دوشنبه، مهر ۰۳، ۱۳۹۱

درباره فتوای ۲۰۱۲حاج علیرضا پناهیان

اگر دموکراسی این قدر منفور و نامطلوب است، پس کسانی را که بی مزد و مواجب، ایده غیردموکراتیک بودن نظام جمهوری اسلامی را تبلیغ می کنند و در این باره سخنرانی کرده و بیانیه منتشر می کنند، نه تنها نباید مجازات کرد بلکه باید پاداش هم داد! ولی همه ما نیک می دانیم که راستگرایان محترمی چون جناب پناهیان، به پیامدهای سیاسی موضع گیری های خود علیه دموکراسی پای بند نیستند.

  -عصرایران در یادداشتی نوشت: در خبرها آمده بود که حجت الاسلام پناهیان، در نشست هم اندیشی مسئولان و اعضای فعال سازمان دانشجویان جهان اسلام، با اشاره به جنبش وال استریت، دموکراسی را دروغی بزرگ خوانده و از دانشجویان خواسته است که اجازه ندهند سرفصل های دموکراسی در دانشگاهها تدریس شود.

این سخن جناب پناهیان، به خوبی نشان می دهد که در ذهنیت پرچمداران و سرمداران جریان راست رادیکال، چیزی به نام قانون ، جایگاه در خوری ندارد؛ چه اگر این طور نبود، حجت الاسلام پناهیان، به جای تشویق دانشجویان به جمع کردن بساط  تدریس دموکراسی از دانشگاهها، از وزارت علوم و شورای عالی انقلاب فرهنگی و سایر نهادهای مربوطه می خواست که چنین خدمت بزرگی را به ایران اسلامی انجام دهند.

اما این یادداشت نه در پی انتقاد از علیرضا پناهیان بابت ارائه این رهنمود به ظاهر انقلابی به دانشجویان، بلکه در پی نقد اصل این توصیه است.

هر عاقلی که آشنایی مختصری با دانش سیاسی داشته باشد، نیک می داند که دموکراسی ایده ای است که از دوران یونان باستان تا به امروز مطرح بوده است. از افلاطون و ارسطو تا جان لاک و جان استوارت میل و کارل مارکس و ادموند برک و آیزیا برلین و رابرت دال و جان رالز، همگی درباره دموکراسی بحث کرده اند و برخی از این متفکران نیز با دموکراسی مخالف بوده اند.

حال اگر قرار است علوم سیاسی و جامعه شناسی و حقوق و فلسفه و ... در دانشگاههای ایران تدریس شود، چطور ممکن است متون مربوط به دموکراسی از این رشته های درسی حذف شود؟ کدام عقل سلیمی می پذیرد که جمعی از دانشجویان را به عنوان " دانشجوی علوم سیاسی" به دانشگاهها راه یابند ولی "سرفصل های دموکراسی" به آنها تدریس نشود؟

ظاهراً نفرت جناب پناهیان از دموکراسی، موجب شده است چنین موضعی در قبال تدریس دموکراسی در دانشگاهها اتخاذ کنند. چه از نظر این روحانی محترم همان طور که خودش گفته ، "دموکراسی بدتر از دیکتاتوری است."  

اما مگر نه این است که حجت الاسلام پناهیان از موضع دفاع از نظام چنین توصیه دمکراسی ستیزانه ای را مطرح می کند؟ اگر چنین است، لابد ایشان معتقدند نظام جمهوری اسلامی ایران نه دموکراتیک است و نه به سمت آرمان دموکراسی در حرکت است. البته علیرضا پناهیان حق دارد رای مختار خویش را داشته باشد و آن را نیز آزادانه بیان کند. اما آیا بنیانگذاران جمهوری اسلامی ایران نیز چنین رایی داشتند؟

مگر نه اینکه مرتضی مطهری، به عنوان مهمترین ایدئولوگ جمهوری اسلامی، استدلالش درباره نسبت جمهوری اسلامی و دموکراسی این بود که حکومت ایران دموکراسی را در دل خود دارد و وقتی می گوییم حکومت اسلامی، در واقع از صدی دم می زنیم که نود یعنی دموکراسی را نیز با خود به همراه می آورد؟

شاید جناب پناهیان بگویند رای شهید مطهری منسوخ شده است و درباره نسبت دموکراسی و حکومت اسلامی ایران، به آرای جدیدتر و عمیق تری نیاز است. در این صورت، این روحانی محترم باید معترض بازداشت و مجازات کسانی باشند که غیردموکراتیک بودن نظام سیاسی ایران را تبلیغ می کنند.

اگر دموکراسی این قدر منفور و نامطلوب است، پس کسانی را که بی مزد و مواجب، ایده غیردموکراتیک بودن نظام جمهوری اسلامی را تبلیغ می کنند و در این باره سخنرانی کرده و بیانیه منتشر می کنند، نه تنها نباید مجازات کرد بلکه باید پاداش هم داد! ولی همه ما نیک می دانیم که راستگرایان محترمی چون جناب پناهیان، به پیامدهای سیاسی موضع گیری های خود علیه دموکراسی پای  بند نیستند.

اما بر فرض که دموکراسی پدیده تاریخی مضر و نامطلوبی باشد. الان که پدیده سیاسی "گذار به دموکراسی" در جهان رایج شده و دموکراتیک شدن حکومت ها، مساله ای اساسی در دنیای امروز است، پرهیز از تدریس متون مربوط به دموکراسی در دانشگاههای ایران، چه فایده ای دارد؟ آیا با "ترویج جهل" می توان گره ای از کارهای فروبسته گشود؟

وقتی که دموکراسی یکی از مسائل مهم جهان کنونی است، بی خبری دانشجویان مهمترین دانشگاههای ایران از بحث های مربوط به این ایده و پدیده سیاسی، چه فایده ای برای جامعه و نظام سیاسی ایران دارد؟ برخی از همین دانشجویان، دیر یا زود وارد دستگاه دیپلماسی کشور می شوند. آخر در دنیای امروز دیپلماتی که از دموکراسی و مباحث مهم مرتبط با آن بی اطلاع باشد، به چه کار می آید؟! چنین دیپلماتی برازنده هیچ دولتی نیست.

اما از این ها گذشته، باید از جناب پناهیان این سوال را هم پرسید که شما واقعاً با کدام صلاحیت علمی، درباره اینکه چه متونی باید در دانشگاهها تدریس شود اظهار نظر می کنید؟ شما نه استاد علوم سیاسی هستید، نه جامعه شناسید، نه فیلسوف و نه وزیر علوم. پس با کدام مجوز علمی و قانونی، خود را محق می دانید که درباره حذف فلان سرفصل درسی از متون دانشگاهی حکم صادر کنید؟

وقتی مجوز علمی و قانونی وجود ندارد، عقل و اخلاق حکم می کند که فرد خردمند خموشی را بر فضل فروشی ترجیح دهد. آیا فلان استاد جوان رشته جامعه شناسی، حق دارد بگوید فلان نظریه فقهی را از متون درسی حوزه های علمیه حذف کنید؟ اگر نه، پس چرا جناب پناهیان چنین نقشی را در قبال نهاد دانشگاه ایفا می کنند؟ شاید دلیل این امر را باید در همان قصه صعود از نردبان قدرت جستجو کرد!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر