عکس از آنکه بدو تمایل دارد، «تکذیب» می کند. چه بسا او با این مواضع می خواهد ما را دچار فریب نموده و به اشتباه بیافکند. مثلاً در حالی که مخفیانه در حال "ساخت و پاخت" با کسی است، علناً به او" فحاشی" می کند تا اعتبارش در جبهه ی مخالف لطمه ای نبیند، و یا از کسی که دلیرانه در برابر او مقاومت می کند، تجلیل می کند تا به اعتبارش در جبهه ی مخالف لطمه بزند. ..

 مثلاً قیس بن سعد بن عباده از برجسته ترین اصحاب مولی بودکه معاویه مدت ها برای جذب او تلاش کرد و توفیقی نیافت، تا اینکه یک روز به دروغ در منبر شام اعلام کرد که قیس با ما همراه شده و کتباً به من نامه نوشته که برای مشارکت در خونخواهی عثمان آماده است. قیس با پخش این خبر جعلی، در میان اصحاب حضرت مورد اتهام وسوء ظن قرار گرفته و بالاخره چنان افکار عمومی علیه او بسیج شد، که ابقای او  در سمت استانداری با مشکل مواجه گردید. این فاجعه نمونه ای کوچک از خسارت های نعل وارونه زدن دشمن است که دوستان ساده لوح را فریب می دهد. دوستانی که این معادله را پذیرفته اند: هرکس که معاویه از او تعریف کند ، لابد ریگی به کفش دارد و غیر قابل اعتماد است. 

 

دیدگاه امام خمینی

حضرت امام رضوان الله تعالی علیه، فقیه، حکیم و عارفی است که در تحلیل دیدگاههایش، به اصول مسلّم اخلاق و شرع باید توجه داشت. مواجهه ی ما باایشان، از نوع مواجهه با شخصیتی که بدون پای بندی به اصول اسلامی قرار می دهد، نیست. از این رو تفسیر و تحلیل کلام امام، صرفاً در شعاع همان اصول پذیرفته شده ی ایشان، مجاز می باشد. ما حتی نسبت به کلام امام معصوم نیز باید به این اصل تفسیری، التزام داشته باشیم و لذا سخن نهج البلاغه را در هنگام اطلاق گیری، هرگاه که با اصول مسلم علوی ناسازگار باشد، مقیّد نموده و یا حکم به «انصراف» آن می کنیم تا از شمول آن نسبت به مواردی که با کلمات دیگر مولی همخوانی ندارد، جلو گیری کنیم.

به نظر این نویسنده، بیانات حضرت امام درباره ی «داوری های دشمنان» هیچ یک از قواعدی را که در این مقاله مطرح شده، نفی نمی کند. بلکه آراء ایشان کاملاً معقول و قابل دفاع است:

الف) با تعریف دشمن از ما، باید تأمل کنیم که چرا دشمن از ما تعریف می کند:

«اگر چنانچه امریکا از ما تعریف کند و روزنامه های امریکا از ما تعریف کند، آن وقت است که باید مردم بگویند، قضیه چیست؟» (صحیفه امام، ج9، ص527)

ب) ما نباید از دشمن «توقع» تعرف و تمجید داشته باشیم:

«توقع نداشته باشید که آن ها از ما تعریف کنند، اگر آن ها از من طلبه و شما تعریف می کردند، ساقط می شدیم.» (صحیفه امام، ج17، ص35)

ج) فحّاشی دشمنان خطر نیست، خطر، جدائی ملت از ماست:

«خطر بزرگ ـ که امروز احتمال می رود که برای ما باشد ـ این است که یک وقت ملت از حکومت برگردد. امریکا هر چه به حکومت فحش بدهد، و یا به افراد فحش بدهد، پیش مردم، اینها معتبر تر می شوند، و از آن طرف منحرفین هرچه شما را بدگوئی کنند برایتان بهتر است.مصیبت آن وقت بود که از شما تعریف کنند». (صحیفه امام، ج17، ص250)

د) تعریف دشمن نگران کننده است:

«باید هیچ سستی نکنیم و از این ترس نداشته باشیم که فلان رادیو و یا دولت خارجی چه می گوید، رادیوها باید به ما فحش بدهند. آن روزی که امریکا از ما تعریف کند باید عزا گرفت. آن روز که کارتر و ریگان از ما تعریف کنند معلوم می شود در ما اشکالی پیدا شده است.» (صحیفه امام، ج18، ص242)

تأمل در جملات بالا و موارد مشابه آن ما ر ا به این نتیجه می رساند که:

اولاً: حضرت امام در فضای تقابل قدرت های استکباری با انقلاب اسلامی این موضوع را مطرح کرده اند و در حقیقت سیاست حضرت امام در این باره برگرفته از همان آیه قرآن است که خطاب به پیامبر اکرم می گوید:

یهود و نصاری از تو راضی نمی شوند مگر آنکه پیرو آئین آنان شوی: «و لن ترضی عنک الیهود ولاالنصاری حتی تتبع ملّتهم». حضرت امام نیز هشدار داده اند که ما تا تسلیم قدرت های شیطانی جهانی نشویم، آنان رضایت نمی دهند. و صد البته این اصل به معنای آن نیست که در تقابل با دشمنان، به دنبال کم کردن تنش ها نبوده و به طور کلی از جلب توافق با آنان صرف نظر کنیم! مگر رسول اکرم با وجود همین آیات ، قراردادهایی با دشمنان خود امضا نمی کرد و گاه ـ مانند صلح حدیبیّه ـ چندان به وفق نظر آنان مدارا نمی نمود که اصحاب به او اعتراض میکردند؟
 

ثانیاً: حضرت امام این بحث را در فضای «ما» به معنای کلیّت نظام مطرح کرده اند، نه آنکه از این راه در صدد اثبات حقانیت «خود» برآمده، و یا با این دلیل گروه های مختلف داخل نظام را مورد داوری قرار دهند.

ثالثاً: در این موارد حضرت امام، شخص یا اشخاصی را به دلیل تعریف دشمن مورد سوء ظن و اتهام قرار نداده و تعریف دشمن را به عنوان سند بر علیه آنان به کار نگرفته است. از این رو این یک برداشت ناصواب است که بپنداریم حضرت امام، «تعریف دشمن» از «هر رفتار»، و «هرشخص» را «معیار» باطل بودن آن می دانست تا چه رسد به اینکه بر مبنای آن اقدامی را محکوم کند و یا کسی را مجرم معرفی نماید.

با صرف نظر از نکات سه گانه فوق، جستجو در صحیفه ی امام و تأمل در مباحث مختلف و مواضع گوناگون حضرت امام نشان می دهد که هرگز ایشان «تعریف دشمن» را به عنوان یک «قاعده ی کلی» برای حکم به «محکومیت» نمی شناختند، از این رو وقتی از مخالفت دولت ها کاسته می شد، از آن استقبال می کردند، نه آنها را تخطئه می کردند که چرا مخالفتشان را کم کرده اند!، و نه خود را تخطئه می کردند که چرا نتوانسته ایم دشمنی آن ها را حفظ کنیم !! امام به جای ناراحتی از این که دولت های متخاصم به نفع ما موضع گیری کنند، با استناد به آن، روح امید در میان مردم می دمیدند:

«ملت های جهان الان به نفع شما هستند، دولت ها هر چه می خواهند باشند، از دولت ها هم کم کم دارند به نفع شما می شوند» (صحیفه امام، ج11،ص355)

حضرت امام یک حکیم حقیقت گرا بود، و البته برای چنین متفکری که بر معیارهای خرد پسند اعتماد می کند، نابخردانه است که تعریف یا تکذیب دیگران را به عنوان یک قاعده ی کلی برای ارزش گذاری قرار داده، و آن را مبنای داوری بداند. حضرت امام بر این باور بود که باید حق و باطل را در ورای هیاهوهای موافقان و مخالفان شناخت، مخالفت های دشمنان، دلیل برای ابطال یک حقیقت نیست و به بهانه ی موضع گیری له یا علیه آنان از حقیقت نباید چشم پوشی کرد:

«حق چنان چه از دشمن من هم صادر شود، من او را تمجید کنم، به عنوان این که حق است، و باطل اگر از دوست من هم صادر شد، آن را تکذیب کنم به عنوان این که باطل است. ... حق هر جا هست باید دنبالش رفت و او را با آغوش باز پذیرفت و لو بر خلاف نظر خود من هست، و باطل را هر چه هست و از هر کس صادر بشود باید نپذیرفت به عنوان این که باطل است، اشخاص و گروه ها را باید کنار گذاشتت، حق و باطل را ملاحظه کرد.»(صحیفه امام، ج14،ص367)

این نه فقط ساده انگاری است که یک جمله از حضرت امام را گرفته و آن را به عنوان قاعده کلی برای برخورد با افراد و گرو هها قرار داده و به ملاک تعریف دشمن، آن ها را طرد کنیم، بلکه بالاتر ظلم و جفا در حق آن فرزانه دوران است که اصول و مبانی اش را نادیده گرفته و برای توجیه رفتارهای غیر اخلاقی و غیر عقلانی خویش، به برخی جملات وی استناد نموده و زمینه های خاص آن را نادیده انگاریم.

 

متن کامل را اینجا بخوانید.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر