سه‌شنبه، تیر ۲۰، ۱۳۹۱

60 پایگاه نظامی در تیررس موشک های ایران و سه راه برای عبور از جنگ +نقشه

 

در کنار گزینه جنگ که شواهد بسیاری از تلاش برخی کشورهای عربی با مدیریت عربستان و فشار اسرائیل برای به سرانجام رساندنش وجود دارد و در صورت اشتباه محاسباتی آمریکا و ورود به تقابل نظامی یا جنگی تمام عیار با ایران، این رویکرد سخت برای ایالات متحده بسیار پرهزینه خواهد بود و هزینه های آن صرفاً متوجه ایران نخواهد شد، سه رویکرد برای جلوگیری همیشگی از مواجهه نظامی با آمریکا و علی الخصوص ناتو وجود دارد؛ گزینه هایی که به نظر می رسد کم هزینه ترین آنها، همچنان قابل تحصیل باشد.

 

سرویس بین الملل «بازتاب»، مهدی خرم دل؛ سایه جنگ با آمریکا و ناتو به شکل مستقیم و یکپارچه همواره بالای سر ایران بوده و اتفاق تازه ای نیست؛ اما در طول سه دهه اخیر این سومین بار است که این مسئله به لشگرکشی نظامی و سرنیزه نشان دادن به ایران رسیده است. نخستین مواجهه نظامی ایران و آمریکا که هیچ گاه به نقطه مواجهه وسیع نرسید و به نوعی در نطفه خفه شد، پس از تسخیر سفارت آمریکا در ایران در سیزده آبان 1358 رخ داد. آمریکا که تلاش می کرد روابطش را با ایران حفظ نموده و با حاکمیت جدید همراه شود و در این زمینه سفیر آمریکا در ایران جلساتی نیز با برخی مقامات ارشد آن دوران از جمله شهید بهشتی داشتند، در نهایت پس از آنکه سفارتش در ایران تسخیر و 66 دیپلماتش اسیر شدند و پیش از چراغ سبز به عراق برای حمله به ایران، خود دست به کار شد.

 

آمریکا پس از آنکه در رایزنی ها به نتیجه ای نرسید و از طریق فشارهای بین المللی نیز نتوانست گروگان ها را آزاد کند، ابتدا درصدد یک عملیات محدود و صرفاً با هدف آزادسازی دیپلمات ها و فراری دادنشان از ایران برآمد و نیروی تازه تاسیس دلتا در نخستین عملیاتش در 5 اردیبهشت ماه 1359 به صحرای طبس فرستاده شد و پیش از آغاز این عملیات و قبل از پرواز بالگردهای آمریکایی به سمت مجموعه ورزشی شیرودی تهران و مقابل سفارت آمریکا، به شکل عجیبی چند هلی کوپتر و هواپیمایش به هم برخورد کردند و با تلفات انسانی و همچنین کاهش تجهیزات برای انتقال 66 دیپلمات آمریکایی، عملیات به کلی لغو شد و پس از این بود که آمریکا درصدد برآمد تا نظام تازه تاسیس جمهوری اسلامی ایران را پیش از شکل گیری تغییر دهد.

 

تصویری از محاکمه برخی از عوامل کودتای نظامی نوژه

 

در همین راستا کودتای سرلشگر سعید مهدیون در پایگاه هوایی نوژه همدان طراحی شد تا پس از حمله به جماران و بمباران خانه امام و برخی نقاط حساس دیگر تهران، دیگر نظامیان در نیروی زمینی ارتش، با تانک به خیابان بیایند و با تکیه بر عده ای دیگر که توسط احمد محققی فرماندهٔ سابق ژاندارمری مدیریت شده بودند، یک کودتای نظامی را به راه بیاندازند و بختیار نیز به کشور بازگردانده شود. این کودتا که حدود 600 نظامی و غیرنظامی به صورت مستقیم و غیرمستقیم در آن نقش آفرین بودند، در 18 تیر 1359 پیش از اجرا و در مراحل نهایی لو می رود و عوامل کودتا به صورت رشته ای دستگیر می شوند و جدی ترین اقدام نظامی آمریکا پایان می یابد و البته پس از آن جنگ تحمیل می شود که ایران چند ماه پس از آغاز جنگ تحمیلی و در 30 دی ماه 1359، داوطلبانه و پس از 444 روز دیپلمات ها را راهی آمریکا کرد.

 

دومین رویارویی ایران و آمریکا که می رفت تا به یک جنگ تمام عیار میان نیروی مردمی ایران و ماشین جنگی ایالات متحده مبدل شود، به ماه های پایانی سال 1367 بازمی گردد که ایران با عدم پذیرش جنگ در فاو حضور داشت و آمریکا پس از سخنرانی تهدیدآمیز رونالد ریگان در سازمان ملل، از 28 فروردین 67 به عنوان متحد رسمی عراق وارد جنگ با ایران شده بود.

 

در حالی که کشورمان پس از حدود هشت سال جنگ فرسایشی به نقطه ای رسیده بود که گروهی از رزمندگان و بسیجیان با کفش و لباس غیرنظامی به جبهه می آمدند و تجهیزاتی نظیر پوتین نیز آنچنان که باید و شاید در دسترش نبود، صدام حسین استعداد نیروهای زرهی اش را به چهارهزار تانک یعنی دو برابر آغاز جنگ رسانده بود و جنگنده های این کشور نیز به میزان مشابهی نسبت به سال 59 رشد داشتند و به 600 فروند رسیده بود و این در حالی بود که جنگنده های ایران از 447 فروند به 50 فروند رسیده بود و تنها در حوزه نیروهای پیاده که تلفات بالایی داشت، ایران قدرت رقابت با عراقی را داشت. چرا که تقریباً تمام قدرت ها در حال فروش سلاح به آن بودند.

 

در این شرایط حضور علنی و بی پرده آمریکا به عنوان متحد رسمی و همراه عراق در جنگ علیه ایران نشان می داد برنامه ای برای یک سره کردن کار نظام ریخته شده و پالس های این برنامه نیز داده شد. ابتدا آمریکا در 28 فروردین 67 همزمان با پاتک سنگین با استفاده از سلاح شیمیایی عراق برای بازپس گیری شبه جزایر فاو، ناوهایش چند کشتی نفتی ایران را هدف قرار داد و هلی کوپترهایش را به سکوهای نفتی ایران فرستاد تا با یک حمله همزمان به شاهرگ های اقتصاد ایران در آن دوران، حمایت عملی اش را از حمله عراق به فاو نشان دهد و بدین ترتیب امکان تحصیل 100 تا 220 هزار بشکه از تولید نفت ایران را در آن زمان حساس که درآمد نفتی ایران از 15 میلیارد دلار به کمتر از 6 میلیارد دلار در سال کاهش یافته بود، از بین برد.

 

استفاده از سلاح های کشتار جمعی در کنار ورود رسمی آمریکا، تاثیر مستقیم در تغییرات معادلات جنگ داشت. عوارض سلاح های شیمیایی عراق در پاتک به فاو بر تن شهید سردارحاج داوود کریمی

 

در 12 تیر 1367 آمریکا یک پالس جدی تر داد که تحلیل گران ورود مستقیم و وسیع آمریکا به جنگ با ایران تعبیرش کردند و آن هم شلیک موشک از ناو یواساس وینسنس به یک هواپیمای غیرنظامی ایرباس بر فراز خلیج فارس و پرواز ابدی تمامی 290 مسافر این پرواز بود. در آن زمان همزمان با اتفاقاتی در تهران و همچنین پشت خاکریزها و سنگرهای فرماندهی که تقریباً هنوز جزو اسرار جنگ تلقی می شود و از مهم ترین دلایل پایان جنگ بود، کاهش درآمد ایران و همچنین حجم عظیمی تجهیزات نظامی مورد نیاز برای جنگیدن در جبهه جدید مقابل آمریکا در کنار جنگ با صدام که عملاً احتمال پیروزی و عملیات آفندی ایران را به حداقل می رساند، باعث شد یک هفته پس از جنایت آمریکا در خلیج فارس، ایران قطعنامه 598 را بپذیرد و عملاً یک مواجهه نظامی با آمریکا و عراق و احتمالاً سپس با اروپا که می توانست کشته های زیادی در پی داشته باشد، تقریباً به نقطه پایانش رسید.

 

سومین مواجهه نظامی ایران و آمریکا و جدی ترین آنها اما سال ها بعد و حتی سال ها پس از دوران جورج بوش و شعار محور شرارت و تهدیدهای شبانه روزی و اتفاقاً در اواخر ریاست جمهوری یک دموکرات شکل گرفته است. در کنار فشار اسرائیل بر سر برنامه هسته ای ایران که به اوج خود رسیده و سیاستمداران آمریکایی نیز برای در اختیار گرفتن رای تاثیرگذار لابی صهیونیست ها در آمریکا به شدت همراهشان شده اند. آنچه شرایط را به این نقطه رسانده، میدان داری اعراب و به طور خاص عربستان است که اگر این هل دادن آمریکا از سوی اعراب نبود، شاید حتی تحریم های نفتی نیز هیچ گاه جنبه اجرایی به خود نمی گرفت، چرا که اگر عربستان و چند کشور عربی دیگر دو میلیون و نیم میلون بشکه نفت مازاد تولید نمی کردند، با چنین تحریم هایی بازار نفت منفجر می شد.

 

در این میان حتی شنیده می شود عربستان و مجموعه کشورهای عربی پیشنهادهایی مشابه آنچه در جنگ عراق و کویت به آمریکا داده بودند و باعث شدند در چند هفته 550 هزار نظامی آمریکایی به عراق و کویت سرازیر شود را برای درگیری تازه داده اند و از اسپانسری جنگ با ایران با مبالغ چند صد میلیارد دلاری که درآمد نفتی چند ماه مجموعه این کشورهاست، سخن به میان آمده، چرا که اسرائیل نه تنها برای چنین جنگ پرهزینه ای به آمریکا یک دلار پرداخت نمی کند، بلکه همان گونه که روسای جمهور آمریکا تاکید کرده اند، تامین امنیت شان را وظیفه ایالات متحده می دانند و حمله به ایران را اقدام پیشگیرانه برای تامین امنیت شان لقب داده اند تا ماهیت تجاوزگرانه این حرکت تحت الشعاع قرار گیرد.

 

اما از این سوی، خوشخبتانه در این سال های تحریم صنایع هوایی و نظامی ایران، کشورمان در حوزه موشکی یک سرمایه گذاری هوشمندانه کرده که محوری ترین عامل بازدارنده برای آغاز جنگ با ایران شده است. در حال حاضر همان پایگاه ها و باندهای نظامی ایالات متحده که به عنوان یک تهدید بالقوه دور تا دور ایران را فراگرفته و مختصاتش قابل تغییر نیست، به هدفی برای نخستین ساعات حمله به ایران تبدیل شده و با سه نسل موشک های 1100 تا 1200 کیلومتری شهاب، 2000 کیلومتری عاشورا و قدر و 2500 کیلومتری سجیل 1 و 2 می توان بیش از 60 پایگاه آمریکا را هدف قرار داد.

 

 مختصات مشخص انواع پایگاه های نظامی آمریکا تا شعاع سه هزار کیلومتری مرزهای ایران؛ در حلقه اول موشکی الزاماً نیازی به استفاده از شهاب نیست و در صورت اقدام نظامی علیه ایرانی، برای اقدام متقابل برخی پایگاه ها حتی با توپخانه نیز در دسترس هستند

 

همچنین  طبیعتاً کشورهای همسایه، به خصوص اعرابی که در این دایره موشکی قرار می گیرند، اگر به طور مستقیم در چنین جنگ عظیمی وارد شوند، یا خاک یا پایگاه های هوایی شان را مسیر امن نظامی برای چنین حملاتی نمایند، طبیعتاً نباید توقع داشته باشد با ایشان همچون یک کشور بی طرف رفتار شود و طبیعتاً اگر چنین ائتلاف نظامی علیه ایران شکل گیرد، هزینه سنگینی بر دست متجاوز گذاشته خواهد شد و بی شک سیستم نظامی ایران مشابه عراق پس از جنگ کویت نیست که بتوان با چند هفته تهران را گرفت یا لیبی نیست که درگیر دو دستگی باشد و هر روز یک ژانرالش به دامان فرانسوی ها و آمریکایی ها چرخیده باشد و بنابر اذعان آمریکا، کسب اطلاعات به خصوص اطلاعات نظامی برای تحلیل و برنامه ریزی از ایران، از کره شمالی نیز دشوارتر است.

 

«بازتاب» در یک تحلیل نظامی بی سابقه، حداقل نقاط هدف دشمن بنابر اطلاعات خودشان و همچنین محدوده برد موشکی ایران را مشخص کرده است. ذکر این نکته ضروری است که بسیاری از این پایگاه ها که در چند صد کیلومتری مرز ایران و افغانستان، ایران و پاکستان و ایران امارات و قطر و عربستان و بحرین هستند، حتی بدون شهاب سه و موشک های بهینه سازی شده اسکات بی که چند هزار فروند از آنها در اختیار ایران و تعداد قابل توجهی از آنها مسلح است، در تیررس هستند و اینکه آمریکا تصور کند تعداد محدودی (چندصد موشک شهاب، قیام، عاشورا، قدر و سجیل 2) به نقاط هدف شلیک می شود و تعدادی از آنها در آسمان با پدافند موشکی منهدم می شود و تعدادی نیز به اهداف می خورد، اشتباه استراتژیک و محاسباتی است. چرا که موشک هایی نظیر اسکات می توانند در دقیقه قدرت صدها شلیک را به پایگاه های این کشورها در اطراف ایران بیافزاید و این از توان سیستم دفاعی آمریکا خارج خواهد بود.

 

فرودگاه های نظامی که قطعاً محور شیطنت رژیم اشغالگر قدس خواهد بود و محوریتشان در جنگ های کوچک و بزرگ پیشین نیز مشخص شده، با رنگ قرمز تمیز داده شده است

 

در کنار اینها اسرائیل تمرکز سیستم دفاع موشکی اش که وام گرفته از آمریکا است را بر روی نقاط حساسی چون تل آویو و دیمونا قرار داده و عملاً سیستم دفاع موشکی نمی تواند کل سرزمین های اشغالی را حمایت کند و بنابراین 9 پایگاه هوایی مهمی که احتمالاً اگر قرار باشد شیطنتی صورت پذیرد از 3 تا 5 تای آنها برای مدیریت ماجرا استفاده می شود، در معرض موشک های ایران قرار خواهند داشت که می تواند جهنمی در این پایگاه ها ایجاد نماید و عملاً برنامه جنگ هوایی اسرائیل را فلج نماید؛ مسئله ای که صهیونیست ها برای آن چاره ای ندارد و به واسطه دامنه پراکندگی این پایگاه های نظامی، تضمینی برای نفوذناپذیری کلاهک های 850 کیلویی موشک های ایران به آنها نداده اند.

 

«بازتاب»، پایگاه های نظامی کلیدی اسرائیل را از منابع نظامی بین المللی شناسایی و استعداد تجهیزاتی این پایگاه ها که به روز نیست و دقیقاً مشخص نیست F22 و F35 های تاثیرگذار در کدام یک جای گرفته را منتشر می کند. این در حالی است که طبیعتاً شهر و شهرک هایی چون بنی برق، "دیمونا"، اشدود، اشکلون، حیفا، "رمت گن"، "تلآویو یافو"، ریشون لصیون، پتح تیکوا و نتانیا به عنوان پرجمعیت ترین نقاط و مرکزیت اکثر نقاط حساس این رژیم نیز می تواند نقاط هدف جدی برای موشک های ایران، در صورت تجاوز هوایی اسرائیل به ایران باشد و به همین دلیل مانورهای وسیع برای مدیریت بحران مواجهه با پاتک موشکی ایران در برخی از این شهرها به اجرا در آمده است.

 

 

سیستم پیچیده و گرانقیمت دفاع موشکی که بنابر اذعان پیاپی طراحان آمریکایی، ضرب خطایش صفر نیست و تعداد قابل توجهی از موشک ها به خصوص در صورت شلیک از چند نقطه مبدا به چند نقطه مقصد و به صورت مسلسل وار می تواند از میانش عبور کند

 

 

 

بگذارید گزینه جنگ را از روی میز برداریم!
آنچه ذکر شد، تحلیلی بر هزینه های جنگ با ایرانی بود که طی بیست سال اخیر یکی از بزرگ ترین ارتش های خاورمیانه را سامان داده و تجربه یکی از سخت ترین جنگ های دهه های اخیر را در کارنامه دارد و فرماندهان و نظامیانش در وجب به وجب نقاط مرزی ایران - پیش از مانورهای سال های اخیر- جنگ با دشمن واقعی داشته اند و در واقع صرفاً طرح این موضوع بود اینکه تصور کرد حمله به ایران با تکیه بر نیروی هوایی آمریکا از طریق ناوهای هواپیمابر و رزم ناوها و همچنین پایگاه های هوایی ایالات متحده و با همکاری ناتو و متحدانش به سادگی حمله به عراق خواهد بود، ساده انگاری است که آمریکایی ها نیز به همین دلیل هنوز به آن تن نداده اند. به عبارت ساده تر سوای سرنوشت و فرجام چنین جنگی، ورود به چنین جدالی، به حد کافی برای مهاجم پرهزینه خواهد بود.

 

حال بیایید گزینه جنگ را از روی میز برداریم و یا به عبارت ساده تر تلاش کنیم این گزینه را از روی میز برداریم. این به معنی آن است که درصدد برآییم حرکتی انجام دهیم که آمریکا جرات حمله به ایران را دیگر نداشته باشد یا به این کشور اجازه چنین حملاتی داده نشود. در این خصوص سه راهکار مشخص وجود دارد که هریک هزینه های خاص خود را دارد و برای طرح و اجرای هریک حضور ایستاده ایران یک امر ضروری است و در واقع اگر ایران در این شرایط گردن خم کند، اتفاقاتی شبیه لیبی دور از ذهن نخواهد بود. سه گزینه پیش رو برای اینکه سایه جنگ از سر ایران برداشته شود و هیچ گاه نیز چنین تهدیدهایی به شکل نظری یا عملی متوجه ایران نشود، شامل رسیدن به قدرت بازدارندگی مطلق، مذاکره مستقیم با آمریکا و حل مسائل فی ما بین با پرداخت امتیازات مشخص است و در آخر تغییر موضع سیاسی اسپانسرهای جنگ علیه ایران نسبت به ایران است.

 

هزینه سالیانه نگهداری و مدیریت تجهیزات و نیروی مستقر در این ناوها بیش از بودجه اولیه ساختشان است؛ هزینه ای که فعلاً علی الظاهر اعراب می پردازند و می توان کاری کرد که دیگر نپردازند!

 

در باب گزینه اول یا بازدارندگی مطلق تنها می توان به این مسئله اشاره کرد که اگر قرار باشد از شیوه اول اقدام کرد، باید ایران به امکان نظامی دست یابد که آمریکا متوجه شود در همان دقایق نخست حمله به ایران حتی با عدد فاجعه آور ده ها هزار کشته قطعی مواجه خواهد شد و تلفات در ساعات بعدی چند ده برابر این خواهد شد. در این زمینه توسعه برد سلاح های دفاعی که طبیعتاً کارکرد دفاعی دارد و همچنین افزایش عجیب قدرت تخریبی می بایست به سرعت و حداکثر ظرف چند ماه آینده جنبه اجرایی یافته باشد و تست های موفقش نیز علنی شود تا طراحی نظامی آمریکایی ها دستخوش تجدیدنظر جدی شود و آمریکا فکر استفاده از راهکار غیردیپلماتیک و شلیک گلوله در اطراف مرزهای ایران را به کلی از دستورکار خارج کند و هزینه چنین طرحی را غیرقابل ارزیابی تشخیص دهد.

 

راهکار دوم مذاکره با آمریکا است که به نوعی چند ماه پیش توسط هاشمی نیز مطرح شد که باید بالاخره یک روز می توان نشست و در شرایطی که آمریکا حاضر شود با ایران رفتار محترمانه و از روبرو و نه از بالا با ایران داشته باشد، این درگیری را به نقطه ای رساند که دیگر محمل سوءاستفاده دیگر کشورها از جمله کشورهای حاشیه خلیج فارس از این تخاصم و باج خواهی در روابط شان با ایران با تکیه بر اهرم فشاری چون تقابل ایران و آمریکا نشوند؛ تجارتی که مدت هاست ترکیه نیز آغاز کرده و با اخذ معافیت از بخشی از تحریم های آمریکا و اتحادیه اروپا، سفره وسیعی در ایران گسترده است و یا موجب شده برخی دولت های تازه به دوران رسیده و کوتوله های سیاسی شان جرات خط و نشان کشیدن برای ایران، پشت سر پدر اجاره ای آمریکایی شان را یابند.

 

سجیل، با برد 2500 کیلومتر و کلاهک بزرگ تر از موشک های پیشین مهم ترین سلاح بازدارنده ایران که کارشناسان نظامی اسرائیل به شدت درباره آن تحلیل می کنند.

 

مذاکره با آمریکا به خصوص با توجه به شعارهای ایران قطعاً ساده نخواهد بود، اما وقتی ما می توانیم با کمونیست ها به گفت و گو بنشینیم و توافقاتی کنیم یا با روسیه که روابط و عمق نفوذ اسرائیل در آن دست کمی از آمریکا ندارد همکاری داشته باشیم، چرا نمی توانیم با حفظ استقلال و بدون آن که مهره این دولت شویم، اگر به تجدید روابط نمی پردازیم، حداقل زمینه تقلیل تخاصم را فراهم سازیم؟ آنچه مسلم است تمام مذاکرات اتمی سال های اخیر که بارها تا مرز توافق رسیده و هیچ گاه به توافق نهایی که باعث حل کل ماجرا شود منجر نشده، به واسطه عدم توافق ایران و آمریکا بوده و در بسیاری از اوقات طرف های اروپایی و ایران به توافق رسیده بوده اند و آمریکا اجازه وقوعش را نداده است.

 

در این خصوص باید این نکته را هم متذکر شد که بدون چنین توافقی که بهانه هسته ای علیه ایران را به کلی حل می کند، هر گونه امتیاز دادن در سطح بازرسی یا حتی تعطیلی فردو یا تحویل سوخت بیست درصد، منجر به حل مسئله نخواهد شد و تنها باج های بعدی و بعدی را از ایران خواهند خواست و حتی در صورت جمع آوری برنامه هسته ای، پرونده های حقوق بشر را طرح می کنند و نباید فراموش کرد که بخشی از قطعنامه های سازمان ملل اصلاً ربطی به برنامه هسته ای ندارد و به محور دوم حملات آمریکا که همان بحث حقوق بشر می شود، باز می گردد و در واقع این حلقه ها یک برنامه بلندمدت آمریکا برای یافتن بهانه در نزد افکارعمومی جهان برای زدن ضربه اصلی در چهارچوب فصل هفتم منشور سازمان ملل است.

 

بنابر این می توان با واقع نگری مذاکره مستقیم در این باره داشت و بحث هسته ای و مسائل متعدد دیگر همچون بحث تحریم های 30 ساله، تحویل منافقین، رفع بهانه های حقوق بشری که برای عربستان با وجود اجرای حد شمشیر نیز مطرح نمی شود و بسیاری از مسائل دیگر را مرتفع ساخت.

 

البته شاید به زعم برخی، آمریکا شرایط بدتری از ابوسفیان داشته باشد که پیامبر خاتم (ص) با ایشان مذاکره کرده و صلح نامه ای حتی با لحاظ کردن برخی درخواست های نامعقول ایشان به امضا رساند و بنابراین اگر واقعاً چنین موضع شدیدی وجود داشته باشد و بزرگان نظام به جمع بندی لازم برای چنین مذاکرات و بازنگری در این روابط نشوند، گزینه دوم قابلیت اجرایی ندارد.

در عین حال این دغدغه بزرگان کاملا به جاست که مذاکره از نقطه ضعف و بدون پیش نیازهای آن می تواند موضع ما را نه تقویت، بلکه تضعیف کند.

 

راهکار سوم که کم هزینه ترین راهکار چه به لحاظ افکار عمومی داخلی و چه در سطح بین الملل خواهد بود، تغییر موضع سیاسی اسپانسرهای جنگ علیه ایران است که در واقع تغییر موضع پرتنش ایران با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و در راس آنها عربستان است.

 

اوباما علی رغم فشار لابی آیپک و همچنین فشار مستقیم دولت اسرائیل از ورود به جنگ با ایران که منافع اصلی اش نصیب کارخانه های اسلحه سازی متصل به اسپانسرهای جمهوری خواه می شود، گریزان است و این امتیاز تاکتیکی برای ایران تلقی می شود. او حتی در جریمه مالی نیز کمپانی های جمهوری خواه را بیشتر مشمول جریمه ها قرار می دهد که جی پی مورگان یکی از آنها بود

 

بزرگان نظام می توانند با فرستادن نماینده تام الاختیاری از نظام که پادشاه عربستان قبولش داشته باشد و برخوردی مشابه وزیر امورخارجه با وی نشود، دست به اعتمادسازی وسیع بزنند و عملاً انگیزه هایی که باعث شد عربستان و دیگر شیخ نشین های جنوب خلیج فارس حاضر شوند چند صد میلیارد دلارشان را در جیب ارتش و نیروهای نظامی آمریکا و ناتو بریزند، کشته شود و مهم ترین این انگیزه ها چیزی نیست جز ترس از خطر وقوع انقلاب شیعی در ایران کشورها که وقوع چنین انقلابی حتی تن اهالی کاخ سفید را به عنوان بزرگ ترین مصرف کننده نفت جهان و میزبان عمده سرمایه ها و نقدینگی عظیم دلاری این اعرب، به خصوص در عربستان می لرزاند، چه رصد به شیوخ ریز و درشت این کشورها.

 

عربستان نمی تواند حدود ده درصد جمعیت شیعه اش را بیش از این محدود سازد، چرا که از طغیانشان و وقوع اتفاقاتی مشابه بحرین هراس دارد و الا قطعاً یا این جمعیت را اخراج می کرد یا به بدترین شکل ممکن ناتوان می ساخت. خاندان آل سعود حتی حاضر است نفتش را به زیر 60 دلار برساند و درآمدش را نیز عملاً به نصف برساند که درآمد نفتی ایران را کاهش دهد، حاضر است چند صد میلیارد دلار را با همراهی قطر و امارات و بحرین و کویت در یک قلک بریزد و تقدیم آمریکایی ها کند تا در روزهای جنگ، آمریکایی ها خیالشان راحت باشد که در چنین شرایط اقتصادی نیازی به خرج کردن از جیب ندارند و حالا اگر عربستان خیالش از شیعیان کشورش به طور قطعی راحت شود، می توان امیدوار بود روابط ایران و عربستان که زمانی به امضا توافق نامه امنیتی رسید، مجدداً بازسازی شود.

 

حتی در صورت مرگ این مرد، بعید است این کشور در جنگ قدرت شاهزاده ها تجزیه شود و آمریکا که بی ثباتی در عربستان قطع منابع نفتی و دیگر منافعش در این کشور حتی برای یک هفته با چالش جدی مواجهش خواهد کرد، برای حفظ وضع موجود، از هیچ تلاشی فروگذار نخواهد کرد. سعودی ها باید برای تامین ثبات شان، بیش از آمریکا بر روی ایران به عنوان محور شیعیان حساب باز کنند.

 

تنها هزینه تعمیر و نگهداری -سوای هزینه حداقل 6 هزار پرسنل و هزینه عملیات ها و پروازهای نظامی یک ناو- سالیانه حدود یک میلیارد دلار (روزانه دو میلیون و هفتصد هزار دلار) ارزیابی می شود و هزینه های دیگر ناو چندین برابر این رقم تلقی می شود و طبیعتاً آمریکا برای رضای خدا چنین هزینه هایی را در خلیج فارس متحمل نمی شود و هزینه هر سورتی پرواز از ده ها پرواز روزانه این ناوها در خلیج فارس، از جیب همین کشورهای جنوب خلیج فارس است که به نوعی برای مراقبت از خودشان گران ترین نگهبان را استخدام کرده اند و طبیعتاً چندان از دور ریختن این حجم دلار خشنود نیستند و بی شک از ماندن چندصد میلیارد دلار در جیب هایشان و حل کم هزینه تر این ماجرا استقبال می کنند، البته اگر اندکی تدبیر در این باره داشته باشند.

 

در این زمینه ایران می تواند زمینه تعامل شیعیان عربستان با حاکمیت این کشور و دیگر کشورهای عربی را فراهم سازد و با ایجاد این روابط حسنه، این اطمینان را برای این همسایه ترسو به وجود آورد که ایران در زمره دوستانش است، نه دشمنانش. در این مسیر طبیعتاً از عربستان نیز خواسته خواهد شد که گام های مشخصی بردارد اما قطعاً یک مذاکره کننده ارشد تنها می تواند اتفاقی که چندین مقام دولتی موفق به انجامش نشدند، انجام دهد و روابط ایران و عربستان را به حالت عادی بازگرداند؛  کافی است روابط ایران و عربستان به شکل حسنه درآید و دو طرف با لفظ برادر از هم یاد کنند، آن زمان دور از انتظار نیست که عربستان و به طبع آن متحدانش تولید نفتشان را چند میلیون بشکه کاهش دهند، با آمریکا برای جنگ با ایران در عوض همراهی، مخالفت کنند و به همین سادگی گزینه جنگ حتی در صورت اصرار اسرائیل، کنار برود.

 

البته ممکن است راهکارهای دیگری نیز در این باره به ذهن بزرگان برسد که این غائله برای همیشه رفع شود و تهدیدات علیه ایران به حداقل ممکن برای همیشه تقلیل یابد و این منحنی سینوسی که در چند سال اخیر در اوج مانده و شتاب نگران کننده ای به سمت بالا داشته نیز به کلی از قواعد سیاسی ایران خارج شود. اما بی شک این راهکارها یا هر راهکار دیگری می بایست در اسرع زمان در دستور کار قرار گیرد و به نظر می رسد تسریع در تدبیر عمیق و ارائه استراتژی "تحقق پذیر" متناسب با شرایط کنونی برای حوزه خارجه کشور یک الزام غیرقابل انکار است و نباید فراموش کرد هر دستاوردی در سایه حفظ نظام ارزشمند است و این خط در استراتژی طراحی شده می بایست کاملاً لحاظ شود.

 

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر