چهارشنبه، تیر ۰۱، ۱۳۹۰

چگونه توطئه براندازي نظام در سال 78 از سوي رهبر معظم انقلاب كشف و خنثي شد

خاطرات خواندني آيت‏الله مهدوي از مقام معظم رهبري؛
چگونه توطئه براندازي نظام در سال 78 از سوي رهبر معظم انقلاب كشف و خنثي شد
خبرگزاري فارس: سازمان جاسوسي آمريكا "سيا " امريكا پيش‌بيني مي‌كرد كه در سال 1374 لفظ اصلاح‌طلبي را در ايران جا بيندازد و پيش‌بيني‌شان اين بود كه سال 1378 ديگر انقلاب اسلامي ايران فاتحه‌اش خوانده مي‌شود. اما در آن سال كسي كه انقلاب را از اين خطر بزرگ رهانيد، رهبر معظّم انقلاب بودند.
اشاره:
آنچه در ادامه مي خوانيد خاطرات و ناگفته هاي آيت‌الله سيدابوالحسن مهدوي عضو مجلس خبرگان از استان اصفهان درباره رهبر معظم انقلاب است كه به پيشگاه ملت ولايتمدار و ارادتمندان رهبر معظم انقلاب تقديم مي شود:
* وقت‎شناسي
در ملاقاتهاي متعددي كه با ايشان داشتيم، برخوردهاي شيرين و بسيار جذابي را از ايشان ديده‌ام كه هركدامشان جداگانه براي انسان، يك خاطره است. نظم مقام معظّم رهبري در ديدارها كاملا محسوس است. ساعتي كه وقت ملاقات تعيين مي‌شود، دقيقا سر دقيقه حضور مي‌يابند و اين حاكي از آن نظم قوي‎اي است كه حاكم بر تمام زندگي ايشان است.

* برخورد جذاب و متواضعانه
در برخوردشان با افراد نيز بسيار پرجاذبه برخورد مي‌كنند؛ به طوري كه انسان احساس مي‌كند ايشان هم خيلي مايل به ملاقات هستند. حداقل دو بار به خود بنده اين جمله را فرموده‌اند كه: "چرا بيشتر نمي‌آييد پيش من و من بيشتر مايلم شما را ببينم ". و اين جمله ايشان، ما را كاملا شرمنده مي‌كرد. ما كه قلبا مايليم به هر شكلي كه شده دقايقي را از محضرشان استفاده كنيم، بعد متوجه مي‌شويم كه ايشان اظهار تمايل مي‌كنند و آن جمله را مي‌گويند.
تأثير معنوي‏اي كه ملاقات و دعاي ايشان بر افراد مي‌گذارد، بسيار زياد است. من اعتقاد دارم و تجربه هم كرده‌ام در هر ملاقاتي كه با ايشان داشتم و مي‌خواستم كه مرا دعا كنند؛ تأثير دعاي ايشان را پس از چند روز در خودم مي‌ديدم و احساس مي‌كردم.
صفات و ويژگي‌هاي خوب ايشان بسيار فراوان است. آنچه از نظر خودم بيشتر مورد توجه بوده، تواضع ايشان در همان موقعيت رهبري است و اين ويژگي، دلهاي ميليونها انسانها را شيفته خود كرده و مشتاق زيارتشان هستند. وقتي انسان خدمت ايشان مي‌رسد، باورش نمي‌شود كه چه تواضع شديدي دارند. در ملاقاتهاي متعدد، بنده تواضع ايشان را از زواياي گوناگون ديده‌ام. در يكي از ملاقاتها مسئول دفترشان اظهار كرد كه: سريع‌تر برويد داخل كه آقا ايستاده‌اند و منتظر شما هستند. ما كه داخل شديم، ديديم ايشان ايستاده‌اند و منتظر ما هستند تا بعد بنشينند.

* دست‏بوسي
ايشان اجازه نمي‌دهند به آن صورت افراد دستشان را ببوسند. بارها پيش آمده كه بنده يا ديگران خدمتشان رسيديم و مايل بوديم دستشان - به‏خصوص دست راست ايشان را - كه جانباز هم هستند - ببوسيم و ايشان مانع شده‌اند، و تقريبا با افراد ديگر هم ديده‌ام.
يك بار خدمتشان بوديم، مشتاقان ايشان اطرافشان نشسته بودند و ديگر جا نبود. شخص ديگري آمد و منتظر بود يك جايي بنشيند؛ اما جا نبود. دو طرف آقا دو سه متري ايشان جا بود؛ ولي به خاطر هيبت و حرمت آقا كسي نمي‌رفت آن‌جا بنشيند. در اين حال، ايشان چشمشان افتاد و فرمودند: "بياييد اين‌جا بنشينيد ". با اصرار، آقا او را كنار خودشان نشاندند و حاضران بسيار تعجب كرده بودند و از اين برخورد متواضعانه ايشان خوشحال بودند.

* نماز اول وقت
از ديگر ويژگي‌هاي ايشان، دقت در اقامه نماز اول وقت است. بنده در جلسات متعددي كه در خدمتشان بودم، در همه جلسات اين را ديدم كه تا وقت نماز مي‌شد، ايشان مباحث را قطع مي‌كردند و نماز مي‌خواندند. يك بار در جلسه‌اي كه بعضي از مسؤولان چند كشور هم آمده بودند و با ايشان كار داشتند، جلسه تا اذان ظهر طول كشيد. بعضي از آنان هنوز سخني با ايشان نگفته و مشكلاتشان را مطرح نكرده بودند و احتياجي به رهنمود داشتند، ولي آقا برخاستند و رفتند مشغول نماز شدند. البته بعد بين دو نماز و بعد از نماز عصر، افرادي كه با ايشان كار داشتند، صحبتشان را كردند. در جلسه اخيري هم كه چهار، پنج روز پيش (تاريخ مصاحبه 19 تير 1380 مي‌باشد.) باز خدمتشان بودم، دوباره متوجه اين نكته شدم. تقريبا همه مسؤولان صحبت كردند و مشكلاتشان را مطرح نمودند و ايشان هم رهنمود دادند. اتفاقا نوبت به من كه رسيد، نماز ظهر شد. با يك بيان شيرين فرمودند: "آقاي مهدوي، ديگر نماز ظهر شده، صداي اذان مي‌آيد ". مي‌خواستند كه ضمن جلب رضايت بنده بلند شوند. بنده هم اظهار رضايت كردم و گفتم: نه، هيچ مشكلي نيست. و بعد هم برخاستند مشغول نماز شدند.


* ساده‌زيستي
ساده‌زيستي ايشان، از ويژگيهاي مهم ديگري است كه بسياري از مردم كشور خبر ندارند و آگاه نيستند كه ايشان چقدر ساده زندگي مي‌كنند. مخارج زندگي ايشان بسيار كم است. شايد نسبت به اكثريت جامعه، هزينه‌شان كمتر باشد، مثلا در منزلشان تنها يك فرش نخ‌نما وجود دارد و تمام سطح منزلشان موكت است. همچنين براي مخارج روزمره زندگي‌شان گاهي پول قرض مي‌كنند! آقاي محمدي گلپايگاني كه مسئول دفتر ايشان هستند، گفتند: "آقا بعضي اوقات از من پول قرض مي‌كنند. با اينكه وجوهات و پولهاي زيادي در اختيار ايشان است؛ اما يك ريال براي استفاده‌هاي شخصي مصرف نمي‌كنند. گاهي احتياج پيدا مي‌كنند، از من پول قرض مي‌كنند تا بعد بتوانند قرضشان را بدهند ".
آقازاده‌هاي ايشان بسيار ساده زندگي مي‌كنند. سال گذشته كه ازدواج يكي از آقازاده‌هاي ايشان بود، ما هم اطلاع نداشتيم. حتي براي ازدواجشان هم هيچ پولي ذخيره نكرده بودند. به آن طرفشان فرموده بودند كه: "جواني متدين است؛ اما پولي براي مخارج ازدواجش ندارد؛ آيا حاضريد شما دختر به او بدهيد؟ " چند تا از مسؤولان هم خدمت ايشان بودند. يكي از آنها گفته بود كه: آقا تدين اين جوان را احراز مي‌كنيد؟ آقا فرموده بودند: "بله، آدم متديني است؛ اما هيچ پولي ندارد، نه پول دارد و نه زمين ". تا ايشان گفته بودند: حاضرم، آقا فرموده بودند: "پسر خود من است ". و بعد مراسم ازدواج بسيار ساده همان‌جا در دفترشان برگزار شده بود.
ساده‌زيستي ايشان واقعا در تمام زندگي‌شان مشهود است؛ در خورد و خوراك، و لباس و پوشاكشان هم، همين‌طور، و جدا انسان وقتي خدمت ايشان مي‌رود، بسياري از مسائل روحي و عاطفي‌اش حل مي‌شود.

* توجه به جوانان
از جمله ويژگيهاي ديگري مي‌توان نام برد و مردم در راديو و تلويزيون شنيده و ديده‌اند، توجه شديد آقا به جوانان است. ايشان توجه ويژه‌اي نسبت به تربيت نسل جوان دارند و اين بسيار مهم است. در برخوردهايشان، كم و بيش مردم اطلاع دارند كه يك نشاط معنوي عميقي در وجود و چهره‌شان كاملا مشهود است. وقتي با جوانان ديدار دارند، دلسوزي‌شان براي رسانيدن جامعه اسلامي و جوانان به كمال انسانيت، حقيقتا در وجود ايشان مشهود است. من در برخوردهاي فراواني اين نكته را ديده‌ام كه در مسايل معنوي جوانان، بسيار دقت مي‌كنند. در يكي از ديدارها، مسؤول تهيه يك سريال - كه حالا نمي‌خواهم نام ببرم - آمده بود خدمت ايشان و داشت توضيح مي‌داد كه: اين سريال را ما داريم تهيه مي‌كنيم و در آينده، در صدا و سيما نمايش داده مي‌شود. ايشان روي اين نكته پافشاري كردند كه: براي اين‌كه بينندگان را زياد كنيد، مواظب باشيد جاذبه‌هاي شهواني را در فيلمتان ايجاد نكنيد، و ديدم روي اين مسئله بسيار حساس بودند و فرمودند: "فيلم امام علي عليه السّلام يك مقدار از اين جاذبه‌ها داشت و واقعيت تاريخي‌اش چنين چيزي نبود؛ اين كار را نكنيد ". و روي اين مسئله تاكيد مي‌كردند.
دوباره در يكي از ديدارهاي ديگر كه مسئولان دانشگاههاي "پيام نور " خدمت ايشان رسيده بودند، پس از ارائه گزارشي، آقا چند تذكر دادند. تذكر مهم‌شان اين بود كه فرمودند: "اين جوان‌هايي كه در اختيار شما هستند، بايد از نظر اخلاقي و مسائل معنوي‌شان، روي اينها خيلي وقت گذاشت ". و بعد به ‌آنها فرمودند: "بايد شما خيلي احساس مسئوليت كنيد؛ يعني اين جزو وظيفه‌تان است و فقط كار علمي با جوانان نكنيد؛ در مسائل ديني‌شان هم دقت كنيد ".

* توصيه ورزش به نوجوانان و جوانان
توصيه‌هاي ايشان براي نوجوانان و جوانان، بسيار زياد است؛ از جمله، توصيه به نماز اول وقت، شركت در جلسات دعا و اعتكاف، و خواندن كتابهاي مذهبي. در جلسه‌اي نوجواني آمده بود كه حافظ كل قرآن و حدود نه سالش بود. پس از اين كه آياتي از قرآن را تلاوت كرد، مورد تحسين ايشان و حاضران قرار گرفت و آقا كه روي بازي و ورزش تأكيد داشتند، از پدر آن نوجوان پرسيدند: "اين آقازاده شما ورزش هم مي‌كند يا نه؟ " او گفت: "بله. " سپس آقا فرمودند: "بچه‌ها بالاخره احتياج به ورزش و بازي هم دارند. بايد ورزش و بازي هم بكنند ".

* اشدّاء علي الكفّار
هيبت و عظمت ايشان در برخورد با دشمنان و عطوفت و مهرباني نسبت به دوستان، انسان را به ياد اين آيه شريفه مي‌اندازد: "اشدّاء علي ‌الكفّار رحماء بينهم ". (سوره فتح آيه 29 ترجمه آيه چنين است: رسول خدا و آنان كه با او هستند با كافران سرسخت و با مومنان مهربانند). جمله‌هاي زيبايي ايشان دارند كه فكر مي‌كنم يكي از نافذترين جمله‌هاست و بر روحيه ما بسيار اثر مي‌گذارد و آن، اين بود: "ما به هيچ‌وجه از مواضع اصولي دين و انقلابمان عقب‌نشيني نمي‌كنيم ". و بعد مي‌فرمايند: "حتي به خاطر خوشايند امريكا كه او خوشش بيايد، ما عقب نمي‌نشينيم از مواضعمان؛ در مواضع دينمان، آنچه تشخيص داده‌ايم، سفت و محكم ايستاده‌ايم و عمل مي‌كنيم ". سپس اضافه مي‌كنند: "دين كه مي‌گوييم، نه ديني است كه امريكا بيايد و براي ما توضيح دهد؛ دين يعني همان ديني كه خودمان شناختيم. همان مواضع تشيع كه شناختيم و فهميديم، روي مواضعش محكم ايستاده‌ايم و عمل مي‌كنيم ". اين جمله خيلي براي من جالب بود و اميد زيادي را در درون ما روشن كرد.


* مواضع اصولي
مواضع مهمي كه ايشان براي نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران داشتند، بسيار مهم است. البته اين مواضع بسيار زياد است و كم و بيش اطلاع داريد. در مقاطع مختلفي كه انقلاب ما با بحرانهاي خاصي مواجه مي‌شد، معمولا با راهنماييها و رهنمودهاي ايشان، آن مقاطع بحراني را پشت سر گذاشته‌ايم. مناسبتها و روزهاي مهم كه به طور مرتب در سال با آن مواجه هستيم، مانند انتخابات گوناگوني كه در هر مقطعي داشتيم، رهنمودهاي ايشان بسيار كارگشا بوده است. يكي از وقايع مهم، جريان كوي دانشگاه بود. در اين مقطع، اگر نبود رهنمودهاي آقا، تقريبا انقلاب ما با مشكل جدي روبه‌رو مي‌شد. دشمنان برنامه‌اي را طرح‌ريزي كرده و خوشحال بودند كه كار انقلاب را يک‎سره مي‌كنند. اما سخنراني و مواضع اصولي ايشان، باعث شد كه انقلاب از آن مشكل هم نجات يابد.

* كشف توطئه
ايشان روي مواضع اصولي انقلاب بسيار اصرار و پافشاري مي‌كنند؛ به‎خصوص روي بحث آزادي و آزادي‌اي كه دين براي جوانان مي‌آورد و اينكه اصلا انقلاب ما براي آزادي از اسارت دشمن و غرب بود، و همچنين فرمايشات متعدد آقا درباره اصلاح‌طلبي ديني كه شايد كم و بيش اطلاع داريد و دشمنان ما با همين بحث اصلاح‌طلبي مي‌خواستند انقلاب ما را به سقوط بكشند و اين چيزي است كه ديگر به‌طور رسمي فاش شد. يكي از افراد باسابقه سازمان سياي امريكا، به صورت سرّي اعتراف كرد كه ما بيست سال در شوروي كار كرديم و رهبر شوروري سابق، گورباچف، پس از اين كه شوروي تجزيه شد، به طور رسمي اعتراف كرد كه غرب مرا فريب داد و فريب دادنش هم از اين‌جا شروع شد كه اينها گفتند ما بايد كلمه اصلاح‌طلبي را بين مردم شوروي پخش و از طريق رسانه‌ها مرتب اين اصطلاح را به مردم منتقل كنيم؛ به گونه‌اي كه مردم راضي به وضع موجود نباشند. مي‌دانيد هركس راضي به وضع موجود نباشد، خواسته‌اش چيز ديگري است. از طريق روزنامه‌هايي كه خود سازمان سيا به آنها پول مي‌داد، اين كلمه اصلاح‌طلبي را بين مردم پخش مي‌كردند. حتي رهبر شوروي در اين موجي كه راه افتاده بود، دم از اصلاح‌طلبي مي‌زد. خود آن جاسوس اعتراف مي‌كند كه زمين زير پايم لرزيد و مطمئن شدم كه شوروي رو به سقوط است و ديگر كسي نمي‌تواند آن را نجات دهد، و چنين هم شد. بيست سال اينها اين كار را كردند.
در سال 1374 در مورد انقلاب اسلامي ايران نيز اين اعتراف را كردند كه ما انقلاب ايران را با همين لفظ اصلاح‌طلبي، با مشكل مواجه و ساقط مي‌كنيم. ‌آمدند و اين لفظ اصلاح‌طلبي را كم و بيش تو دهن مردم و مسئولان انداختند و آنها هم حتي دانسته يا ندانسته، شروع كردند به تكرار كردن. سعي مي‌كردند مردم را نسبت به وضع موجود ناراضي نشان دهند، تا اينكه خواسته‌هاي جديدي را مطرح كنند. بعضي از اين خواسته‌هاي جديد، مشروع و قانوني بود؛ مانند رسيدگي به وضع معيشتي مردم، اصلاح ساختار اداري و مشكلات معنوي، در هر صورت، سازمان جاسوسي آمريكا "سيا " امريكا پيش‌بيني مي‌كرد كه در سال 1374 لفظ اصلاح‌طلبي را كه جا بيندازد، اين كار چهار سال بيشتر طول نمي‌كشد و پيش‌بيني‌شان اين بود كه سال 1378 ديگر انقلاب اسلامي ايران فاتحه‌اش خوانده مي‌شود. در حالي كه كم و بيش يادتان هست، تنها شخصيتي كه وارد اين ميدان شدند و انقلاب را از اين خطر بزرگ هم رهاندند، رهبر معظّم انقلاب بودند. ايشان حدود يك سال و نيم پيش، همه مسئولان را از سراسر كشور جمع كردند و در آن سخنراني استثنايي خودشان، تمام نقشه‌هاي دشمن را نقش بر آب كردند، به‏صراحت فرمودند: "دشمن فكر كرده اين‌جا مثل شوروي است! " و بعد فرمودند: "اشتباه كرده، اين‌جا با شوروي پنج فرق دارد و . . . " و آن توضيحاتي كه دادند، نمي‌خواهم اين‌جا عرض كنم. به هرحال، مردم ما تازه متوجه اين خطر شدند و اين لفظ اصلاح‌طلبي كه گاهي بر در و ديوارها و شعارهاي تبليغاتي اين افراد ديده مي‌شود و هنوز هم گاهي بعضي از احزاب آن را تكرار مي‌كنند، فهميدند منشأ آن از كجا سرچشمه گرفته و چه‎كساني دارند اين را ترويج مي‌كنند و چه مقاصدي دارند. در حالي كه اصلاح‌طلبي حقيقتا متعلق به افراد مؤمن است؛ مؤمني كه خودش صالح و مصلح جامعه است. اما مخالفان دين آنهايي هستند كه در جامعه فساد را ترويج مي‌كنند و قرآن كريم هم مي‌فرمايد: "مخالفان هم هيچ‏وقت خودشان را مفسد نمي‌دانند "؛ "و اذا قيل لهم لاتفسدوا في‌ الارض قالوا انما نحن مصلحون ". (سوره بقره آيه 11 ترجمه آيه چنين است: و هنگامي كه به آنان گفته مي‌شود كه در زمين فساد نكنيد مي‌گويند ما اصلاح‏گريم!).
به هرحال، با درايت، كياست و هوشمندي رهبر فرزانه انقلاب، اين نقشه دشمنان انقلاب، افشا شد و انقلاب ما اين مرحله را هم به‏خوبي و به‏سلامت گذراند.

* حافظه قوي
ديگر از نكات مهمي كه مي‌توانم خدمت شما عزيزان عرض كنم، حافظه قوي آقاست. كم و بيش افرادي كه با ايشان در ارتباطند، قوي بودن حافظه ايشان را تأييد مي‌كنند و خاطراتي را هم از ايشان در اين زمينه دارند. خاطرات زيادي هم بنده دارم.
در يكي از ملاقاتهايي كه نسبتا جلسه خصوصي بود و از هر چيزي صحبت مي‌شد، نام هفت، هشت نفر از بزرگان و بعضي از علما برده شد. نام هر عالمي را كه اعضاي جلسه مي‌بردند، ايشان تاريخ ولادت و رحلتش را مي‌گفتند. حتي درباره مرحوم حجت‌الاسلام فلسفي - كه واعظ مشهور ايران بودند - صحبت به ميان آمد، ايشان فرمودند: "يك بار گفتند 29، بار ديگر گفتند سال 27 و يك بار هم گفتند سال 28 ". به هرحال، عجيب اين بود كه ايشان كه سه تاريخ تولد شنيده بودند، ‌همه آنها را به خاطر داشتند.
يك بار ديگر، نامه‌اي را چند ماه پيش خدمت ايشان داده بودم. در ملاقات بعدي كه خدمت ايشان رسيدم، خودم اصلا نمي‌خواستم صحبت كنم؛ اما خودشان ابتدا فرمودند: "آن نامه‌اي كه آن‌جا داديد، من اين‌طور و اين اقدام را در موردش انجام دادم ". من اصلا مايل نبودم كه در مورد آن نامه صحبت شود؛ اما ديدم حافظه ايشان آن‌قدر قوي است كه نامه‌اي را كه چند ماه پيش به ايشان داده بودم، با دقت درباره آن صحبت مي‌كنند و بسيار خوشحال شدم.
يك بار خدمت ايشان رسيدم و نكته‌اي را درباره يكي از ادارات عرض كردم. ايشان فرمودند: "بنويس تا من اقدام كنم ". عرض كردم : " نمي‌خواهم وقت شما را در مورد مسايل جزيي بگيرم؛ دوست دارم كه وقت شما صرف جهان اسلام شود ". ديدم ايشان با لطفي كه داشتند، فرمودند: "نه، بنويس. اگر مشكلي هست، بنويس و به من بده ".
حافظه قوي ايشان، در اجتهادشان بسيار مؤثر است و فكر مي‌كنم يكي از محورهايي كه يك مجتهد نياز دارند، علاوه بر اطلاعات علمي قوي، بايد بر تمام اصول فقه احاطه داشته باشد تا بتواند فروع را بر اصول منطبق و حكم فقهي آن را صادر كند. يكي از ابزارهاي مهمي كه مجتهد نياز دارد، حافظه قوي است. بنده واقعا لطف الهي را در حق ايشان - كه حافظه قوي است - ديده‌ام. حافظه قوي رهبري و احاطه‌اي كه بر تمام مباحث فقهي دارند، باعث مي‌شود كه، جواب مسئله فقهي را بسيار سريع بيان كنند. بحمدالله اين يكي از ويژگيهاي مهم ايشان است و من اين را يك لطف الهي در حق معظّم‌له مي‌دانم، كه در اين سني كه قرار دارد و با همه مشكلاتي كه اطرافشان را گرفته و احاطه كرده، اما نسبت به اشخاص، كشورها و هر اتفاقي كه مي‌افتد، حضور ذهن دارند. يك بار مي‌فرمودند: "من يك دوره قواعد نظامي كل دين را مطالعه كرده‌ام ".
آن حافظه قوي ايشان باعث مي‌شود كه انسان يك اطمينان قوي نسبت به برخوردهاي نظامي ايشان پيدا كند. يكي از مسئولان كشورهاي خارجي خدمت ايشان رسيدند و گزارشي را دادند. وقتي گزارش او به پايان رسيد، ايشان دو، سه نكته را از همان كشور براي او گفتند. آن مسئول مي‌گفت: "من احساس مي‌كنم آقا از من كه در آن‌جا زندگي مي‌كنم، اطلاعاتشان بيشتر است. از كجا اطلاع داشتند، نمي‌دانم! ".
خلاصه، ايشان جامع ويژگيهاي زيبا و شيريني است كه مشتاقان فراوان مايلند از معنويت، نورانيت، اخلاص و صفاي ايشان استفاده كنند.

منبع: كتاب چشمه نور

انتهاي پيام/*

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر