پنجشنبه، مرداد ۰۶، ۱۳۹۰

نقش یهودیان در دوران ظهور – بخش دوم

نگاهى به تاریخ یهود
در این جا نگاهى گذرا مى اندازیم بر اوضاع کلى یهودیان از دورانِ حضرت موسى ( علیه السلام ) تا زمان پیامبر گرامى اسلام حضرت محمد ( صلى الله علیه وآله ) . مطالب این بخش با استناد بر دایرة المعارف ” کتاب مقدس ” از انتشارات ” جامعه کنیسه هاى خاور نزدیک ” و کتاب ” تاریخ یهود از زبان تورات ” تألیف محمد عزّت دروزه ، آورده شده است .
تاریخ یهود در این مدت به ده دوره تقسیم مى شود :
۱ – دوره حضرت موسى و یوشع ( علیهما السلام ) ۱۲۷۰ ق . م ۱۱۳۰ ق . م
۲ – دوره داوران ۱۱۳۰ ق . م ۱۰۲۵ ق . م
۳ – دوره حضرت داود و سلیمان ( علیهما السلام ) ۱۰۲۵ ق . م ۹۳۱ ق . م
۴ – دوره تجزیه و کشمکش هاى داخلى ۹۳۱ ق . م ۸۵۹ ق . م
۵ – دوره تسلط آشوریان ۸۵۹ ق . م ۶۱۲ ق . م
۶ – دوره تسلط بابلیها ۵۹۷ ق . م ۵۳۹ ق . م
۷ – دوره سلطه ایرانیان ۵۳۹ ق . م ۳۳۱ ق . م
۸ – دوره تسلط یونانیها ۳۳۱ ق . م ۶۴ ق . م
۹ – دوران تسلط رومیان ۶۴ ق . م ۶۳۸ . م
۱۰ – دوران تسلط اسلام ۶۳۸ . م ۱۹۲۵ . م

دوران حضرت موسى و یوشع ( علیهما السلام )
حضرت موسى ( علیه السلام ) ، یک صد و بیست سال زندگى کرد ، از این مدت ، نزدیک به سى سال در کاخ فرعون مصر ، و ده سال نزد شعیب پیامبر ( علیه السلام ) در ” قادش برنیع ” واقع در انتهاى صحراى سینا از سمت فلسطین نزدیک درّه ” عرّبّه ” سپرى کرد .
در تورات فعلى ، تعداد افراد بنى اسرائیل ( بجز کودکان ) که همراه موسى ( علیه السلام ) حرکت کردند ششصد هزار مرد پیاده اعلام شده ( ۱۶ ) .

اما برخى تاریخ نگاران این نظر را برمى گزینند که خروج آنها از مصر در اوایل قرن سیزدهم قبل از میلاد ، یعنى حدود سال ۱۲۳۰ ق . م در زمان فرعون ” منفتاح ” بوده و حضرت موسى ( علیه السلام ) نیز در کوهى نزدیک ” قادش ” بود و وصى او یوشع بن نون ( علیه السلام ) وى را در آنجا دفن و قبرش را پنهان ساخت . در حالى که حضرت انواع آزار و اذیت را از بنى اسرائیل در زمان حیات و پس از مرگش تحمل نمود !

تورات ، درباره او و هارون ( علیهما السلام ) مى گوید : ” خدا به موسى گفت : در این کوه بمیر همانگونه که برادرات هارون در کوه هور جان سپرد . زیرا شما دو تن به من خیانت ورزیدید ، و مرا در کنار چشمه صحراى ” مریبه قادش ” در بیابان سینا تقدیس نکردید . پس براستى تو به سرزمینى که من به بنى اسرائیل عطا کردم داخل نمى شوى ” . ( ۱۷ )

و مى گویى : ” یوشع بن نون وارد آنجا خواهد شد ” ( ۱۸ )

پس از موسى ( علیه السلام ) رهبرى بنى اسرائیل را وصى او یوشع بر عهده گرفت و آنها را به کرانه غربى رود اردن برد و فعالیت خود را از شهر ” اریحا ” آغاز نمود و ۳۱ شهر از شهرها و آبادى هاى اطراف را که هر یک داراى روستاهاى کشاورزى بودند ، فتح نمود . ساکنین آن مناطق بت پرستان کنعانى بودند .
یوشع آن منطقه را میان فرزندان بنى اسرائیل که نسبت به یکدیگر حسادت مىورزیدند ، تقسیم نمود . فصل هاى ۱۵ تا ۱۹ از سفر یوشع ، شهرها و شهرکهاى منطقه را که طبق برآورد خود ۲۱۶ پارچه بودند ، نام مى برد .
یوشع ( علیه السلام ) حوالى سال ۱۱۳۰ ق . م در سن نزدیک به یک صد و ده سالگى بدرود حیات گفت .
دوره داوران و سلطه فرمانروایان محلى رهبرى بنى اسرائیل پس از یوشع ( علیه السلام ) به داوران و قاضیان انتقال یافت ، آنها شبیه خلفاء در میان قبایل قریش بودند و پانزده تن از آنان به فرمانروائى رسیدند .
دوره داوران با دو ویژگى شناخته مى شود ، این دو ویژگى را پیوسته در طول تاریخ با بنى اسرائیل مشاهده مى نمائیم :
یکى انحراف آنان از خط پیامبران ( علیهم السلام ) و دیگرى تسلط افرادى از طرف خداوند که عذاب دردناکى به آنان بچشانند ، همچنانکه در قرآن بدان اشاره شده است .
در تورات از انحراف بنى اسرائیل بعد از یوشع ( علیه السلام ) چنین مى گوید : ” ( آنان ) در میان کنعانیان و حیثى ها و اموریها و فرزیها و حیوى ها و یبوسیها ( ۱۹ ) ، ساکن شده و دختران آنها را همسران خود قرار داده و دختران خود را به پسران آنها داده و خدایان آنها را پرستیدند . ” ( ۲۰ )

و در فصل دیگر مى گوید : ” نخستین کسى که بر آنها سلطه یافت و آنها را به مدت هشت سال تحت فرمان خود درآورد ” کوشان رشتعایم ” فرمانرواى آرام در منطقه نهرین بود ” ( ۲۱ ) .

” آن گاه بنى عمون و عمالقه بر آنها هجوم برده و بر شهر اریحا استیلاء یافتند ” ( ۲۲ )

” سپس یابین فرمانرواى کنعان به مدت ۱۰ سال در حاصور بر آنان مسلط شد ” ( ۲۳ )

” بعد از آن بنى عموم و فلسطینیان ۱۸ سال آنان را به بردگى خود درآوردند . ” ( ۲۴ )

” و پس از آن فلسطینى ها آنها را کیفر نموده و مدت چهل سال بر آنان مسلط گشتند ” ( ۲۵ ) .

فرمانروائى داوران پس از یوشع ( علیه السلام ) تا زمان صموئیل پیامبر ( علیه السلام ) ادامه یافت ،همان پیامبرى که خداوند متعال در قرآن وى را چنین یاد نموده است :
” آیا ندیدى آن گروه بنى اسرائیل را که پس از موسى از پیامبر خود درخواست کردند که فرمانروائى براى ما برانگیز تا ( به سرکردگى او ) در راه خدا جهاد کنیم پیامبرشان گفت : ” آیا اگر جهاد بر شما فرض شود نافرمانى مى کنید ؟ گفتند : چگونه مى شود که ما در راه خدا مبارزه نکنیم در حالى که ما و فرزندانمان از دیارمان رانده شده ایم . اما چون جهاد بر آنان مقرر گردید بجز اندکى همه روى گرداندند و خداوند از کردار ظالمان آگاه است . ” ( ۲۶ )

تاریخ نویسان این دوره را حدود یک قرن یعنى از ۱۱۳۰ ق . م تا دوران طالوت و داود ( علیهما السلام ) یعنى ۱۰۲۵ ق م تخمین مى زنند ، ولى از سفر داوران در تورات مدت این دوره بیش از این مقدار فهمیده مى شود .
دوره داوود و سلیمان ( علیهما السلام )

دوران طالوت ( شاوُل ) را بخشى از دوران داود و سلیمان ( علیهما السلام ) قرار دادیم ، زیرا او اگرچه پیامبر نبود اما فرمانروائى بود در خط انبیاء . مورخین مدت فرمانروائى وى را پانزده سال از ۱۰۲۵ تا ۱۰۱۰ قبل از میلاد ثبت کرده اند . پس از او داود و سلیمان ( علیهما السلام ) از سال ۱۰۱۰ ق . م تا ۹۳۱ ق . م یعنى سالِ وفات حضرت سلیمان فرمانروائى کردند .
متأسفانه گردآورندگان توراتِ موجود ، نسبت به حضرت موسى ، داود و سلیمان ( علیهم السلام ) ستم روا داشته و تهمتهاى بزرگ اخلاقى ، سیاسى و اعتقادى به آنان نسبت داده اند و بسیارى از تاریخ نویسان غربى مسیحى نیز از آنان پیروى نموده و مطالبى را هم بر گفته هاى آنان افزوده اند . و متأسفانه مسلمانانى که پیرو فرهنگ غرب بودند نیز از این گروه تبعیت کرده اند . درود و سلام خدا بر تمام پیام آوران الهى . ما در پیشگاه خداوند از کسانى که نسبت به آن بزرگواران بهتان روا داشتند بیزارى مى جوئیم .
حضرت داود ( علیه السلام ) بنى اسرائیل را از ورطه بت پرستى و سلطه بت پرستان نجات داد و نفوذ دولت الهى خود را به مناطق مجاور خویش کشید . و با ملتهایى که تحت فرمانروائى او درآمدند به شایستگى رفتار کرد ، بگونه اى که خداوند متعال این ویژگى داوود را در کتاب خود و از زبان پیامبرش حضرت محمد ( صلى الله علیه وآله ) ستوده است .
حضرت داوود ( علیه السلام ) تصمیم گرفت در محل عبادت جدش ابراهیم ( علیه السلام ) در قدس و بر بلنداى کوه ” مریّا ” مسجدى بنا کند اما آنجا خرمنگاه یکى از ساکنان قدس از قبیله یبوسها به نام ” ارونا ” بود بطورى که در تورات فعلى آمده ، داوود ( علیه السلام ) آن قطعه زمین را به پنجاه شاقل نقره خرید ، و مسجدى ساخت و در آن اقامه نماز کرد . درکنار آن حیواناتى براى خداوند قربانى مى شد . ” ( ۲۷ )

حضرت سلیمان وارث سلطنت و فرمانروائى پدر بزرگوارش داوود ( علیه السلام ) گردید و دولت او به همان گستردگى و عظمتى رسید که در قرآن و احادیث رسول گرامى اسلام ( صلى الله علیه وآله ) بیان شده است . سلیمان مسجد پدرش داوود و جد اعلاى خود ابراهیم را به شکل باشکوهى بازسازى کرد . این بنا به معبد سلیمان ( علیه السلام ) معروف گشت !

دوره فرمانروائى حضرت سلیمان ( علیه السلام ) دوره اى استثنائى در تاریخ انبیاء ( علیهم السلام ) است . خداوند در این دوره نمونه اى از امکانات شگفت آور و متنوع را که مى توانست در تسخیر انسانها باشد ظاهر ساخت چرا که ملتها موجودیت سیاسى خود را به رهبرى پیامبران خدا و جانشینان آنان بر پا داشتند و توان خود را در طغیان و نبرد علیه یکدیگر بکار نبردند . خداوند در قرآن مى فرماید :
” اگر خداوند روزى را بر بندگانش گسترش مى داد ، بى تردید در زمین ستم و طغیان مى کردند ، اما خداوند به مقدارى که بخواهد ، فرو مى فرستد ، و او نسبت به بندگانش آگاه و بیناست ” ( ۲۸ )
حضرت سلیمان ( علیه السلام ) طبق فرمایش قرآن ، در حالى که بر تخت خود نشسته بود جان به جان آفرین تسلیم کرد . مورخان وفات او را در سال ۹۳۱ ق . م مى دانند . با درگذشت حضرت سلیمان انحراف در میان بنى اسرائیل آغاز شد و دولت وى تجزیه گشت . سپس خداوند کسانى را بر بنى اسرائیل مسلط کرد تا آنان را به عذابى دردناک گرفتار سازد .
تورات فعلى پس از آنکه در سفر اول فرمانروایان ، به سلیمان ( علیه السلام ) افترا مى بندد که او دست از بندگى خدا برداشته و به پرستش بتها پرداخت ، مى گوید : ” و به سلیمان گفت : به خاطر آنکه پیمان مرا رعایت نکردى و دستورات مرا پاس نداشتى ، ملک و مملکت را از دست تو گرفته و آنرا جزء جزء مى گردانم . ” ( ۲۹ )

دوران تجزیه و کشمکش داخلى اختلاف هاى داخلى اسرائیلیان تا آنجا پیش رفت که از نیروهاى بت پرست باقى مانده پیرامون خود و نیز از فراعنه و آشوریان و بابلیان علیه یکدیگر یارى گرفتند .
یهودیان پس از درگذشت حضرت سلیمان ( علیه السلام ) در شکیم ( نابلس ) گرد آمده و بیشتر آنان با ” یربعام بن نباط ” بیعت کردند . او از دشمنان حضرت سلیمان در زمان حیاتش بود و از دست آن حضرت به سوى فرعون مصر گریخته بود . و پس از وفات سلیمان دوباره بازگشت و مورد استقبال یهودیان قرار گرفت و در ساحل غربى رود اردن دولتى به نام اسرائیل تأسیس کرد و پایتخت آن را شکیم یا سامره قرار داد . و تعداد اندکى از آنان با ” رحَبَعام ” پسر حضرت سلیمان بیعت نموده و پایتخت خود را قدس قرار دادند و این دولت به نام یهودا معروف گردید .
اما آصف بن برخیا وصى حضرت سلیمان که خداوند او را در قرآن با جمله ” عنده علم من الکتاب ” ( نزد او دانشى از کتاب بود ) وصف نموده ، از بنى اسرائیل جز تکذیب ، بهره اى نبرد .
تورات بیان مى کند که کفر و بت پرستى امرى آشکار در میان پیروان یربعام بوده و مى گوید :

” او دو گوساله از طلا ساخته یکى را در قدس و دیگرى را در ” دان ” قرار داد و در کنار آنها حیواناتى را قربانى کرد و به مردم گفت : این ها خدایان شما هستند که از مصر شما را به سوى ( شکیم ) روانه ساختند ،بنابراین در پیشگاه آنها قربانى کنید و به طرف اورشلیم نروید . پس مردم خواسته او را پذیرفتند ” ( ۳۰ )

در کنار پرستش گوساله ، یربعام آنان را به پرستش خدایانى دیگر ، از جمله ” عشتروت ” خداى صیدونیها و ” کموش ” خداى موُ آبى ها و ” مکلوم ” خداى عمونى ها ، فرمان داد . ( ۳۱ )

بعد از سه سال کشور یهودا به همین سرنوشت گرفتار شد و مردم به بت پرستى روى آوردند . ( ۳۲ )

” شیشق ” فرعون مصر فرصت را غنیمت شمرد و در سال ۹۲۶ ق . م به منظور پشتیبانى از یربعام و پایان دادن به دولت پسر حضرت سلیمان و طرفداران وى ،طى هجومى قدس را اشغال نمود ” و خزانه هاى خانه خدا و کاخ فرمانروا و حتى سپرهاى زرینى را که حضرت سلیمان ( علیه السلام ) ساخته بود با خود به غارت برد ” ( ۳۳ )

ظاهراً شرایط عمومى جامعه ، فرعون مصر را براى تداوم سلطه خود یا سلطه هم پیمانش یربعام یارى نکرد بنابراین پس از عقب نشینى او ، این کشور کوچک اندکى از موجودیت خود را بازیافت ولى نبردها با یربعام همچنان ادامه یافت .

چنانکه ” آرامى ها ” نیز از ضعف دو دولت موجود در منطقه استفاده نموده و با هجوم به کشور یهودا پس از به اسارت درآوردن سرانشان ، آنان را به سوى پایتخت خود دمشق آورده و براى آنها جزیه و مالیات مقرر داشتند . این ماجرا در زمان فرمانروایى آرامى ها یعنى ابن هدد ( سال ۸۷۹ – ۸۴۳ ق . م ) اتفاق افتاد . ( ۳۴ )

سپس در زمان پادشاهى ” آخاب بن عومرى ” در سالهاى ۸۷۴ – ۸۵۳ ق . م برکشور یربعام جزیه مقرر نموده و آنرا تحت الحمایه خود قرار دادند .
همچنین تورات ، نبرد فلسطینیها با عرب هائى را یادآور مى شود که در اطراف ” کوشسیین ” از کشور یهودا در زمان فرمانروائى ” یهورام ” زندگى مى کردند . آنان قدس را اشغال نموده و بر اموال موجود در قصر فرمانروا استیلاء یافته و زنان وفرزندان وى را به اسارت درآوردند . ( ۳۵ )

تورات مى گوید که لشکر ” آرامى ها ” در بیت المقدس به نبرد پرداخته و سران آنجا را هلاک کردند و تمام گنجینه ها را برگرفته و به حزائیل پادشاه آرامى ها تقدیم نمودند . ( ۳۶ )

همچنین ” یوآش ” فرمانرواى اسرائیل بر کشور یهودا یورش برد و حصار شهر را ویران ساخت و تمام زر و سیم و ظروف موجود در خانه خدا و نیز خزانه هاى سلطان را به یغما برد . ( ۳۷ )

این کشمکش و تسلط کشورهاى مجاور بر یهودیان تا زمان اشغالگرى آشوریان ،ادامه داشت !
دوره استیلاى آشوریان
سلطه آشورى ها بر یهود ، با هجوم شَلْمَنَّصرِ سوم فرمانرواى آشوریان در سالهاى ۸۵۹ ق . م تا ۸۲۴ ق . م به کشور آرامى ها و قلمرو اسرائیل آغاز گردید . بگونه اى که تمام منطقه ، تحت فرمان او و فرمانروایان آشورىِ پس از او درآمد . به نظر مى رسد که در آن زمان کشور یهودا ، بر خلاف کشور اسرائیل هوادار آشوریان بود . زیرا به گفته تورات فرمانرواى یهودا ” آحاز بن یوثام ” از فرمانرواى آشور ” تَغلث فَلاسَرْ ” خواست که دست به حمله اى علیه کشور اسرائیل و آرامى ها بزند . او این درخواست را پذیرفت و در سال ۷۳۲ ق . م دست به حمله زد . و جانشین او شَلمنَّصر پنجم نیز کار او را دنبال کرد ، اما هنگام محاصره شکیم ( نابلس ) یعنى پایتخت اسرائیل ، درگذشت و جانشین وى ” سرجون دوم ” اشغال نابلس را به پایان برد و بر آن تسلط یافت . آشوریان در حمله بر اسرائیل اخراج یهودیان از آن مکان را مطرح و ” تغلث فلاسر ” تمامى آنان را اسیر و به سرزمین خود بازگرداند و آشوریان را جایگزین آنها نمود . ( ۳۸ )

پس از او ” سلطان فَقَحْ ” به تکمیل آن نقشه پرداخت و بسیارى از بنى اسرائیل از جمله افراد شاخه ” منسى ” را به اسارت گرفت . ( ۳۹ )
سرجون دوم ، نزدیک به سى هزار تن از یهودیان را به سوى حرّان و کرانه خابور و میدیا کوچ داد ، وآرامى ها را جایگزین آنان نمود . ( ۴۰ )

در دوران فرمانروائى حزقیا که ظاهراً مى کوشید با مصرى ها ارتباط برقرار کند ،کشور یهودا از سلطه آشوریها خارج گردید . اما ” سنحاریب ” فرمانرواى آشور از این ماجرا به خشم آمد و در حدود سال ۷۰۱ ق . م براى تسلط بر کشور یهودا ، دست به حمله زد و قدس را به تصرف خود درآورد و بر منطقه مسلط شد . و ” حزقیا ” تمام نقره هاى موجود در خانه خدا و خزانه هاى قصر فرمانروا را به وى تسلیم کرد . ” ( ۴۱ )

این آخرین هجوم آشوریان براى سیطره بر یهودا بود .

تورات فعلى علاوه بر پادشاهان قبلى آشور ، از اسرْحَدّون ، و آشور بانیبال آخرین فرمانرواى آنها یاد کرده و مى گوید : این دو ، اقوامى را از آشور کوچانده و در سامره ( نابلس ) اسکان دادند . ( ۴۲ )

دوران استیلاى بابلیان
نینوا ، پایتخت آشوریان ، در سال ۶۱۲ ق . م بدست مادها و بابلى ها ( کلدانیها ) سقوط کرد و سرزمین آنها توسط این دو نیروى جدید تقسیم شد . عراق و منطقه شام و فلسطین نصیب بابلیان شد . بخت النصر مشهورترین فرمانرواى آنان ، براى سیطره بر سرزمین شام و فلسطین دو بار ، به آنها حمله کرد ابتدا در سال ۵۹۷ ق . م و سپس به سال ۵۸۶ ق . م .

او در نخستین هجوم ، قدس را محاصره و فتح کرده و خزانه هاى قصر فرمانروا را از آنِ خود نمود ، و شمار زیادى از یهودیان از جمله سلطان ” یَهوُیاکین ” و مدافعان او را به اسارت درآورد ، وصِدِقْیا عموى یهویاکین را بر باقیمانده یهودیان گماشت و اسیران را در منطقه نیبور نزدیک رود خابور در بابل اسکان داد . ( ۴۳ )

علت حمله دوم ، کشمکش میان بخت النصر و فرعون مصر براى نفوذ در منطقه فلسطین بود ، فرعون فرمانروایان شام و فلسطین و از جمله صِدِقْیا فرمانرواى قدس را بر هم پیمانى با خود و علیه بابلیان تشویق کرد . آنان نیز پذیرفتند . او حمله خود را به منطقه آغاز کرد ، اما بخت النّصر به سرعت دست به هجومى دیگر زد که منجر به شکست مصریان وتصرف تمام منطقه گردید . لشکر بابلیان وارد قدس شدند و معبد سلیمان را به آتش کشیده و ویران کردند و خزانه هاى آن را به غارت بردند . خانه بزرگان یهود را نیز چنین کرده و قریب به ۵۰ هزار تن از یهودیان را به اسارت گرفتند و فرزندان صِدِقْیا را پیش روى او سر بریده و چشمهایش را از حدقه بیرون آوردند و سپس همراه با اسیران بردند ، و بدین گونه کشور یهودا را منقرض ساختند . ( ۴۴ )

دوران استیلاى ایرانیان
کوروش فرمانرواى ایران ، در سال ۵۳۹ ق . م سرزمین بابل را اشغال و حکومت آن را سرنگون کرد و با حمله به منطقه شام و فلسطین آنجا را نیز فتح نمود و به اسراى بخت النصر و یهودیانى که در بابل بسر مى بردند اجازه بازگشت به قدس و بازسازى معبد را صادر کرد و گنجهاى معبد را به آنان بازگرداند و ” زِر بابل ” را بعنوان فرمانرواى آنان برگزید . ( ۴۵ )

حاکم یهودى منصوب کوروش ، بازسازى معبد سلیمان را آغاز نمود ، اما اقوام مجاور از این کار ، به هراس افتاده و به کمبوجیه جانشین کوروش شکایت کردند ، وى دستور داد از ادامه ساخت معبد جلوگیرى شود ، اما مجدداً ” داراى اول ” ، اجازه تکمیل بنا را صادر کرد و ساختمان معبد در سال ۵۱۵ ق . م به اتمام رسید . ( ۴۶ )

سلطه ایرانى ها بر یهودیان از سال ۵۳۹ ق . م تا ۳۳۱ ق . م ادامه یافت . در این مدت ، کوروش ، کمبوجیه ، داریوش اول ( دارا ) ، خشایارشا ، و اردشیر ( که معاصر عزیر پیامبر ( علیه السلام ) بود ) و سپس داریوش دوم و اردشیر دوم و سوم قدرت را بدست گرفتند .
داریوش سوم آخرین فرمانرواى ایرانى بود که بدست اسکندر مقدونى از پاى درآمد . در تورات فعلى پیرامون بسیارى از این فرمانروایان سخن گفته شده است .
دوران استیلاى یونانى ها
اسکندر مقدونى به مصر و منطقه شام و فلسطین لشکرکشى کرد و آن مناطق را فتح نمود . او هواداران ایرانى و قدرتهاى محلى را که رو در روى وى ایستاده بودند در هم شکست و وارد قدس گردید و آنجا را که کاملا تحت فرمان خود درآورد .
سپس بسوى ایران رفت و در جنگى که در ” اربیل ” شمال عراق رخ داد ، داریوش سوم و لشکر او را نابود کرد و ایران را فتح نمود . بدین وسیله یهودیان از سال ۳۳۱ ق . م تحت سیطره یونانى ها درآمدند .

پس از مرگ اسکندر ، بین فرماندهان ارتش ، بر سر امپراطورى بزرگ او کشمکش و اختلاف شد . پس از این اختلاف که بیست سال به طول انجامید ، بطالسه ( منسوب به بطلمیوس ) در مصر ، بر بیشتر بخش هاى آن ، استیلا یافتند و سلوکى ها ( منسوب به سلوکوس ) در سوریه بر بخش هائى دیگر از آن مسلط شدند . سرانجام قدس در سال ۳۱۲ ق . م تحت سیطره بطلمیوسیان قرار گرفت . سپس انتیوکوس ، سلوکىِ سوم ، در سال ۱۹۸ ق . م قدس را از تصرف آنان خارج کرد اما بار دیگر بطالسه بر قدس غلبه کرده و تا فتح روم ، یعنى سال ۶۴ ق . م در آنجا ماندند .

تورات فعلى شش تن از بطالسه را به نام بطلمیوس اول و دوم . . . تا آخر یاد کرده و مى گوید : بطلمیوس اول روز شنبه داخل اورشلیم شد و شمارى از یهودیان را دستگیر و به مصر روانه کرد . ( ۴۷ )

همچنین پنج تن از سلوکیها به نام هاى ” انتیوکوس ” اول و دوم . . . تا آخر را یاد نموده و مى گوید : چهارمین آنها به سال ۱۷۵ ق . م تا ۱۶۳ ق . م ، به قدس لشکرکشى کرد و تمام اشیاء گرانبهاى معبد را به غارت برد و پس از دو سال ضربه بزرگى به قدس وارد کرد و آنچه داشت به یغما برد و خانه ها و دیوارهاى آن را ویران ساخت و زنان و کودکان را به اسارت درآورد و مجسمه خداى خود زِفْس ( زئوس ) را در معبد نصب و یهودیان را به پرستش آن فرمان داد ، که عده بسیارى پذیرفتند . این در حالى بود که در اثر جنبش یهودیانِ مکابى ، در سال ۱۶۸ ق . م ، برخى از آنان به مخفیگاه ها و غارها پناه برده بودند . ( ۴۸ )

این جنبش ، که یهودیان به آن افتخار مى کنند ، شباهت زیادى به جنگ گروهها و دسته هایى دارد که یهودیان معتقد ، علیه یونانیان بت پرست برپا کردند و در دوران مختلف پیروزى هاى محدودى بدست آوردند ، جنبش مذکور تا سلطه رومیان همچنان ادامه یافت .

دوره استیلاى رومیان
بومبى ، فرمانرواى روم ابتدا در سال ۶۴ ق . م با اشغال سوریه ، آن را به امپراطورى روم ملحق نمود و در سال دوم ، قدس را تصرف کرد و آن را تابع فرمانرواى رومى سوریه قرار داد .

در انجیل متّى آمده است : در سال ۳۹ ق . م قیصر روم ، ” اگوست هیرودیس ادومى ” را فرمانرواى یهودیان قرار داد و بناى معبد سلیمان را به شکل وسیع و زیبا بازسازى کرد و در سال ۴ ق . م درگذشت . ( ۴۹ )

به گفته انجیل ، پسر او ” هیرودیس دوم ” از سال ۴ ق . م تا سال ۳۹ م ، فرمانروائى کرد و حضرت مسیح ( علیه السلام ) در زمان او دیده به جهان گشود و او بود که یحیى بن زکریا ( علیهما السلام ) را به قتل رساند و سر او را بر طبقى زرین ، براى سالومه یکى از افراد بد کاره بنى اسرائیل هدیه فرستاد . ( ۵۰ )

انجیل ها و تاریخ نویسان ، آشفتگى ها و آشوب هایى که در عهد نرون به سالهاى ۵۴ – ۶۸ م در قدس و فلسطین به وقوع پیوسته و ماجراهایى که میان یهودیان و رومى ها و میان خود یهودیها اتفاق افتاده را بیان مى کنند . ” فَسْبِسیان ” قیصر روم ، در سال ۷۰ م فرزند خود ” تیطُس ” را به عنوان فرمانرواى منطقه منصوب کرد . او به قدس یورش برد ، یهودیان در آنجا تحصن کردند تا آنکه آذوقه شان تمام شد و ضعیف گردیدند ، تیتوس دیوار شهر را خراب کرد و آن را به اشغال خود درآورد و با کشتن هزاران یهودى ، خانه هاى آنها را ویران و معبد را درهم کوبیده و آنرا به آتش کشید و بگونه اى آن را از بین برد که مردم حتى جاى آن را نیافتند . او  باقیمانده مردم را به روم فرستاد .
مسعودى تاریخ نگار معروف مى گوید ( ۵۱ ) : در این حمله شمار کشته هاى یهودیان و مسیحیان به سه هزار هزار یعنى سه میلیون تن رسید که ظاهراً در این رقم مبالغه وجود دارد .

پس از این حوادث ، رومیان با یهودى ها شدت عمل بیشترى نشان دادند و اوج آن ، زمانى بود که کنستانتین و قیصرهاى پس از وى ، آئین خود را بر اساس اعتقاد به مسیحیت بنا نهاده و یهودیان را مورد آزار و اذیت قرار دادند و از همین رو یهودیان ،جنگ کسرى با رومیان و شکست روم را در سال ۶۲۰ م یعنى دوران ظهور پیامبر اسلام ( صلى الله علیه وآله ) ، مژده دادند و یهودیان حجاز خوشحال شده و براى مسلمانان آرزوى پیروزى کردند ، پس خداوند آیه اى بر پیامبر نازل کرد که مى فرماید :
” الف ، لام ، میم ، رومیان مغلوب شدند در نزدیکترین سرزمین ( به حجاز ) و آنان پس از مغلوب شدنشان بزودى غالب مى گردند ، در چند سال آینده . فرجام کار در گذشته و آینده از آن خداست و آنروز ایمان آورندگان شاد مى گردند . خدا هر کسى را بخواهد یارى مى کند و اوست غالب و مهربان “ ( ۵۲ )
به گفته مورخان ، پس از پیروزى ایرانیان ، یهودى ها ، شمار زیادى از اسراى مسیحى رومى را که بالغ بر ۹۰ هزار نفر مى شدند از ایرانیان ، خریدارى کرده و آنها را سر بریدند !

پس از چند سال که هراکلیوس بر ایرانیان پیروز شد ، یهودیان را مجازات و باقیمانده آنها را از قدس اخراج و این شهر را بر یهودیان ممنوع الورود کرد . به همین علت رومیان با عمر بن خطاب شرط کردند که هیچ یهودى در قدس اقامت نکند .
عمر پذیرفت و آن را در عهد نامه صلح نوشت ( ۵۳ ) .

این واقعه در سال ۶۳۸ م یعنى سال ۱۷ هجرى اتفاق افتاد و قدس و فلسطین ازآن پس جزء دولت اسلامى محسوب شد و این وضعیت تا سال ۱۳۴۳ ه‍ ق ۱۹۲۵م ، یعنى وقتى که حکومت عثمانى به دست غربى ها سقوط کرد ، ادامه داشت .
این نگاه گذرا به تاریخ یهود ، امور متعددى را براى ما روشن مى کند از جمله تفسیر آیات سوره اسراء پیرامون یهودیان که فرمود ” شما دو بار در زمین فساد مى کنید ” یکى از این دو فساد مربوط به پیش از بعثت پیامبر ( صلى الله علیه وآله ) و دیگرى مربوط به پس از آن است و این تنها تقسیم بندى مناسب ، درباره تبهکارى هاى فراوان یهود است که سراسر تاریخ آنان را پوشانده است .
مراد از این جمله خداوند که مى فرماید : ” بندگانى از خود را که پر صلابت هستند علیه شما ( یهودیان ) برانگیزیم ” ( ۵۴ ) مسلمانان هستند ، چرا که خداوند در صدر اسلام مسلمانان را بر آنان مسلط ساخت . بگونه اى که درون خانه هاى آنها به جستجویشان پرداخته و سرانجام وارد مسجد الاقصى شدند .

اما وقتى مسلمانان از اسلام فاصله گرفتند ، خداوند قدرت یهود را به آنها بازگرداند و آنان را به وسیله اموال و فرزندان یارى رساند و طرفداران آنها را بیش از ما قرار داد .

اما بار دیگر در نهضت زمینه ساز حکومت حضرت مهدى ( علیه السلام ) و حرکت ظهور آن بزرگوار ، خداوند ، مسلمانان را بر آنها مسلط خواهد ساخت . ما در تاریخ ، غیر از مسلمانان قومى را نمى یابیم که خداوند ، ابتدا آنها را بر یهود چیره ساخته ، سپس یهود را بر آنها مسلط کرده باشد .

اما برترى جوئى یهودیان ، بر ملتها که در روایت از آن خبر داده شده ، تنها یک بار اتفاق مى افتد نه دو بار ، که آنهم همزمان با دومین فتنه گرى یهود و یا نتیجه آن است .

این برترى طلبى را در هیچ دوره اى از تاریخ یهود بجز دوره پس از جنگ جهانى دوم نمى توان دید .
پس امروز ، به حکم صریح قرآن ، یهودیان در مرحله دوم تبهکارى و برترى جوئى بزرگ خود هستند . و ما در آغاز سلطه الهى خویش بر یهود و رسوا شدن چهره کریه آنان قرار داریم . تا زمانى که خداوند ، فتح و پیروزى را به ما عنایت نموده و قبل از ظهور حضرت و یا همراه آن حضرت ، همچون نیاکان خود ، وارد مسجد اقصى شویم و برترى جوئى آنها را در جهان درهم کوبیده و ریشه کن سازیم .

اما این سخن خداوند که فرمود : ” امید است خداوند بر شما رحم کند و اگر بازگردید باز مى گردیم و ما جهنم را براى کافران زندان قرار دادیم . ” ( ۵۵ ) دلالت دارد که پس از نابودى اسرائیل بسیارى از یهودیان باقى مى مانند و حضرت ، کسانى را که اسلام نمى آورند از سرزمین هاى عربى اخراج مى کند و طبق روایات ، آنها دوباره دست به تبهکارى مى زنند که منجر به حرکت دجّال یک چشم مى شود . این بار حضرت مهدى ( علیه السلام ) و مسلمانان به زندگى بسیارى از آنان خاتمه مى دهند و خداوند دوزخ را براى آنان حصار قرار مى دهد و مسلمانان نیز در این دنیا با بازداشت آنان ، از تبهکاریشان جلوگیرى مى کنند .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر